امروز یکی از وقایع مهم زندگی مان را مرور کنیم، ببینیم چه درس هایی برایمان داشت. گاهی برای انجام کاری اصرار داشته ایم ولی انجام نشده است که حالا درمی یابیم خیر ما در انجام نشدن آن بوده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
باید پذیرفت که در این دوره و زمانه ارتباط برقرار کردن با خانواده همسر به رعایت نکات ریز و دقیقی نیاز دارد. شاید بتوان ادعا کرد که اگر اصولی را رعایت نکنیم، کار چندان آسانی نیست که خودمان را در دل خانواده همسر جا کنیم. با این حال و به گزارش سایت «برترین ها»، نگران نباشید چون کار نشد ندارد و ما می خواهیم به شما بیاموزیم چطور بهترین عروس و داماد دنیا شوید!
اول عیب های خودتان را رفع کنید
اگر می خواهید ارتباطی خوب داشته باشید باید از شناخت خودتان شروع کنید و این در دسترس ترین منبع قابل تغییر است. شناخت ما از خود می تواند نقاط ضعف و قدرت مان را نشان دهد تا درصدد برطرف کردن این نقاط ضعف باشیم؛ برای مثال دختر خانمی که بسیار حساس و زودرنج است از کوچک ترین مسئله از طرف خانواده همسر ناراحت شده و باعث ناراحتی و تشنج در خانواده می شود. اگر دقت کنیم میبینیم که این دخترخانم در خانواده خود نیز این مشکل را داشته و در صدد حل آن برنیامده است یا به طور مثال، پسری که وقت شناس نیست و در خانواده خود، فردی اهمیت این موضوع را به او نیاموخته و چه بسا موقعیت ها و شرایط خوبی را نیز از دست داده است، بعد از ازدواج نیز بابت این قضیه مشکلات زیادی را با همسر خود پیدا می کند.
پدر و مادر همسر مثل والدین خودمان هستند؟
با این گفته که پدر و مادر همسرمان را مانند پدر و مادر خودمان بدانیم موافق نیستیم. اگر پدر و مادر همسرمان را فقط پدر و مادر عزیز همسرمان بدانیم مسئله خیلی راحت تر می شود. این موضوع را از همان اول در خودمان حل کنیم که همان احساس و احترامی که من نسبت به پدر و مادر خودم دارم همسرم نیز نسبت به پدر و مادر خودش دارد و نباید هیچ وقت به دنبال تغییر این احساس باشیم چراکه جز آسیب زدن به همسرمان، فایده دیگری ندارد. اگر این مسئله را بپذیریم و در ارتباط با مسائل پیش آمده لحاظ کنیم خیلی از مشکلات اصلا به وجود نمی آید. مسئله بعدی نیز حفظ استقلال و تمامیت خانواده نوپای خودمان است. خیلی از مشکلاتی که بین فرد و خانواده همسرش پیش می آید به دلیل رعایت نکردن این حریم است.
رفت و آمدها را چطور کنترل کنیم؟
این موضوع به توافق شما با همسرتان بستگی دارد؛ مثلا اگر هر دوی شما افراد برونگرا یا درونگرایی هستید به راحتی می توانید درباره تعداد و زمان رفت و آمدها به تفاهم برسید. مشکل زمانی است که یکی از زوج ها درونگرا و دیگری برونگراست که در این مورد هم با شناخت شخصیت و علایق طرف مقابل به جای قضاوت و تحمیل نظرمان می توانیم به نظر مشترکی دست پیدا کنیم. پس در این باره خود دو نفره تصمیم بگیرید.
چگونه با دخالت خانواده همسر مقابله کنیم؟
اول خونسردی خود را حفظ کنید. آدم عصبانی نه تنها خوب به مسئله پیش آمده فکر نمی کند بلکه باعث می شود اطرافیان نیز به گفته های او شک کنند. بعد به آن ها بگویید درباره گفته یا پیشنهاد آن ها فکر خواهید کرد، اگر موضوع اینجا تمام نشد و آن ها در این باره پافشاری کردند به آن ها یادآوری کنید که شما و همسرتان در زمان مناسب با هم همفکری می کنید و تصمیم خواهید گرفت. در مواردی که آن ها به حریم شما احترام نمی گذارند و خواهان تاثیرگذاری بیشتری در زندگی و تصمیمات شما هستند باید صریحا این موضوع را به آن ها یادآوری کنید که این موضوع را در زمان مناسب و با همسرتان بررسی خواهید کرد.
