
حکایت
تعداد بازدید : 26
تلخی تب به از شیرینی داروی ترشروی
صاحبدلی به عارضه تب مبتلا شد. یکی از دوستانش نشانی فردی بداخلاق را که داروی شیرینی برای رفع تب در اختیار داشت به او داد و گفت: «به نزد فلانی برو تا به تو داروی بهبود تب بدهد.» صاحبدل جواب داد: «اگر از تلخی تب بمیرم، هرگز برای شیرینی به نزد چنین ترشرویی نخواهم رفت.»
کند مرد را نفس اماره خوار
اگر هوشمندی عزیزش مدار
برگرفته از بوستان سعدی