امام محمدباقر(ع): از تنبلی و بی حوصلگی بپرهیز که این دو کلید هر بدی اند.
تحف العقول
ذکر روز دوشنبه
صد مرتبه «یا قاضی الحاجات»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مرحوم آیت ا... بهجت درباره نماز فرموده اند:
«نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خداست... نماز برای خضوع و خشوع جعل شده است با همۀ مراتب خضوع و خشوع. جامی است از اَلَذّ لذایذ [لذّت بخش ترین لذت ها] که چنین خمری خوشگوار در عالمِ وجود نیست! نماز، اعظم مظاهر عبودیّت است که در آن، توجه به حق می شود. قُرب، مراتبی دارد و بالاترین آن ها لقاء است. و هر مرتبه از مراتب قُرب را مقرّبی است که بالاترین آن ها نماز است. نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است... مؤمن بعد از لقای او، نه تنها به سراغ حبشیّه [زن زشت، کنایه از غیر خدا] نخواهد رفت که خیال او را هم نخواهد کرد. ما عظمتی نداریم، همین اندازه عظمت داریم که می ایستیم؛ بعد همین را در رکوع، نصفه می کنیم؛ و بعد به سجده و خاک بر می گردیم.»
پایگاه نشر آثار آیت ا... بهجت
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پشت سر هر نویسنده موفق میتوانی صد نویسنده دیگر را پیدا کنی که کتابهایشان هرگز به فروش نمیرسد. پشت سر آنها هم صد نویسنده دیگر هست که ناشری پیدا نکردهاند. پشت سر آنها هم باز صد نفر دیگر که دستنوشتههای ناتمامشان روی طاقچه خاک میخورد و پشت سر آنها هم باز صد نفر دیگر هست که رویای این را دارند که روزی کتابی بنویسند.
برگرفته از «هنر شفاف اندیشیدن»
اثر رولف دوبلی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* امید؛ نان روزانه آدمی است. تاگور
* آن که خوشی خود را در رنج دیگران بجوید، هرگز روی خوشی را نمی بیند. بودا
* آزادی؛ تلاش خردمندانه آدمی در جستجوی علت حادثه هاست. هربرت مارکوزه
* سعادت جامعه به مراتب مهم تر از سعادت فرد است. افلاطون
* شجاعت، پس از احتیاط یکی از شرایط مهم سعادت است.
شوپنهاور
* کسی که هرگز متوقع نیست، هرگز روی نومیدی را نخواهد دید. برنارد شاو
* برای فریب دادن چشم دیگران، خود را دچار رنج و محنت مکن.
فرانکلین
برگرفته از کتاب «رهنمون»
تالیف غلامحسین ذوالفقاری
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
از تو می خواهم بنویسم
ولی گاه قلم از نوشتن باز می ماند
و گاه این باد است که
صفحه به صفحه این زندگی را
به گذشته بر می گرداند...
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روزی سه بازنشسته از شغل شریف بیکاری در حالی که هر سه عصاهایی رنگی به دست گرفته بودند از خاطرات مشقت بار بیکاری زمان جوانی خود میگفتند. اولی که از همه پیرتر بود و سیگاری به لب داشت، گفت: «تابستان 69 یادته؟ پشت به غروب آفتاب زیر سایه درخت نشسته بودیم و تو در مصاحبه سی و یکم هم رد شده بودی ولی قاه قاه میخندیدی! از این همه مصاحبه پیش بچه هات خجالت نمی کشی؟» پیرمرد دومی گفت: «من اون زبان چرب و نرم تو رو نداشتم!» آنچنان محکم گفت که هر سه شروع کردند به خندیدن. وقتی همه ساکت شدند و فقط گنجشکها میخواندند، باز همه یاد آن روزهای سختشان افتادند. پیرمرد دومی به سومی گفت: «تو به چی میخندی؟ خودت هم یک روز قرار بود تو ژاندارمری مشغول به کار بشی، واقعا تحصیلاتش رو هم داشتی!» پیرمرد سومی که ضعیف و خسته به نظر میرسید، گفت: «من این قد و هیکل تو رو نداشتم. تا استخدام شدن در ژاندارمری فقط دو کیلو و چهار سانت فاصله داشتم!»