برچسب هایی به نام مادرشوهر و عروس
این که ما با چه نگرشی وارد زندگی جدید می شویم بسیار مهم است؛ برای مثال اگر به عنوان یک دختر خانم در خانواده ای بزرگ شده اید که مادربزرگ و پدربزرگ همه تصمیمات مهم را می گرفتند و این باعث عصبانیت و نارضایتی و غصه خوردن مادرتان از دست پدرشوهر و مادرشوهرش بوده، در این حالت احتمالا ذهنیت خوبی نسبت به خانواده شوهر نخواهید داشت؛ از طرف دیگر بیشتر ما درباره مادر شوهر یا عروس افکار منفی داریم که باعث جهت گیری و رفتار منفی در ما می شود؛ مثلا در نظر بگیرید اگر مادرمان از ما کاری را بخواهد که در توانمان نیست و برایمان سخت است کم پیش می آید که از دست او ناراحت شویم و تلاش می کنیم آن کار را انجام دهیم و اگر هم نتوانستیم موضوع خیلی کش پیدا نمی کند. حالا در نظر بگیرید اگر مادرشوهر از ما به عنوان عروس تقاضایی داشته باشد که حتی دشواری کمتری نسبت به تقاضای مادرمان دارد، چه فکری خواهیم کرد؟ چه واکنشی نشان می دهیم؟ اگر نپذیریم چه مسائلی پیش خواهد آمد؟ پیامدهای این نپذیرفتن حتی سال های سال گریبانگیر ما خواهد بود.
اگر از خانواده همسرتان دلخورید ...
این مسئله اجتناب ناپذیر است پس برای آن آماده باشید. شما با خانواده ای جدید، وارد تعاملی شده اید که تاکنون تجربه نکرده اید در چنین ارتباطی حتما اختلاف نظر و سوءتفاهم پیش خواهد آمد. البته بهترین روش برای حل مسئله، ارزیابی درست مسئله و اتخاذ بهترین و مناسب ترین تصمیم و در نهایت عملی کردن آن است. اول مسئله ای را که باعث ناراحتی شما شده است، بررسی کنید؛ مشکل اصلی چیست؟ اگر مادر یا خواهر یا نزدیکان خودتان این ناراحتی را به وجود می آوردند چه فکری درباره آن ها می کردید؟بعد سعی کنید خودتان را جای آن ها بگذارید و اتفاق پیش آمده را از نظر آن ها ببینید. وقتی به اینجا رسیدید متوجه می شوید که بهتر و منطقی تر دارید موضوع را بررسی می کنید. حالا بعد از تشخیص مشکل، آن را ارزیابی کنید؛ موضوع چقدر برایتان مهم است آیا نادیده گرفتن آن بهتر است یا صحبت کردن درباره آن؟ بعد که تصمیم گرفتید آن را خودتان عملی کنید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
درج مطالب کانال های تلگرام در این ستون به معنای تأیید تمام محتوای آن نیست و تنها مطالب مندرج در این ستون تایید می شود. کانال تلگرامی «رازهای روان شناسی» مطلب زیر را منتشر کرده است.
کودکان در حدود دو سالگی در زمان بازی یکدیگر را هل می دهند، گاز می گیرند یا کتک می زنند. آن ها به شدت از رفتار همسالان خود خشمگین می شوند زیرا هنوز رابطه برابر را نیاموخته اند. کتک زدن در ٣ سالگی یا بعد از آن، طبیعی نیست و به بررسی نیاز دارد.
* آیا والدین باید دخالت کنند؟
این وظیفه کودکان در این محدوده سنی نیست که از خود مراقبت کنند. آن ها نیاز دارند شخص بزرگسالی کنارشان باشد تا اگر کودکی به زدن یا هل دادن دیگری اقدام کرد، فرد بزرگسال بدون داد زدن یا دعوا کردن اقدام او را متوقف کند.
* اگر زد تو هم بزن
این جمله، آسیب فراوانی به کودک ما خواهد زد. تمام آموخته های فرزندتان را زیر سوال می برد و این سوال پیش می آید پس اگر کسی کار بدی کرد من هم می توانم آن را تکرار کنم؟ به علاوه او را در خطر آسیب فیزیکی بعضا جبران ناپذیر قرار می دهید و به کودکان خشم، مجازات و کینه ورزی را آموزش خواهید داد.
