
اینطورکی
تعداد بازدید : 18
چرا پارچ و لیوان هدیه تولد به بچه میدادین؟
دانیال دایی داووداینا
طنزپرداز
داشتم تو فضای مجازی میچرخیدم یکچیزی در حد خبر انتقال بیرانوند به استقلال عجیب و غیرمنتظره، برای یک بچه 4 ساله جشن تولد گرفته بودن با تِم ابرقهرمانی، چند نفر هم با گریم و لباسهای مرد عنکبوتی، بتمن، سوپرمن و... اومده بودن و بچهها رو سرگرم میکردن. اونوقت تولد من چهجوری بود؟ خالهام برام ساعت دیواری آورد. اون یکی خالهام یک تابلوی طرح کلبه در دامنه کوه تو خونه اضافه داشت که کادو کرده و آورده بود. عمه بزرگم که قهر بود نیومد. عمه کوچیکم در حمایت از عمه بزرگم نبود. دایی بزرگم گفت میخواستم برات دوچرخه بخرم اما چون با خالهات قهرم نمیام. (همون خالهام که ساعت دیواری آورد) دایی کوچیکم اومد اما یهذره دم در موند و داخل نیومد، بعد مامانم با یک چیزی رفت بیرون و بهاتفاق داییم که برگشتن دیدم یک جفت جوراب رو که مامانم تازه برام خریده بود بهش داده بیاره. عموم فکر کرده بود تولد خواهرمه عروسک آورده بود از اونا که پستونکش رو درمیآوردی میگفت مامان... خود مامان و بابام گفتن بهت هدیه نمیدیم چون تولد گرفتیم دیگه. داداشم یک پارچ و لیوان رو که تو مسابقات کتابخوانی ناحیه 4 بهش جایزه بودن بهم داد. خواهر کوچیکم با اینکه ازش توقع نداشتم پول توجیبیهاش رو جمع کرده بود برام یک توپ پلاستیکی خریده بود که چون بچه مهمونها خیلی سروصدا کردن مامانم داد بهشون برن تو حیاط بازی کنن و همون روز پنچر شد. همسایهمون هم دست خالی اومد و دید ناجور شده گفت بزرگ شدی دخترم رو بهت می دم بشی دوماد خودم، بعد که بزرگ شدم رفتیم خواستگاری، دخترش گفت بابام یک چیزی گفته، من با مدرک دکترا چرا باید زنت بشم؟ دیدم حقداره. خلاصه همینقدر تباه.