بچهها سلام. یک هفته از مردادماهِ گرم گذشت و فصلِ تابستون داره به نیمههاش میرسه. فصل، فصلِ شنا و استخر و آبتنی و آببازیـــه؛ از بزرگ ترها بخوایــد یه روز که وقت و حوصله دارند، با هم به استخرهای شهر بریــد و حسابی شنا کنید. در کنار این، مطالعه کتابهای مناسبِ سن و سالتون رو در این روزهایی که مدرسهها تعطیله فراموش نکنید؛ اگه حتی امکان خرید کتاب ندارید، میتونید از صبح تا بعدازظهر توی کتابخونههای خنک و ساکتِ شهر، کتابهای شعر و قصه و دایرهالمعارفهای جذاب بخونید تا هم داناتر بشید و هم روخوانی و روانخوانی یادتون نره. غیر از اینها، رفتن به سینما برای تماشای یکی دو فیلمِ مناسب کودکان که اکران شده، انجـام بازی های فکری، نقاشی کشیــدن، درسـت کردن کاردسـتی و کلی کارِ خوب دیـگه، از جمله فعالیتهاییه که میتونیــد توی تعطیلات تابستون انجام بـدیـد. مهم اینه که هر روز و همیشه، حالتون خوب و دلتون شـاد و لبتون خندون باشه.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شعر
تعداد بازدید : 19
خنده کتاب
در کنار انباری
یک کتاب غمگین بود
گرد و خاک رویش را
من تمیز کردم زود
بعد توی انباری
در کنار او ماندم
آن کتابِ زیبا را
صفحهصفحه میخواندم
آن کتابِ ناراحت
شد دوباره خیلی شاد
چون که دستِ من او را
باز قلقلک میداد
شاعر: عفتزینلی
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دانستنیها
تعداد بازدید : 19
زیبا و باشکوه ولی در خطر انقراض!
همه گربهها همیشه ملوس و ناز و پیشپیشی نیستند. گربههایی داریم که سرسخت و وحشی و جدی هستند و با هیچ کس شوخی ندارند، مثل «سیاهگوش» ایرانی. این گربه وحشی و زیبا یک شکارچی و دونده ماهر است و به خاطر گوشهای تیز و سیاهش به این اسم معروف شده. اما فقط چند تایی از آن در خراسان شمالی و ایلام و لرستان و تعدادی هم در استهبان و خراسان جنوبی باقی مانده است. چرا؟ چون آدمها زیستگاه این گربه طفلکی را خراب کردهاند، گاهی به خاطر پوست قشنگش شکار میشود و گاهی هم به خاطر نبودن غذا میمیرد. به خاطر همه این دلیلها سیاهگوش در فهرست حیوانات در معرض انقراض ایران قرار گرفته. انقراض، یعنی نابودیِ کامل یک گونه جانوری. میدونی چه جانورانِ دیگهای، در ایران و دنیا در خطر انقراض اند؟ فکر میکنی برای نجاتشون چه کارهایی میشه انجام داد؟
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
قصه
تعداد بازدید : 20
خودت دست به کار شــو
یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود، پسربچهای بود به اسم «مانی» که هشت سال داشت و مثل بیشتر بچهها، عاشق فوتبال و بدو بدو و دوچرخهسواری بود. مانی و دوستانش، عصرهای تابستون که هوا خنک میشد، توی پارکِ محله جمع میشدند و چندین ساعت بازی و ورزش میکردند. و این جوری بود که هرروز با لبهای خندون، لُپهای قرمز و لباسهای خیسِ عرق به خونه برمیگشتند و باز فردا روز از نو، روزی از نو. منتها هرروز عصر که مانی میخواست بره بیرون سرِ قرار با دوستانش، یک مشکلِ کوچولو داشت: «مامان! جورابِ تمیز ندارم.» هرچند مانی هم مثل هر بچه دیگه، چندین جفت جوراب داشت اما بیرون رفتنِ هر روزه و عرق کردنِ پاها توی کفش همان و کثیف شدنِ همه جورابها، همان. تا این که یک روز که باز مانی بالای سرِ جورابهای گلولهشده و بوگندو نشسته بود و با خودش فکر میکرد: «چرا مامانم هر روز و روزی چندمرتبه، ماشین لباس شویی رو روشن نمیکنه و جورابهای منو نمیشوید؟ کاش هزارجفت جوراب داشتم تا دیگه مشکلِ جوراب کثیف نداشتم...»، مامان پیشنهاد خوبی داد و گفت: «مانی! چه خوب میشد اگر هربار که از بیرون میای خونه، خودت با دستهای خودت، پای روشویی و با کمی آب و مایع شوینده، جورابت رو بشویی و بذاری خشک بشه تا هر روز و همیشه، جورابِ تمیز و خوشبو داشته باشی!» چشمهای مانی از خوشحالی برق زد و گفت: «چه پیشنهاد خوبی! چرا به فکر خودم نرسیده بود؟» و از همون روز وقتی از بیرون به خونه میرسید، اولین کارش، شستن جوراب بود. یک کار ساده که فقط چند دقیقه وقت میگرفت اما مشکلِ بزرگی رو حل میکرد. بد نیست شما بچهها هم، بهجای این که برای انجام بعضی کارها مثل همین جوراب شستن، منتظر بزرگترها بمونید، خودتون دست به کار بشید و کارهای روزمرهتون رو انجام بدید.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دوردنیا
تعداد بازدید : 20
از بازیهای کودکانه تا موفقیتهای بزرگ
با سرگذشت آدمهای موفق آشنا شویم
«نیکلاس» سالها پیش در لهستان به دنیا اومد. از همان کودکی آموزشهای متفاوتی دید و برای یاد گرفتنِ خوندن و نوشتن و نقاشی و ریاضیات، به مدرسهای مذهبی رفت، اما بیش از هر چیز به ستارهها و نجوم علاقهمند بود. او به مشاهده حرکت ستارهها و سیارهها پرداخت و سرانجام به این یقین رسید که خورشید، مرکز کیهان و کهکشانِ راه شیری است، نه زمین؛ و همه سیارهها و ستارهها به دور خورشید میچرخند. غیر از این، او کسی بود که تعدادی از ابزارهای نجومی مثل اسطرلاب، مسافتسنج و سهگوش را معرفی و در کارش استفاده میکرد. این روزها، همه مردم دنیا، پدر علم ستارهشناسی جدید «نیکلاس کوپرنیک» رو میشناسند.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شعر
تعداد بازدید : 21
دوستی درخت و دوچرخه
دوچرخه قشنگم
رنگش سیاه و زرده
تو کوچهها میچرخه
میره و برمیگرده
موقع استراحت
پیشِ درخت میمونه
مواظبِ دوچرخهست
درخت که مهربونه
دوچرخه رو میگیره
با یک زنجیرِ محکم
تا دزد نیاد سراغِ
دوچرخه قشنگم
شاعر: عفتزینلی
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.