درویشی کلبهای ساخت و خود را درون آن زندانی کرد. رهگذری او را خطاب قرار داد که این چه کار است؟ درویش گفت: من درون خود سگی گزنده دیدهام که مرا شهر به شهر و کوچه به کوچه از پی خود میکشانید و هر کاری به دلخواه خود میکرد. اکنون آن سگ را زندانی کردم و قصد دارم بر او مسلط باشم.
برگرفته از الهی نامه عطار