- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حجت الاسلام عابدینی درباره تاثیر نیت در اعمال انسان گفته اند:
هر زمانی که عمل نیکی را انجام می دهیم، حالمان باید این گونه باشد که خدایا دوست داشتم آن را به بهترین وجه انجام دهم؛ اگر انسان عمل خود را با این نگاه باز بگذارد، جزای آن به بهترین نحوی که محقق می شد، خواهد بود زیرا خداوند در سوره نور، آیه 38 می فرماید: «تا خدا بهتر از آن چه کردند پاداش شان دهد و از کرم خویش افزون شان کند و خدا هر که را بخواهد بی حساب روزی می دهد.» بدانیم که در این عالم با خدا طرف هستیم؛ به او بگوییم که من نیت بهتری برای تو داشتم ولی به همان اندازه از من برآمد؛ این کار باعث می شود که هم مغرور نشویم و هم انسان و عملش ساقط نمی شود و به خود او هم رشد می دهد.
منبع: تارنمای سمت خدا
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شیخ در گرفتن اجرت برای کار خیاطی، بسیار با انصاف بود. به اندازه ای که سوزن می زد و به اندازه کاری که می کرد مزد می گرفت. به هیچ وجه حاضر نبود بیش از کار خود از مشتری چیزی دریافت کند. یکی از روحانیون نقل می کند که: عبا و قبا و لباده ای را بردم و به جناب شیخ دادم بدوزد، گفتم چقدر بدهم؟ گفت: دو روز کار می برد، 40 تومان. روزی که رفتم لباس ها را بگیرم گفت: اجرتش 20 تومان می شود. گفتم: فرموده بودید 40 تومان؟ گفت فکر کردم دو روز کار می برد ولی یک روز کار برد.
برگرفته از کتاب کیمیای محبت شامل خاطرات شیخ رجبعلی خیاط
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شرکت های بسیاری گمان می کنند جوهره نوآوری، ساختن یک فیس بوک یا توسعه ویندوزی بهتر است اما این نوآوری نیست. این صرفا جهانی سازی است. نوآوری واقعی، حرکت از صفر به یک است؛ خلق چیزی عجیب که تاکنون هرگز دیده نشده است. بیل گیتس بعدی، سیستم عامل نخواهد ساخت؛ لری پیج و سرگئی برین بعدی، موتور جست وجو نخواهند ساخت؛ مارک زاکربرگ بعدی، رسانه اجتماعی نخواهد ساخت؛ اگر از آن ها تقلید کنید، چیزی از آن ها یاد نگرفته اید.
برگرفته از کتاب «از صفر به یک»، نوشته «پیتر تیل»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کوچه ما سرازیری تندی دارد و پیرمردی هر روز در ابتدای کوچه، در انتهای سرازیری می نشیند و به من لبخند می زند. با خود می گویم امروز از او می پرسم به چه می خندی؟
از کوچه پایین آمدم، اما انگار او رفته بود. انگار سراشیبی را تمام کرده بود و باز لبخندی برای من به جا گذاشته بود.
کوچه ما هنوز سراشیبی تندی دارد، اما من دیگر نمی توانم تند تند پایین بیایم. گاهی که نفسم می گیرد، می نشینم و به بچه هایی که تند تند پایین می آیند می خندم. دیروز پسربچه ای از من پرسید بابابزرگ، چرا می خندی؟
زندگی کوتاه است و سریع تر از آن چیزی که می پنداریم خواهد گذشت.
برگرفته از وبلاگ داستان های کوتاه پندآموز
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
زندگی جیره مختصری است
مثل یک فنجان چای
و کنارش عشق است
مثل یک حبه قند!
زندگی را با عشق
نوش جان باید کرد...
سهراب سپهری
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با نگاه طنز، زیر هر تصویر، کلمه معناداری نوشتیم. بعدش هر حرف الفبا رو به علامتی تبدیل کردیم. شما بگین کلمات چی هستن! پاسخ رو تا ساعت 23 فقط به خط اختصاصی 300072252 پیامک کنین. جایزه نقدی به قید قرعه برای کسانی واریز می شه که پاسخ صحیح 3مسابقه پیاپی رو فرستاده باشن. پاسخ در ستون «ما و شما»ی بعدی! متن کل پیامک های رسیده در وب سایت!
