اینطورکی
تعداد بازدید : 30
نقش لنگ دمپایی در زندگی بچه دهه شصتی!
دانیال دایی داووداینا
طنزپرداز
تابستون که میشد بچههای دهه شصتی با خانواده وداع میکردن و میزدن توی کوچه. توپ، دوچرخه، پوست آدامس، لنگ دمپایی، تیله یا بهقول خودمون توشله و... ابزار زندگی تو کوچه بود. تنها چیزی هم که ممکن بود باعث بشه از کوچه دل بکنیم عبارت بود از:
1) خون دماغ شدن شدید یکی یا تمام بچهها!
2) نیاز مبرم به سرویسبهداشتی!
3) عروسی خواهر یا برادر بزرگ تر، که در اون حالت میرفتیم لباس پلوخوری تنمون میکردیم و باز با همون لباس میاومدیم تو کوچه بازی.
4) بیهوش شدن از فرط گرسنگی و تشنگی.
5) اگه یکی از همسایهها میخواست استراحت کنه و با کمربند میافتاد بهجون بچهها. چون با تذکر معمولی کسی بیخیال کوچه نمیشد.
اما زمانی که تو کوچه بودیم چهکار میکردیم؟
1) بحث درباره اینکه بروسلی قویتره یا آمیتا باچان!
2) دعوای شدید درباره اینکه پیکان پدر کدوم یکی تندتر می ره. در اینجور مواقع اونی که باباش ژیان داشت خیلی غصه میخورد.
3) کتککاری درباره اینکه شوتی که بخوره به تیر بعد بره تو دروازه، گُل محسوب می شه یا نه.
4) استفاده از لنگ دمپایی برای بیرون آوردن توپی که رفته بود زیر ماشین همسایهها. بازهم استفاده از لنگ دمپایی برای پایین انداختن توپی که تو شاخهها گیر کرده بود و باز هم استفاده از لنگ دمپایی برای بازی با کارت یا پوست آدامس ماشین و فوتبال! و همچنان استفاده از لنگ دمپایی برای تکوندن توت درخت همسایهها و در نهایت استفاده از دمپایی برای اینکه بحث قبلی درباره قویتر بودن بروسلی یا آمیتاباچان به جمع بندی برسه. چون بدون جنگ فیزیکی، بحث بدون نتیجه باقی میموند.