- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حضرت آیت ا... جوادی آملی مفسر قرآن و استاد اخلاق، در تفسیر یکی از آیات سوره نور، درباره تشریفات ازدواج و حدیث مشهوری از پیامبر (ص) گفته اند:
وجود مبارک رسول گرامی ازدواج را حفظ نصف دین می داند. اساس دین این است. منتهی یک کسی که دستش بسته است، پایش بسته است، دهنش بسته است، گوشش بسته است، فلج است و زمین گیر است. این در مکتب قرآن جزو معلولین است. بله خب این نمی تواند ازدواج کند. ولی [ممکن است کسی] خودش دست خودش را بست، چشم خودش را بست، گوش خودش را بست، خودش را فلج کرد، معلول کرد! خوب این تشریفات و قیودی که برای زندگی است که فلان کس از سفر آمده ما باید کادو بدهیم، بچه پیدا کرده ما باید کادو بدهیم، مکه برود کادو بدهیم، این تشریفات برای چیست؟ اول زندگی انسان هرچه ساده تر، راحت تر.
منبع: پایگاه تخصصی معارف اهل بیت
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
محمد علی ندایی/ در مسئله تقلید، باید از مرجع اعلم تقلید کرد. حال اگر کسی نه به ملاحظه اعلمیت بلکه به دلیل دیگری، مرجع خود را تغییر دهد آیا این عدول جایز است یا نه؟ حضرت آیت ا... خامنه ای در استفتایی در این باره چنین فتوا داده اند:
سوال: می خواستم بدانم که اگر شخصی بخواهد مرجع تقلید خود را به خاطر برخی ملاحظات عوض کند، آیا باید اجازه مرجع تقلید را داشته باشد یا نه؟
جواب: به طور کلی عدول از مجتهد زنده، به مجتهد زنده دیگر بنا بر احتیاط واجب جایز نیست؛ مگر این که اعلم یا محتمل الاعلمیه باشد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تردیدی نیست که ما نمی توانستیم از ورود ویدئو به کشورمان جلوگیری کنیم، چنان که نتوانسته ایم مانع ورود هیچ یک از محصولات و تکنولوژی غرب شویم؛ و راستش من تردید دارم که اگر هم می توانستیم، آیا چنین عملی درست می بود یا نه؟
ورود ویدئو به کشور یک ضرورت تاریخی است و زندگی در این عصر، خواه ناخواه چنین موجبیتی را به همراه دارد که ما نه تنها ویدئو، بلکه به زودی زود ماهواره را نیز بپذیریم و چه باک؟ کسی می ترسد که ضعیف تر است و ما که پا در میدان مبارزه با غرب نهاده ایم باید خودمان را برای چنین روزی نیز آماده کنیم.
(توضیح: زمان چاپ این کتاب، ابتدای دهه هفتاد شمسی است)
برگرفته از کتاب «رستاخیز جان» اثر سیدمرتضی آوینی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
احساس می کنم
جنگل
به طرف شهر می آید
احساس می کنم
نسیم در جانم می وزد
احساس می کنم
می شود در رودخانه آسفالت پارو زد و
قایق راند
همه این احساس ها را
عشق تو به من بخشیده است
رسول یونان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* بازیکن، گل توپی زد!
* بازار روغن هم رونق نداشت!
* متهم به دربند رفت!
* آتش نشان در محل حادثه، اعلام آتش بس کرد!
* حمام، مرا دوشید!
* حرف های دبیر ریاضی، مسئله دار بود!
برگرفته از کتاب «یادداشت سکوت» اثر حسام الدین هاجری
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
از ترافیکِ خیابان خسته ام از هوای شهر تهران خسته ام
از هجومِ خودرو ها در کوچه ها از تصادف در اتوبان خسته ام
دردِ زانو، درد گوش و درد مچ همچنین از درد دندان خسته ام
دُور زد ما را چه راحت هر رفیق از حضورم توی میدان! خسته ام!
از «بزِ دانا» نرنجیدم ولی از پزِ دانای نادان! خسته ام
گفت مجنون بینِ جمع دوستان: دیگر از کوه و بیابان خسته ام
داده ام کنکور من ده سالِ پیش از فشارِ آن کماکان! خسته ام
گرچه من از حامیان «کی روشم» دیگر از رفتارِ ایشان خسته ام
املتِ با رُب بیاور قهوه چی بعدِ آن هم چای و قلیان...، خسته ام
امیرحسین خوش حال
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نویسنده: علیرضا کاردار
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
استفاده از کت به جای باتری!