ما که حل کردیم ولی چرا «آبدیده»؟
سلام.از شماره 669...09153 برامون پیامک زدن که:
«پاسخ مسابقه151: دادرسی؛ سمبوسه؛ آبدیده. حالا ماکه حلش کردیم ولی چرا آبدیده؟»
در پاسخ ایشون و دیگر دوستانی که نسبت به «خفن استریپ» ممکنه هنوز خیلی توجیه نباشن عرض شود که:
اون شیر آبی که آبدارچی داشت در تصویر ازش لیوان ها رو پُر می کرد و به دیگران تعارف می کرد به شکل حرف d (دی انگلیسی) بود. بنابراین اونا که توی لیوان بود «آب دی» بود. و آبدارچی که بهش فلش خورده بود، «آبدی ده» بود یعنی «آبدی» دهنده بود!
وای! یعنی تاحالا خفن استریپ رو این مدلی برای کسی توضیح نداده بودم! اونم مکتوب! واسه خودمم جالب بود.
وب سایت 1sargarmi.irبخشی برای گفتگو داره که می تونین این سوالاتون رو اونجا از «حرفه ای ها» بپرسین. فعلا!
طراح: محمدمهدی رنجبر
تصویرساز: سعید مرادی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
علاقه عجیب زن جوان به رتیل!
دیلی میل/ اغلب مردم حتی از فکر کردن به رتیل هم می ترسند اما «مینگ سو» زن 28 ساله اندونزیایی آن قدر شیفته این جانور است که کلکسیون رتیل و عنکبوت جمع می کند! او از هشت سال پیش شروع به جمع آوری رتیل کرده و تاکنون بیش از 55 هزار دلار هزینه مجموعه 1500 عددی رتیل هایش کرده است و همه آن ها را در خانه اش نگهداری می کند! در طول این هفت سال او 14 بار توسط حیوانات خانگی اش گزیده شده است!
دختری که از روز دوازدهم تولدش خاطره دارد!
بوردپاندا/ «ربکا شاروک» دختر 27 ساله استرالیایی دچار نوعی بیماری به نام HSAM است که باعث می شود او تمام لحظه های زندگی اش از بدو تولد را با جزئیات کامل و واضح به خاطر داشته باشد. در دنیا بین 60 تا 80 نفر به این سندروم مبتلا هستند. او به راحتی تمام جزئیات 12 روز بعد از تولدش و عکسی را که پدر و مادرش از او گرفتند به خاطر دارد! او می داند که وقتی 18 ماهه بود، چه رویایی در سر داشت!
مادر یتیمان هندی
آدیتی سنترال/ «سینهوتای ساپکال» زن 68 ساله هندی یکی از محبوب ترین افراد در میان هندی هاست. او تاکنون برای بیش از 1400 کودک یتیم که در خیابان ها و زباله های شهر رها شده بودند، نه تنها خانه و سر پناه تهیه کرده است بلکه لذت زندگی با عشق در کنار خانواده را هم هدیه داده است. از میان این کودکان عده زیادی استاد دانشگاه و دکتر و مهندس شده اند. او چهار پرورشگاه ساخته است که کودکان با بهترین امکانات و در کنار دلسوزترین و مهربان ترین مربیان در آن پرورش پیدا کرده اند.
هنر مند خلاق!