پیرمردها منتظر بودند دوستشان یعنی پیرمرد شیک پوش اولی هم دلیل بیکاری خود را بگوید. او بدون مقدمهچینی گفت: «من هم یکبار به یک شرکت بازرگانی سر کشیدم ولی عذرم رو خواستن. چون نه مثل تو سواد درست درمانی داشتم و نه به چشم نوازی و رعنایی تو یکی بودم!» همه آنها به فرصتهای از دسترفته خود اشاره میکردند و هر سه تفاوتهایی به اندازه زمین و آسمان داشتند ولی برای دوستی احتیاج به ویژگیهای مشترک است. دلیل دوستی چندین ساله آن ها یک خصلت مشترک بود، ناامیدی. اگر هریک به جایی که به آنها احتیاج بود سر میزدند هر کدام در یکی از خاطرات امروز دوستانشان مشغول کار بودند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. این هم کاریکاتور کامل شخصیت مسابقه شماره 88، استاد «جمشید مشایخی» بازیگر بزرگ و محبوب کشورمون که همه ایشون رو می شناسیم و نقش آفرینی هاشون رو به یاد داریم. استاد چند روزی است که در بستر بیماری هستن و موضوع عیادت های عجیب بعضی از سلبریتی ها با ایشون، سوژه خبرهای این روزهاست. به امید شفای ایشون و تمام بیماران.
139 نفر پاسخ درست رو پیامک زده بودن که ازشون سپاس گزاریم. برنده این هفته آقای «عبدالرحمان رحمتی» 40 ساله از تایباد هستن. ایشون که فرهنگی هستن و روزنامه خوان حرفه ای، چهره استاد رو از روی ابروها و سبیل شون تشخیص دادن. همچنین باعث افتخاره که اولین صفحه های روزنامه خراسان که این مخاطب خوب مون می خونن، زندگی سلام است. بهشون تبریک می گیم و به امید خدا با مسابقه بعدی، عکس و کاریکاتورشون رو می تونید همین جا ببینید. خوش باشید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پیرترین انسان جهان در ۱۱۷ سالگی درگذشت
یورونیوز- پیرترین انسان جهان که در ژاپن زندگی میکرد در ۱۱۷ سالگی در شهر یوکوهاما درگذشت. پایگاه اینترنتی رکوردهای جهانی گینس با انتشار عکسی از «چیو میاکو» خبر درگذشت او را منتشر کرد. این زن ژاپنی در روز دوم ماه مه سال ۱۹۰۱ میلادی به دنیا آمده بود. او تا هنگام مرگ ۱۱۷ سال و ۸۱ روز زندگی کرده بود. او در ماه آوریل پس از درگذشت «نابی تاجیما»، هم وطن خود لقب پیرترین انسان جهان را به دست آورده بود. رکورد رسمی بیشترین عمر تاریخ بشریت به نام «ژان لوئیز کلمان»، زن فرانسوی ثبت شده که ۱۲۲ سال و ۱۶۴ روز عمر کرد و در سال ۱۹۹۷ درگذشت.
تغییر جنسیت به دلیل پرداخت حق بیمه کمتر!
آدیتی سنترال- یک پسر 20 ساله کانادایی که تصمیم به خرید ماشین داشت، متوجه شد برای بیمه ماشین به دلیل سن کمش باید مبلغ 4500 دلار در سال حق بیمه بدهد. او که به دنبال راهی بود تا این مبلغ را کم کند، با سوال از وکیلش متوجه شد که حق بیمه ماشین برای خانم ها 1100 دلار پایین تر است. بنابراین تصمیم گرفت تا به صورت جعلی مدارک شناسایی اش را با تغییر جنسیت از مرد به زن تحویل اداره بیمه بدهد. البته جعلی بودن اسناد او به راحتی تشخیص داده شد و حالا به جرم جعل سند در بازداشت به سر می برد.
