شونیچی کانو، مرد 31 ساله ژاپنی با نگه داشتن 11 قوطی نوشابه روی سر و صورتش با استفاده از مکش هوا، رکورد جهانی را شکست. کار رکورد گرفتن داره به جاهای جالبی می‌رسه!

 

حاجی دلیگانی، نماینده مجلس: در برخی بیمارستان‌ها تا زیرمیزی از بیماران نگیرند، آن‌ها را به اتاق عمل نمی‌برند(انتخاب)

دکتر  یک بیمارستان: همراه بیمار اصرار داشت که از زیر میز پول رو بده، وگرنه برای ما فرقی نداره، از روی میز هم می‌گیریم!

هند جای ایران را در بازار جهانی فرش گرفت

خریداران: فقط نمی‌دونیم چرا فرش‌هاشون هی تکون می‌خوره و یهو به پرواز درمیاد!

وزیر صمت: مصرف سوخت برخی از خودروها 5 برابر استاندارد جهانی است

رانندگان: ببخشید که ما خودروها رو تولید کردیم!

کلاهبرداری ۲۰ میلیاردی با ارسال پیامک

اپراتور تلفن همراه: نصفش رو باید بدی برای پول پیامک‌ها!

 تو خونه داشتیم پانتومیم بازی می‌کردیم، نوبت مامانم شد، با دست من رو نشون داد. بابام گفت: «علاف»؟ 

 هوا یه جوری دلگیر و پاییزی شده که فکر کنم وسط تابستون و پاییز یک فصل جدید داریم به نام پاییزستون!

 کاش یک عطری اختراع بشه که بوی زیر گلوی نی‌نی‌های 3 ماهه رو بده.

 رفتم برای تولد مامانم یک چیز ساده بخرم، چیزهای ساده چنان قیمت‌های غیرساده داشتن که فهمیدم همین‌قدر که بچه خوبی باشم خودش بهترین هدیه است.

دیدین این کلیپ‌‌های آموزش ترفندهای خانه‌‌داری و آشپزی تو اینستا رو؟ همه‌‌شون یک لحن ناراحت و غمگینی دارن. خب بزرگوار اگه دلخوری آموزش نده، اجباری که نیست. طرف یهو یک عکس پیتزا می‌‌ذاره و روی تصویر با دلخوری می گه: «دیگه به روش‌‌های قدیم پیتزا درست نکن، حتی لازم نیست از بیرون پیتزا بخری. بیا تا بهت بگم چطوری تو 5 دقیقه یک پیتزای خوشمزه درست کنی». حالا کار نداریم مراحل آشپزی رو با یک چیزی شروع می‌‌کنه و با یک چیز دیگه تموم می شه. اما اصل ماجرا اینه که یادش می شه که کلیپش 5 دقیقه است نه مراحل پخت پیتزا یا هرچیز دیگه‌‌ای. به‌‌طور کلی کات خوردن ویدئو رو وسط آموزش جزو مراحل و زمان کار محسوب نمی‌‌کنن. خب بزرگوار ما زندگی‌‌مون که مونتاژ نمی‌‌شه، باید بریم قارچ رو بخریم، پنیر پیتزا، خمیر پیتزا و بقیه مخلفات. بعد که شما

 می گی 20 دقیقه می ذاریم توی فر و یهو تصویر کات می‌‌خوره به پیتزای آماده روی میز، تو زندگی ما همچین امکاناتی نیست و واقعاً باید 20 دقیقه صبر کنیم. بعد از همه این‌‌ها تو خونه ما دعوا می شه که کی ظرف‌‌ها رو بشوره. یا طرف میاد می گه: «دیگه از بیرون برای بچه‌‌ها شکلات نخر، بیا بهت بگم چطوری می شه یک شکلات خوشمزه تو خونه آماده کرد.» بعد یک فهرست بلندبالا می گه که همه رو باید از بیرون بخریم. خب ما اگه بریم بیرون که همون شکلات رو می‌‌خریم دیگه.      

 

سلام و روز خوش. سپاس از دوستانی که در مسابقه «چی شده» قبل شرکت کرده بودن. از بین پیامک‌هایی که فرستادین چندتایی رو براتون انتخاب کردیم تا با هم بخونیم و بخندیم!

 

پلیس از شرلوک هولمز برای حل معمای یک قتل کمک خواست. پرونده از این قرار بود که در خیابان اصلی، جنایتی رخ داده بود. سه مظنون دستگیر شده بودند. طبق شواهد مردی در پیاده‌رو راه می‌رفت که ناگهان گلوله‌ای به شکمش خورده بود. شرلوک از اولین مظنون به نام سیمون خواست که داستان را از ابتدا تعریف کند. سیمون گفت: «داشتم در اطراف پارک پیاده‌روی می‌کردم که مقتول را دیدم که در همان مسیر راه می رفت. ناگهان مردی با سبیل قرمز، موهای قرمز و کت و شلوار از پشت سرش آمد و به او شلیک کرد! من هم از ترسم با سرعت به سمت خانه دویدم.» سیمون مشخصات یکی دیگر از مظنونان را گفت. شرلوک همان جا دستور بازداشت سیمون را به جرم قتل داد. او از کجا قاتل را شناخت؟