غافل گیری با معروف ترین دسر هندی ها
نویسنده : منصور ضابطیان| نویسنده و روزنامه نگار
روز آخر اقامت در دهلینو است. همیشه عادت دارم یک پسانداز کوچک درونسفری کنار بگذارم برای رفتن به رستورانی درجه یک در آخرین شب سفر. حالا این پسانداز باید صرف رفتن به یکی از رستورانهایی در دهلی شود که تعدادشان هم کم نیست. دوستم هم همراهم است. پرسوجو میکنیم و نشانی یک رستوران خوب را که غذای کاملا هندی سرو می کند، پیدا میکنیم.
یک غذای معمولی سفارش میدهیم و «گلاب جامون» بهعنوان دسر. راستش آنقدرکه هیجان خوردن گلاب جامون را دارم، برای خوردن غذای اصلی هیجانزده نیستم. خیلیها در تهران و بعدتر در آگرا، جیپور و دهلی سفارش کردهاند گلاب جامون را از دست ندهم. غذای اصلی را میآورند و به سختی میخوریم، از بس که تند است. غذا تمام میشود و گارسون سانتیمانتال میآید میز را جمع میکند. مینشینیم به انتظار گلاب جامون. هرچه مینشینیم خبری نمیشود. گارسون را صدا میزنم و به او میگویم که ما گلاب جامون هم سفارش دادهایم. سری تکان میدهد و میرود. روی همه میزها پر است و من و دوستم مثل 2 آدم عاطل و باطل وسط رستوران پشت میزی نشستهایم که فقط یک رومیزی دارد.
بعد از حدود یک ربع گارسون میآید با ظرفهای گلاب جامون؛ 2تا کاسه استیل که مایعی به رنگ آب در آن دیده میشود و یک پر لیمو روی هرکدام شناور است. گارسون لبخندی میزند و کاسهها را جلوی ما دو نفر میگذارد. ما هم لبخندی میزنیم و وقتی گارسون میرود مات میمانیم که این همه انتظار بهخاطر این بود؟ تازه مشکل اصلی این است که نمیدانیم گلاب جامون را باید چطوری بخوریم؟ نه قاشقی داریم که آن را قاشققاشق بخوریم و نه نی داریم. تازه بهنظر نمیرسد که وقتی قرار است چیزی را با نی بخوری، آن را برایت توی کاسه بیاورند.
از آنجا که چاره دیگری نداریم و هند هم سرزمین شگفتیهاست به این نتیجه میرسیم که باید کاسه را سر بکشیم. سرخوش از این کشف، کاسهها را بالا میبریم اما نمیدانم چه چیزی باعث میشود که دست نگه داریم. شاید سنگینی نگاه زن هندی میز بغلی است که مرا وامیدارد تا گارسون را دوباره صدا بزنم. به او میگویم که ما تا بهحال گلاب جامون نخوردهایم؛ آیا او میتواند به ما بگوید که این گلاب جامونها را باید چطوری بخوریم؟
گارسون با تعجب نگاهی میکند و میگوید: «گلاب جامون؟ کدام گلاب جامون؟» من به کاسهها اشاره میکنم و میگویم: «ما گلاب جامون سفارش دادهایم؛ این مگر گلاب جامون نیست؟» نگاه حقارتآمیزی میکند و میگوید: «نه این گلاب جامون نیست، این آب گرم است که آوردهام تا انگشتهایتان را که چرب شده توی آن بشویید!»
سری تکان میدهیم و انگشتهایمان را توی آب فرو میبریم تا چربی نشسته روی پوستمان پاک شود. حدود 40دقیقه دیگر طول میکشد تا گلاب جامون از راه برسد. فکر کنید یک بامیه بزرگ توی یک کاسه شیره غلیظ؛ دسری که به هیچکس توصیه نمیکنم آن را امتحان کند مگر آن که هدردادن وقت و پول برایش مسئلهای نباشد.