اولین قاطری که در مسابقه اسب ها پیروز شد
آدیتی سنترال- «والاس» نام قاطر 11 ساله ای است که توانست در بزرگ ترین مسابقه اسب دوانی انگلیس شرکت و عنوان برنده را از آن خود کند! قوانین سخت گیرانه این مسابقه تنها شامل اسب هایی با نژاد اصیل می شد اما این قاطر که نصف کروموزوم هایش اسب و نصف دیگر آن مربوط به الاغ است، توانست برای اولین بار در تاریخ اسب دوانی این کشور، به عنوان یکی از شرکت کنندگان در این مسابقه شرکت کند و پیروز میدان شود. از نظر ژنتیک و ساختار بدنی، اسب ها قدرت و توانایی بسیار بالاتری نسبت به الاغ ها در دویدن دارند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سختترین و چالش برانگیزترین بخش عروسی همان بخش رسوم خانوادگی آن است. یعنی هرچیزی را که نمیتوانید در حال طبیعی به دیگران القا کنید، پشت این رسوم خیلی شیک و مجلسی میتوانید القا کنید. تازه باعث میشود خیلی هم مبادی آداب بهنظر برسید. بزرگترین چالش ازدواج، چالش خرید کردن است. خدا را شکر که دوران همراهی هیئت ناظران خرید بهسر رسیدهاست. مورد داشتیم برای خرید عروسی، خواهر داماد جنس را انتخاب میکرده، خاله داماد قیمتها را با دیجیکالا چک میکرده، مادر داماد تخفیف میگرفته و جاری عروس هم در نقش «آقا گرون میدین، بچهها من دیدم دو تا مغازه بالاتر ارزون تر میدن» ظاهر میشده و مرزهای چانهزنی را با این حرکت فرسنگها کیلومتر جابه جا میکرده. اما الان همهچیز مجهز به سیستم «وار» یا ویدئوچک شده. یعنی عروس و داماد و در نهایت مادر داماد و مادر عروس برای خرید به بازار میروند و وقتی با قیمتها روبه رو میشوند، تنها کاری که میتوانند انجام دهند همین تقاضای ویدئوچک است که البته فایدهای ندارد. یعنی اگر فایل قیمت سه دقیقه پیش و حالا را هم روی میز وزیر اقتصاد و معاون بانک مرکزی و حتی جناب نوبخت هم بگذارید فایده ندارد. اصلا پروتکلی در کشور برای این موقعیت که شما در آن هستید تعریف نشده. برای همین منظور هنگام ورود به مغازه طلافروشی برای خرید طلای عروس توجه شما را به این نکات جلب میکنم.اول خونسرد باشید. دوم بهترین سرویس را انتخاب کنید. سوم قیمت آن را محاسبه کنید. چهارم متوجه باشید که با محاسبه وام و کل منابع ارزی و ریالی شما حداقل سی میلیون تومان کم دارید. پنجم از مغازه خارج شوید. ششم به مغازه بدلیجات بروید. هفتم بهترین سرویس را انتخاب کنید. هشتم تخفیف بگیرید. نهم یک میلیون از پولتان باقی میماند.( واقعا میخواستید با دو میلیون تومان طلا بخرید؟ کنترل تلویزیون را در دست بگیرید و گاهی هم اخبار گوش کنید، ما واقعا نگرانتان هستیم.) دهم حالا ازدواج کنید و سرویستان را فرو کنید در چشم حسودان.
فقط برای خرید خانه یا قسط بانک نمیتوانید روی این سرویس طلا حساب باز کنید. ولی در هرحال به پای هم پیر شوید، حتی با این اوضاع اقتصادی قمر در عقرب.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شاید برای خارجی ها جالب باشه که عابر بانک های ما حداکثر ٢٠ دلار پول میدن بهمون!
لبنیات ۳۲درصد گرون شد! دیگه برو دوغتو بنوش یک حرکت لاکچری محسوب میشه!
لقمههای مامانم شبیه آوازهای سنتیه. باید یک ربع نون خالی بخوریم تا برسیم به مواد اصلیش!
من حساب کردم اگر تاریخ کره 10 هزار سال هم قدمت داشته باشد، قاعدتا تا حالا باید دیگه سریال هاشون تموم می شد!
دنیای عجیبی شده، الان اخبار ورزشی گفت: «بازی واترپلو به علت درگیری بازیکن ها با تماشاگران نصفه کاره موند و به پایان نرسید». مگه اصلا واترپلو تماشاگر داره؟! بعد بازیکن ها چه جوری از آب اومدن بیرون دعوا کردن؟
یک بار نصف شب تو شمال بین راه یه ساندویچی دیدم، رفتم بخورم. بعد یکی با مازراتی اومد دقیقا مثل من بندری سفارش داد. اون تنها باری بود که حس کردم لاکچری ام!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گاردین| کشف یک محموله شاخ حیوانات نادر از قاچاقچیان، چین
گتی ایمیج| چرای گوسفندان در مراتع ترکیه
رویترز| فرار مردم از خانه های آب گرفته، کشمیر
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
دوش از این غصه نخفتم که رفیقی میگفت
حافظ ار مست بود جای شکایت باشد
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در خبرها خواندیم دو کرم ماده 42 و 47 هزار ساله که در سیبری منجمد شده بودند، پس از کشف و در آزمایشگاه یخشان آب شده و از خواب تاریخی بیدار شدهاند. چون این دو کرم پیرترین موجودات دنیا هستند، تصمیم گرفتیم در ستون امروزمان به جای افسانهسرایی، یک مصاحبه تخصصی، تخیلی با این دو جانور کهن سال در آزمایشگاه انجام بدیم تا بیشتر با حال و هوای آن سالها به صورت مستند آشنا شویم:
ما: «خیلی از دیدنتون خوشحالیم و به دنیای ما خوش اومدین. چه خبر؟»
دو کرم به خود کش و قوس میدهند و خمیازه میکشند. اولی: «خبر که زیاده ولی چند وقته غذا نخوردم، یه خرده ضعف دارم. هرچند من رژیم دارم. اجازه بدین ایشون که بزرگتر هستن جواب بدن!» دومی: «اوا خواهر، همچی میگی بزرگتر که هرکی ندونه فکر میکنه چه خبره! 5 هزار سال که دیگه ارزش این تعارفها رو نداره. اتفاقا منم یک کم سردمه، نا ندارم.»