* پس چه رفتاری داشته باشیم؟
باید بداند زمانی که کار به برخورد فیزیکی رسید، بهتر است دست خود را بالا بیاورد و بگوید نزن. با آموزش این رفتار به فرزند خود، به او می آموزید که در رابطه با دیگران می تواند حد و مرز مشخصی قرار دهد و از خود دفاع کند. اگر طرف مقابل به کار خود ادامه داد، فرزند شما باید محیط را ترک کند. با این کار به فرزندتان می آموزید که انسان هایی در زندگی سر راه ما قرار خواهند گرفت که دچار اختلالات رفتاری هستند و عاقلانه ترین واکنش این است که با این افراد درگیر نشویم.
ترک کردن محیط نه نشانه ترسو بودن شخص است و نه دلیل بر بی عرضگی او بلکه تنها نشان می دهد شخص فرق خوب و بد و درست و غلط را می داند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
برای آن که مشاوران و روانشناسان بتوانند پاسخهای مؤثرتری به سوالات و پیامکهای شما بدهند، نیاز به اطلاعات بیشتری داریم؛ بنابراین همراه با درج سوالات خود « سن، میزان تحصیلات، شغل، سطح اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود و خانواده» (همین اطلاعات را درباره فرد مقابل خود) بنویسید.لطفا ابتدای پیامک خود کلمه «مشاوره» را بنویسید.
* جوانی هستم 15 ساله و دیگر میل به تحصیل و مطالعه ندارم و احساس می کنم تنها دارم وقتم را هدر می دهم در درس ریاضی هم کلی مشکل دارم و معدلم بالای 19 است.
* دختری 14 ساله و تنها فرزند خانواده ام. پدرم اگر دائم بداخلاق باشد عادت می کنیم اما اوگاهی بسیار شاد، شنگول و خوش اخلاق می شود و چند ساعت بعد با یک بهانه دعوا می کند و فحش می دهد. جرأت هم نمی کنیم ببریمش دکتر.
* پسری۲۳ ساله هستم. ۳ سال است که با دختری در ارتباطم و قصد ازدواج داریم. اطرافیان می گویند چون قبل از ازدواج با هم بودیم از این کار صرف نظر کنم؟ راهنماییام کنید.
دوست عزیز! طبیعی است دوستی ها و آشنایی های نامتعارفی که بین دختران و پسران جوان شکل می گیرد، از جایگاه شایسته ای برخوردار نباشد. متأسفانه این دوستی ها آسیب های زیادی را برای طرفین به همراه دارد؛ اما حال که قصد شما از این رابطه ازدواج بوده ، بهتر است بررسی همه جانبه و کاملی را نسبت به شخصیت طرف مقابل تان انجام دهید، ممکن است وی نیز تنها با شخص شما و با انگیزه ازدواج و به منظور شناخت بیشتر با شما ارتباطی داشته است (که بهتر بود از ابتدا با آگاهی و نظارت خانواده ها صورت می گرفت تا در شرایط فعلی بتوانید از حمایت، همراهی و راهنمایی لازم آن ها نیز برخوردار شوید) در حال حاضر توصیه می کنیم بدون تعصب حتما از راهنمایی مشاوران ازدواج و خانواده تان بهره مند شوید و به طرف مقابل نیز همین نکته را یادآور شوید و اگر جمع بندی ها حاکی از این بود که شما برای هم مناسب نیستید از ازدواج با یکدیگر منصرف شوید. با توجه به گذشت سه سال از آشنایی شما، یعنی حدودا در 20 سالگی با ایشان آشنا شده اید که معمولا آشنایی در این سن همراه با هیجان است و به شما اجازه کسب شناخت کافی نمی دهد. امیدواریم با مجموع شناختی که در این مدت کسب کرده اید به همراه دریافت مشورت های تخصصی از مشاوران و خانواده ها بهترین تصمیم را بگیرید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دختری 35ساله هستم دارای مدرک کارشناسی. حدود هفت سال پیش خواستگاری داشتم که به او جواب رد دادم حالا که هفت سال گذشته و ازدواج نکرده ام به آن مورد فکر می کنم و احساس می کنم اشتباه بزرگی کرده ام، خودم زندگی ام را خراب کرده ام و دیگر تباه شده ام. احساس بدی دارم، فکر می کنم دیگر موقعیتی برای ازدواج ندارم حدود دو سه سالی است که به صورت جدی قصد ازدواج دارم ولی دیگر امیدی برایم نمانده و احساس می کنم که دیده نمی شوم لطفا راهنمایی ام کنید.