آدیتی سنترال/ اگر همیشه نگران تمام شدن باتری گوشی و وسایل الکترونیکی خودتان هستید، می توانید با خرید یک کت به مبلغ 2478 دلار برای همیشه از این نگرانی نجات پیدا کنید! یک شرکت ژاپنی با طراحی هوشمندانه یک کت که با نور خورشید شارژ می شود، این امکان را فراهم کرده است که صاحب کت، در هر مکان و شرایطی به راحتی بتواند از انرژی خورشیدی استفاده کند و وسایل الکترونیکی اش را شارژ کند!
نقاشی های حیرت انگیز به روش نقطه گذاری!
آدیتی سنترال/ «جولیا کوکا» دختر 23 ساله سوئدی با استفاده از یک تکنیک قدیمی بسیار سخت و طاقت فرسا، نقاشی هایی می کشد که بسیار طبیعی است. او برای کشیدن این نقاشی ها از تکنیک نقاشی با نقطه گذاری استفاده می کند، یعنی تمام نقاشی هایش را به جای خط، با نقاط ریز و کوچک می کشد که باعث می شود برای هر طراحی چهره کوچک، بین 40 تا 100 ساعت زمان صرف کند!
عکس عروسی بعد از 70 سال!
هافینگتون پست/ یک زن و شوهر هلندی بعد از 70 سال زندگی مشترک، تصمیم گرفتند دوباره جشن عروسی برگزار کنند تا از جشن شان عکس یادگاری بگیرند! این زوج در سال 1946 با هم ازدواج کردند اما در آن زمان، دوربین عکاسی اصلا وسیله رایجی نبود و به همین دلیل هم هیچ عکسی از مراسم عروسی شان به یادگار نداشتند. مارگارت 89 ساله در کنار همسر 90 ساله اش، حالا بعد از 70 سال توانستند عکس های زیبایی را از مراسم عروسی شان به یادگار داشته باشند!
پیرترین انسان کره زمین!
گینس ورلد رکورد/ «اما مارتینا لوییچیا اورانا» نام زن ایتالیایی است که به تازگی تولد 117 سالگی اش را جشن گرفته است و پیرترین فرد زنده کره زمین محسوب می شود. با فرا رسیدن تولد 117 سالگی، حالا او نام خودش را به عنوان پیرترین شخص زنده روی کره زمین در کتاب رکورد های گینس ثبت کرده است. طبق آمار گینس او آخرین شخصی است که در قرن 19 زندگی کرده است . او که اکنون هم تحت مراقبت 24 ساعته پرستارش است، 90 سال است که هر روز سه تخم مرغ، یک بشقاب پاستا و یک کاسه گوشت خام می خورد! توضیح ضروری این که اثبات این که فردی پیرترین انسان روی زمین است براساس قوانین گینس، مدارکی می خواهد که شامل هر کسی نمی شود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حمل شتر با موتور!
* من اگه آهنگ هم بودم همونی بود که می زنین بعدی گوش نمی دینش!
* یک چیزی مد شده هرکی یه برچسب نشنال جئوگرافیک می چسبونه رو شیشه ماشینش. آخه کار مند نشنال جئوگرافیک چرا باید با پراید هاچ بک تو خیابون لایی بکشه؟
* اتاقم به وضعی رسیده که شب رسیدم خونه یکی از زیر تخت دراومد گفت داداش قربون دستت من سه روزه اینجام راه خروج رو پیدا نمی کنم، تو از کجا اومدی تو؟
* اگه این زوج های جوون همون انرژی که سر انتخاب اسم های خاص برای بچه شون می ذارن سر تربیتش بذارن، نسل آینده درخشانی خواهیم داشت!
* بهترین دوران برای به دنیا اومدن من قطعا زمان قاجار بود، دقیقا همون موقع که رژیم گرفتن مُد نبود و چاق بودن با کلاسی محسوب می شد!
* چقدر زندگی در ژاپن پیچیده است. آدم باید بین سامورایی شدن، پیوستن به یاکوزا و پلی استیشن یکی رو انتخاب کنه. وسطش هم هی زلزله میاد!
* واقعا به این نتیجه رسیدم به زشتی و خوشگلی نیست، به اعتماد به نفسه!