ما: «الان براتون غذا میارن و میگیم بخاری رو هم بیشتر کنن. میشه از اون زمان بگین؟»
اولی: «تو این چند ساعته که یخهام باز شده، میبینم اوضاع خیلی فرق کرده. اون زمان این دم و دستگاهها نبود، چهار تا ماموت بودن که میرفتیم از چیزمیزهاشون تو زمین میخوردیم که شنیدم نسلشون منقرض شده. بقیه دنیا هم درخت و آب و آسمون آبی بود.» دومی در حالی که به اطراف نگاه میکند: «اون زمان خیلی احترام بزرگترها رو نگه میداشتن. ولی از دیروز که ما به هوش اومدیم، این آدمهایی که باید حواسشون به ما باشه و دایم به ما برسن، همش دارن با همدیگه پچپچ میکنن که دلار و سکه و ماست و پنیر گرون شده. اینا چی هستن اصلا؟»
ما: «چیز خاصی نیستن، شما خودتون رو درگیرش نکنین، بذارین ما به دردشون بسوزیم و بسازیم. شما بیشتر از اینا برای ما ارزش دارین. از خاطراتتون بگین...» در این لحظه صدای همهمهای از پشت در آزمایشگاه به گوش میرسد. نگران به اطراف نگاه میکنیم که ناگهان در باز میشود و چندین مرد و زن و دختر و پسر گوشی به دست به داخل هجوم میآورند. در حالی که فریاد میزنند: «استادمون کو؟... ما بمیریم و یخزدگی استاد رو نبینیم... یاد اون صحنه بازی استاد تو فیلم برفهای پشت بوم افتادم که قطعه معروف برف می باره رو می خوندن... از یه زاویهای عکس بگیر که انگار استاد سرشو گذاشته رو شونه من و داره درددل میکنه... استاد...»
تا خواستیم بگوییم اتاق را اشتباهی آمدهاند و استاد در بیمارستان کناری بستری است، صدای «پلچ پلچی» شنیده شد و مشخص شد متاسفانه دو کرم، زیر دست و پای علاقهمندان به سلفی با استاد له شدند. روحشان شاد و یادشان گرامی باد. خدا به دانشمندان هم صبر بدهد!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستانک، ترسانک، سوتی، شعر، عکس و هر ایده بامزه و جالب خود را به پیامک 2000999 یا شماره 09215203915 در تلگرام بفرستید.
* دیشب به بابام موگوم آقاجان اگه برقا بره چکار کنم؟ مگه: «نه که الان برقا هست دری پیوند مغز انجام مدی آقای دکتررر؟» بدو بدو رفتوم کنتور برق ره قطع کردوم، انقد گریه کردوم که خوابوم برد! مهران خودکامه
* بعضی ها دستشان «رو» می شود اما رویشان کم نمی شود. چقدر هم زیاد هستن این بعضی ها! احمد آقا اوغلی، قوچان
* آقکمال؛ چرا روی باند زخم من بهجای هواپیما، مگس فرود میآید؟!
آق کمال: روم به دیفال، حالا درسته مگن آب کمه ولی حموم سرپایی که مشه رفت!
* بی نهایت سپاس بابت شعر لطیف جناب عیسی عبداللهی. مسعود مجنونپور
* بابای عزیزم تولدت مبارک.
صفا دخترت
* پرونده تون درباره خنداننده شو خوب بود. فقط کاش می نوشتین که بعضی ها مو به مو از اینترنت متن هاشون رو کپی می کنن.
* ته دیگِ ماکارونیِ هم رو بخورید، ولی گذشته همدیگه رو جلوی چهارتا غریبه رو نکنید! محمد جواد سلیمی
* پیام صرفه جویی: یکی از راه های صرفه جویی برق اینه که غذای داغ رو اول بذاریم روی کابینت سرد بشه، بعد بذاریم تو یخچال تا به جفت شون به اضافه کنتور برق مون شوک وارد نشه!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.