این که شما 7 سال پیش به خواستگارتان جواب مثبت نداده اید حتما در آن زمان دلیل قانع کننده ای برای آن داشته اید و چه بسا اگر به او جواب مثبت می دادید ممکن بود باز هم بنا به دلایلی که در او دیده بودید بعد از مدتی از تصمیم ازدواجتان پشیمان می شدید، پس نمی شود برای فردی افسوس خورد که شناخت کاملی از او ندارید و آنقدر هم در آن زمان به دلتان ننشسته که بخواهید با او یک زندگی مشترک را شروع کنید. در توصیف وضعیت تان از تباه شدن به علت ازدواج نکردن صحبت کرده اید، بعضی دختران به دلیل این که ازدواج را تنها و یا از اصلی ترین اهداف زندگی شان می بینند و همه انرژی روانی شان را صرف این هدف می کنند و بر این باورند که بعد از ازدواج قرار است درهای خوشبختی و سعادت به روی آن ها باز شود وقتی به این هدف نمی رسند یا دیرتر از زمان مورد انتظارشان می رسند زندگی شان را از دست رفته می بینند، احساس پوچی می کنند و در روابط بین فردی دچار آسیب می شوند. از طرفی این افراد وقتی وارد زندگی مشترک می شوند باز هم بعد از مدتی که تب و تاب و شور اولیه کم می شود و همان احساس های منفی قبلی به شکل دیگر به سراغشان می آید و باز هم آن طور که فکر می کردند، نمی توانند از زندگی لذت ببرند و جملاتی مثل حالا بعد از ازدواج خبری هم نیست، ما عجله کردیم چی شد، قدر مجردی ات را بدان و ... حرف بسیاری از این گونه افراد است. هر چند که هیچ شکی در مزایای ازدواج در زمان مناسب و با فرد مناسب نیست و یک ازدواج خوب می تواند موجب رشد فردی، احساسی و اجتماعی فرد شود. بهتر است شما اهداف دیگری را هم برای خودتان در نظر بگیرید و معنای زندگی تان را در رسیدن به هدف های متعدد به دست آورید در این شرایط از نظر روحی و روانی هم به آرامش و رضایت درونی بیشتری می رسید و هم می توانید درست تر و منطقی تر شریک زندگی تان را انتخاب کنید. در موقعیت های اجتماعی بیشتر حضور پیدا کنید و حواستان باشد که از سر تنهایی یا این که ممکن است دیگر فرد مناسبی برای ازدواج پیدا نشود برای زندگی تان کسی را انتخاب نکنید چون در این صورت عواقب این گونه ازدواج آنقدر زیاد است که تنهایی و مجرد بودن به آن برتری دارد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خانمی هستم 18 ساله، دانشجو و یک سال است که ازدواج کرده ام و همسرم 19 ساله است. من در زندگی زناشویی هر کاری می کنم توجه همسرم را به خودم جلب کنم تا زندگی خوبی داشته باشیم نمی شود و او فکر می کند من هرکاری انجام می دهم، اشتباه است و من عصبانی می شوم و با هم قهر می کنیم و هرچه می خواهم آشتی کنیم او قبول نمی کند و شاید حدود چند هفته با هم قهر باشیم تا اینکه خانواده ها ما را آشتی دهند. لطفا راهنمایی ام کنید تا زندگی خوبی داشته باشیم.
ورود به زندگی مشترک مثل عضویت در یک گروه است. هر گروهی معمولاً در طول عمر خود سه مرحله را پشت سر می گذارد. در مرحله اول، شما و همسرتان (به عنوان اعضای یک گروه) برای یکدیگر جذابیت زیادی دارید، احتمالاً ساعات زیادی را با هم سپری می کنید؛ تحت تأثیر ویژگی های مثبت یکدیگر هستید و شاید چندان به تفاوت ها، ویژگی های منفی و اختلاف نظرها دقت نکنید. در مرحله دوم، کم کم متوجه برخی اختلاف نظرها می شوید و به تدریج بحث و جدال هایی شکل می گیرد. برای گذشتن از این مرحله لازم است دو کار اساسی انجام دهید: 1.شرایط قابل تغییر را تغییر دهید؛ درباره اختلاف نظرها به توافق برسید. 2.