تاکسل/ «بی مور» هنر مند سیاه پوست آمریکایی برای این که خلاقیت خودش را در خلق آثار هنری نشان بدهد، طراحی های بی نظیری با سیم به کمک سیم های برق آویزان در شهر کرده است. مجسمه هایی که او از سیم های تلفن ساخته است، در سراسر شهر «بالتیمور» از چراغ راهنمایی و سیم های فشار قوی آویزان شده و منظره جالب و زیبایی به شهر داده است. پسرک آویزان شده، کفش های آویخته شده و دخترکی روی تاب از جمله طراحی های اوست.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
فاصله بسیار کم هواپیما تا خیابانی در نزدیکی فرودگاه بوشهر
* من اگر کاره ای بودم، تعطیلات نوروز و تابستون رو برمی داشتم به جاش اردیبهشت رو تعطیل می کردم. حیف این ماه زیبا که با استرس میان ترم و سمینار می گذره!
* دقت کنین مگس ها نوبت صبح کار می کنن، اون وقت پشه ها شب کارن!
* طرف پول تو جیبی که از باباش می گیره، 3 برابر حقوق منه. بعد توی اینستا پستِ تلاش برای مثبت اندیشی می ذاره!
* صدا و سیما پر شده از این برنامه های آموزشی واسه کنکور و تست زدن، ولی تاحالا یک برنامه نساختن که بپرسه واسه چی می خوای بری دانشگاه؟ فکر می کنی چه خبره؟
* الان اگر بگی من از تخمه ژاپنی بدم میاد، بعضی ها میگن تو از بادوم هندی ها پول گرفتی که این حرف رو بزنی!
* بعضی حرف ها رو باید بخوری با اسید معده حل شه، بره هیچی ازشون باقی نمونه.
* تنها خوبی اومدن محصولات و فناوری های جدید برای ما اینه که قبلی ها ارزون تر می شن!
* مهندسین عزیز، اگر دنبال شغل مناسب هستید هفت هشت تومان بدید یه پراید 82 بگیرید من توی آژانس مهندسین پارتی دارم.
* مادرم وقتی جارو می کشه اگه جلوشو نگیری کل قاره آسیا رو جارو می کشه!
* دیروز تو مغازه لباس فروشی یه خانمی به فروشنده می گفت: «من همین رو تو اینیِستا دیدم 75 تومان» . یعنی آندرس اگه اینو می شنید یه شبه 10سال پیر می شد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
برخورد امواج سهمگین با خط ساحلی دریا در انگلیس، عکس از تلگراف
طراحی اتاقی جالب به نام «در حضور بی نهایت رنگ» توسط هنر مند ژاپنی، عکس از خبرگزاری فرانسه
عبور دسته جمعی خرچنگ ها به سمت ساحل برای تخم ریزی در دریای کوبا، عکس از رویترز
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تو ای مدت زندگی مشترک تا حالا با کاملیاخانم قهر نکرده بودُم. البته بحث کرده بودِم و یکی دو مورد دلخوری داشتِم که نیم ساعته حل و فصل رفت، ولی قهری که قهر باشه، نداشتِم! تا شنبه همی هفته... از هفته پیش عیال مگفت ای چند روز تعطیلی ره مرخصی بیگیر، یَگ سفری بِرم باد به سرمان بخوره. مویم مگفتُم: «مو که مرخصی هام دست خودمه، شما باید داروخَنه ره بسپرن دست کسی تا بِتِنم برِم.» مگفت: «تو قطعیی کن، اون کاری نداره» مویم همیجور معطل مانده بودُم که خبر بده کی برِم. مپرسیدُم کجا برِم؟ مگفت: «فرقی نمی کنه» مگفتُم: «برِم کیش؟» مگفت: «گرونه تو این تعطیلی ها، نمی صرفه» مگفتُم: «برم شمال؟» مگفت: «شلوغه تو این تعطیلی ها، همش باید تو جاده باشیم.» مگفتُم: «خب برم همی شهر های دور و بر؟» مگفت: «این که اسمش مسافرت نیست!» مات مانده بودُم که چی جوری هم برِم مسافرت، هم گیرون نباشه و شلوغ نباشه و دور نباشه و نزدیک هم نباشه! گفتم خودش هرجا ره خواست پیشنهاد مِده.