* درستش این بود که دماغ بالای چشم باشه که آدم بتونه چشمش رو زیر پتو نگه داره ولی دماغش رو بیرون پتو!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تولید بسته هایی از چوب های خوشبو برای بخور در ویتنام، عکس از نشنال جئوگرافیک
مسابقه گاوبازی، این بار در «لاس وگاس» آمریکا! عکس از آسوشیتد پرس
جوجه تیغی کوچک در مرکز نگهداری از جوجه تیغی های «هیت چین» در جنوب شرقی انگلیس، شیر بدون لاکتوز می خورد، عکس از باکرافت میدیا
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
او چند روزی که هوا سرد شده بود و سِقه آمده بود، داشتِم تو خانه قندیل مِبستِم. سرمای عجیب هوا یَگ طرف، خانه ما هم که نصف زیرش و چهار طرفش و بالاش خالیه و انگار قوطی خالی کمپوت ره گذاشته باشن تو فریزر. ای صرفه جویی کاملیاخانم هم از یَگ طرف دگه باعث شد دلتا نخواسته بشه یَگ سرمای مقبولی بخورِم. یعنی نِمذاشت دست به شوفاژا و بخاری بزنُم. مُگفت هر نِمدنُم چند درجه که ما دمای خانه ره کمتر کنِم، نِمدنُم چند تا خانه بیشتر مِتنن از نِمدنُم چقدر گاز استفاده کنن. مُگفت: «خودت رو بذار جای اونایی که با یک دونه چراغ نفتی خودشون رو گرم می کنن.» هرچی کافشن و جاکت داشتِم بَرمان کرده بودم و تیک تیک ملرزیدم تا ای توده هوای خُنُک بره.
حالا تو ای هیر و ویر مویم کار برام پیش آمد و باید مرفتُم شهرستان. بهش گفتُم: «کاملیاجان، تنها خانه نمان، مخصوصا شبا. برو پایین خانه آقات. هم مو خیالم راحت باشه، هم به یاد دوران مجردیت که مو ره نداشتی، غصه بخوری و قدر مو ره بیشتر بدنی!» خندید و گفت: «غصه که عمرا بخورم ولی پایین هم نمی رم. تازه تو نیستی می تونم هرجور دلم خواست زندگی کنم!» یعنی یَگ طوری شوخی مُکنه که مویم باورُم مِره. گفتُم: «پس اقلا شوفاژا ره زیاد کن که سرما نخوری.» گفت: «اتفاقا می خوام شوفاژ رو خاموش کنم و فقط بخاری باشه تا گاز اسراف نشه.» گفتُم: «جان ما کوتاه بیا! بخاری خطرناکه، مو دلُم هزار راه مِره که لوله اش در بره یا شلنگش کنده بره...» گفت: «حالا وقتی تو هستی بخاری خطرناک نیست؟ » یعنی فقط باید جواب مو ره بده. گفتُم: «اوجوری هر بلایی باشه سر مو میه، ولی نمذارُم تو کاریت بره.»
دگه خیلی احساساتی رفته بودُم و زدُم تو خط فیلم هندی. صدامه مثل ویجی کردُم و گفتُم: «اگه مو تو جاده کاریم رفت، ازت راضی نیستُم که برام صبر کنی. تو هنوز جِوونی و باید زندگیته ادامه بدی...» نذاشت حرفُم تِموم بره و گفت: «خب حالا لازم نیست از این حرفا بزنی. همچین می گه که انگار می خواد بره اون سر دنیا. از اون گذشته مگه دیوانه ام که بعد از تو بازم ازدواج کنم؟ همین یک بار بس بود!» اِنا حالا خوب رفت! شانس آوردُم بعدش خندید وگرنه تا تابستون سال آینده هم یخ گُرده هام وا نمرفت!
صبح تو جاده بهم زنگ زد گفت جوش نزنُم، مِره خانه آقاش اینا. بس که قربونش بُرم به حرف شوهرش گوش مِده. تازه ای جوری مِتِنه هم شوفاژ و هم بخاری ره خاموش کنه!
آق کمال
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نویسنده: سیدمصطفی صابری، تصویرساز: سعیدمرادی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* بهترین صفحات روزنامه خراسان زندگی سلامه! هر چند الان خیلی لوس شده!
* از نمک نشناس ها آزار دیدن سخت نیست. درد دارد خوردن زخم از نمک پرورده ای... مسعود مجنونپور، مشهد
* ما که صبرمون زیاده، ولی لطفاً تو «اندکی صبر» اینقدر قطعات ادبی تکراری نذارین، لابد فکر می کنی کسی نمی خونتت نه داداش خیلی خاطر خواه داری...
* چه پرونده جالبی تو صفحه اول راجع به اعتقاد کاسب های قدیمی به رزق و روزی حلال کار کردین! قبلاً درآمدها کم بود و خیر و برکت پول ها زیاد، چون حواسشون بود چه جوری پول در میارن. حمید سعیدی، کاشمر
* من و دنیا همدیگه رو رنگ می کنیم من با مداد سیاه روز های اونو، اون با مداد سفید مو های منو...
* مطلب عجیب ترین ترس ها تو صفحه همشهری سلام جالب و خواندنی بود، حالا می دونین ترس عجیب من چیه؟ ترس از دست دادن شما و نخوندن همشهری سلام!! داوودلی، قوچان
* سلام زندگی سلام، اون قدری که مامانم منو جلوی جمع خراب می کنه طارمی تو پرسپولیس موقعیت خراب نمی کنه! فاطمه، مشهد
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.