شرایط غیرقابل تغییر را بپذیرید؛ به تفاوت ها احترام بگذارید و فرد مقابل را بپذیرید. برای انجام هر دو مورد لازم است شما و همسرتان بتوانید با هم گفت و گو و مذاکره کنید. به نظر می رسد در حال حاضر شما و همسرتان مهارت لازم را برای گفت و گو ندارید؛ پیشنهاد می شود برای یادگیری این مهارت، به صورت مشترک در کارگاه های مهارت ارتباطی و مذاکره شرکت کنید. در صورتی که به این توانمندی دست پیدا کنید می توانید وارد مرحله بعدی شوید؛ یعنی بار دیگر وارد صلح و سازش شوید. در صورتی که به شیوه فعلی ادامه دهید به احتمال زیاد در مرحله دوم متوقف خواهید شد. پیشنهاد می کنیم برای عبور از این مرحله دشوار از هم گروهی خود (همسرتان) کمک بگیرید. قطعاً پیمودن این مسیر بدون همکاری او ممکن نخواهد بود. برای شروع می توانید نظرات او را درباره رابطه تان بشنوید. از او درباره خواسته ها و نیازهایش بپرسید و سعی کنید با همدیگر برای بهبود شرایط برنامه ریزی کنید. موفق باشید!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
3 سال است ازدواج کرده ام. بچه ای 4 ماهه از خداوند هدیه گرفتم. به دلیل شرایط شغلی هر هفته سه روز در خانه ام، خانمم کارمند است ولی بیشتر تمایل به ماندن در منزل پدری دارد و هر وقت دلش می خواهد او را به گردش می برم ولی وقتی بخواهم یک ساعت با دوستانم به گردش بروم چنان برخورد می کند که از رفتن پشیمان می شوم. چه کنم؟
ابتدا بگویم خیلی از افراد قبل از ازدواج نگران روابط دوستانه شان هستند و فکر می کنند این روابط را با ازدواج و بچه دار شدن از دست می دهند. حقیقت امر این است که این روابط بعد از ازدواج از دست نمی رود بلکه تغییر می کند و این تغییر نتیجه ترکیبی از عواملی مثل کم شدن وقت آزاد و تغییر اولویت های زندگی برای زوج هاست. زوج ها معمولا از روابط همسرشان خارج از رابطه دو نفره شان استقبال نمی کنند، مخصوصا وقتی همسر بخواهد بدون زن یا شوهرش با دوستانش روابط اجتماعی داشته باشد اما ارتباط با دوستان یک نیاز است و محدود کردن همسر در این مورد منطقی نیست. لازم است تاکید کنیم دور شدن از دوست های قدیمی و اختصاص دادن تمام وقت به رابطه با همسر، ممکن است بعد از مدتی حس بدی در شما ایجاد کند. در ادامه راهنمایی هایی ارائه می شود که کمک می کند ضمن از بین بردن حساسیت همسرتان دوستانتان را همچنان حفظ کنید.
برقراری تعادل بین رابطه با دوستان و همسرتان
زمان و انرژی لازم را بین رابطه با دوستان و رابطه با همسرتان تنظیم کنید. نگهداری از رابطه زوجین، به صرف وقت، انرژی و تلاش نیاز دارد؛ بنابراین طبیعی است که وقت کمتری برای گذراندن با دوستانتان داشته باشید. این یک اصل است و وقتی آن را بپذیرید راحت تر می توانید برنامه ریزی کنید. دوستی ها، تجربه های منحصر به فردی به ما هدیه می کنند که برای تقویت اعتماد به نفس ما مفید است اما فراموش نکنید حیف است به خاطر آن به رابطه با همسرتان خدشه وارد شود. بدیهی است با توجه به وضعیت تاهل و داشتن فرزند، نزدیک ترین فرد به شما همسرتان است نه دوستان تان، بنابراین پیشنهاد می شود دنبال تعادلی بگردید که به سازش با همسرتان آسیب وارد نکند؛ برای مثال وقتی که شما نیاز دارید اوقاتی را تنها با دوستانتان بگذرانید باید از قبل آن را برنامه ریزی کنید و برای همسرتان و دوستانتان شرایط را توضیح دهید و سعی کنید بخشی از دیدارهای حضوری را تا حد امکان با تماس های تلفنی جبران کنید.
روابط با دوستانتان را از همسر خود پنهان نکنید!
شما نباید روابطی را که با دوستانتان دارید از همسرتان پنهان کنید یا درباره آن ها به او دروغ بگویید. همسر شما باید بداند با چه کسانی ارتباط دارید. همین طور که حق شماست که از روابط همسرتان مطلع باشید. با همسرتان حرف بزنید برای او تعریف کنید که روابط دوستانه چقدر برای شما لازم و در روحیه شما موثر است و چقدر به آن ها نیاز دارید.
همسرتان را به روابط دوستی تشویق کنید
همسرتان را برای گسترش روابط دوستی های خوب تشویق کنید. اگر همسر شما دوست های زیادی ندارد می توانید به او برای گسترش روابطش کمک کنید. مطمئن باشید اگر همسرتان را در داشتن رابطه با دوستانش محدود کنید او هم به خودش اجازه می دهد چنین توقعی درباره شما داشته باشد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.