هفته جدید رسید و هنوز دو به شک بودِم که کجا برِم تا ظهر رفتُم خانه و دیدُم دهنشه وا نمکنه! گفتُم اِنا حالا خوب رفت! سر ناهار تا جایی که مِتنستُم از غذا تعریف کردُم، نشد. عصر گفتُم برم جنت یَگ دوری بزنِم، با ای که عاشق او طرفایه ولی قبول نکرد. شب یَگ فیلم جدید گذاشتُم، با ای که هنرپیشه اش ره دوست دِره، ولی رفت خوابید! همی جور انگشت به دهن مانده بودُم که خب چی کار رفته که ایجوری مُکنه، عقلُم به جایی قد نِمداد.
صبح براش نامه فدایت شوم نوشتُم و رفتُم. وسط روز بهش زنگ زدُم، خیلی خشک جواب داد. ظهر گل خریدُم آمدُم خانه. دیدُم نه بابا، ای جوری که نِمشه. سر ناهار گفتُم: «مِشه بگِن چی خطایی ازم سر زده که دو روزه دهن بستِن؟» اولش که پشت چشم نازک کرد، بعد گفت: «هفته داره تموم میشه، ازت یک مسافرت خواسته بودم ها!» گفتُم: «خب قربونتان برُم، مو که هرچی گفتُم، شما یَگ لُقی توش درآوردی، خودت بگو کجا برم، همی الان ورمِخزُم.» یَگ کم مکث کردُم و به بشقابُم نگاه کردُم و گفتُم: «البته غذامه مخورُم، بعد ورمِخزِم!» نتِنست جلوی خنده شه بیگیره، پِقی زد زیر خنده. گفتُم: «اِنا حالا خوب رفت! چی عجب خنده شما ره دیدِم؟ حالا کجا برِم؟» گفت: «نمی دونم، یه جایی بریم دیگه!» خدا پشت و پناه آقای صالح علا باشه با او کتاب «تمامی آن چه که مردان در باب زنان می دانند» که 110 صفحه سفید چاپ کرده!
آق کمال
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* به نظرم پرونده تون درباره روز سلامت، ضعیف ترین پرونده زندگی سلام بود که از ابتدای فعالیت اش که من خواننده اش هستم، چاپ شده. تو رو خدا حواس تون باشه، دنده عقب نرین. مجید، تهران
* خوشحال شعرت خیلی باحال بود! کمه یا بازم تعریف کنم از شعرت؟ ! مریم رضایی، فریمان
* اون موردی که گفتین ظروف رو آویزون کنید، در ایران با این همه گرد و خاک مگه میشه؟
* یک پیشنهاد داشتم برای پرونده هاتون درباره سبک زندگی مردم در کشور های مختلف که می نوشتید بیشتر کنین. خیلی دوست دارم از هلندی ها بدونم.
* جواب خفن استریپ150چی شد؟ من ندیدم.
ما و شما: ضمن عذرخواهی، امروز در پایان همین ستون، پاسخ مسابقه قبلی رو چاپ می کنیم.
* لطفا به جای قسمت دور دنیا، بخشی به عنوان رکورد های گینس قرار بدید. تنها بخش همشهری سلام که مطالعه نمی کنم، دور دنیاست.
* شکل مسابقه «این کیه؟» تان، یک پازل کم داشت.
* همراه و هم نفسم معصومه جان، دو سال لحظه لحظه کنارت نفس کشیدم و سلول سلول جوان شدم. می دانم که می دانی بودنت تنها بهانه من است برای زندگی. دستانم را محکم تر از قبل بگیر که بودنت را سخت محتاجم.
همراه و هم نفست رضا
* می خواهم تولد دختر گلم بهاره جان در 5 اردیبهشت و عید مبعث رو بهش تبریک بگم. دوستت دارم. مامان همیشه به یادت هست.
ما و شما: ببخشید که دیرتر چاپ کردیم. پیامک زیاد است اما تلاش می کنیم، همه را به نوبت چاپ کنیم و گاهی، کمی دیر می شود.
پاسخ خفن استریپ شماره قبل: دادرسی - سمبوسه - آب دیده
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.