- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روباتها کمکم دارند به همه حوزههای فعالیتهای انسانی راه می یابند و کارهای دشوار برای انسان را راحت میکنند؛ بارهای سنگین را حمل و جابهجا میکنند، از فضاهای صعبالعبور رد میشوند تا کارهای تعمیرات و رسیدگی به ابزارآلات صنعتی را برعهده بگیرند، در پزشکی، خدمات و موقعیتهای خطرناک مثل بلایای طبیعی هم جای انسان را میگیرند. این وسط بعضیهایشان آنقدر جذاب و دوستداشتنی ساخته شدهاند که شایستگی دریافت عنوان باحالترین روباتها را دارند. برویم با چندتایشان آشنا شویم.
روبات تنبل
این روبات، همانطور که از اسمش برمیآید، بهطرز وحشتناکی کند است. تنبل، دادههای محیطی مانند دما و سطح دیاکسیدکربن را در باغهای گیاهشناسی جمعآوری و به اکولوژیستها در مطالعه محیطزیست کمک میکند. خب حالا چرا اینقدر کند است؟ این روبات، عامدانه آهسته و بیصدا طراحی شدهاست تا در محیطهای طبیعی بدون ایجاد مزاحمت برای حشرات و دیگر جانداران، مأموریتش را انجام بدهد؛ مثلا با مجموعهای از حسگرها کشف کند که گردهافشانی یک گونه کمیاب از ارکیده چطور انجام میشود.
روبات زنده
«زنوبوتها»، نخستین روباتهای زنده جهان، از ترکیب سلولهای بنیادی قلب و پوست قورباغه ساخته شدهاند. این ارگانیسمهای قابل برنامهریزی که اندازهشان تنها یک میلیمتر است، به دانشمندان کمک میکنند تا اطلاعاتشان را درباره ارتباطات سلولی بالا ببرند و رساندن دارو به بدن را وقتی استفاده از انواع روشهای درمانی رایج، سخت یا غیرممکن است، برعهده بگیرند. زنوبوتها میتوانند بهسمت هدف تعیینشده، حرکت و خودشان را تعمیر کنند.
روبات پارکورکار
پریدن از روی شکاف، بالا رفتن از پلهها، پریدن از روی موانع و دویدن روی سطوح نامتعادل، بعضی از کارهایی است که روبات پارکورکار میتواند انجام بدهد اما هدف از ساخت این روبات خفن، چیزی بیشتر از انجام کارهای باحال است. این روبات در مأموریتهای نجات بهکار میآید، مثلا وقتی کسی درمعرض سقوط است و فقط یک پارکورکار حرفهای میتواند خودش را به او برساند.
روبات تیرانداز
روبات چهارپا که با مهارت و دقت یک تکتیرانداز حرفهای شلیک میکند، بیشتر از آنکه باحال بهنظر برسد، ترسناک است اما روبات تیرانداز، تنها به دستور اپراتور شلیک میکند و قرار نیست مثل فیلمهای علمی-تخیلی از کنترل خارج شود و مردم را به رگبار ببندد. این روبات، بخشی از ایده تسلیحات روباتیک است که قصد دارد در موقعیتهای مرگبار، ماشینها را جایگزین انسان کند.
روبات کمدین
«جان»، یک روبات کمدین است که با استندآپهایش، دل خیلیها را برده اما هدف از ساختش، خنداندن آدمها نبودهاست. محققان با ساخت روباتی که میتواند شوخی کند، درواقع درجستوجوی راههایی هستند که بتوانند تعامل انسان و روبات را بهتر و طبیعیتر کنند. روبات کمدین وقتی براساس راهبردهای زمانبندی یاد بگیرد که واکنشهای مخاطبانش را بهدرستی ارزیابی کند، میتوان از این مهارتش برای تکامل دیگر روباتها استفاده کرد.
منبع: popularmechanics.com
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
من کیام؟
من فاطمهسادات ترویجاسلامی هستم، دانشآموخته رشته متالورژی صنعتی. هم اکنون مدیر کنترلکیفیت یک کارخانه شیرآلات هستم.
در رشته مهندسی متالورژی
(که طبق غلط مصطلح متالوژی نوشته
می شود )چه خبر است؟
متالورژی بهطور کلی بهمعنی علم شناخت مواد است. بسته به گرایشی که انتخاب میکنید- متالورژی استخراجی، متالورژی صنعتی یا سرامیک- این مواد متفاوت خواهند بود. در گرایش من یعنی متالورژی صنعتی، بیشتر با فلزات سروکار دارید. خواص فیزیکی و مکانیکی آنها را مطالعه میکنید و دانشتان را در صنعت بهکار میبرید تا بتوانید مواد تازهای تولید کنید یا از ترکیب مواد موجود، محصولات کاربردی بسازید.
بعد از بیرون آمدن از دانشگاه
چه چیزی درانتظار شماست؟
مهندسی متالورژی، بازار کار متنوعی دارد که شما متناسب با علاقه و روحیهتان انتخاب میکنید کجا مشغول کار شوید. آزمایشگاهها، تروتمیزترین محیطهای کاری هستند. خط تولید کارخانه هم کار نسبتا تمیز و سبکی دارد، اما خب در مهندسی متالورژی، موقعیتهای شغلی دشوارتری هم وجود دارد؛ مثل معادن، کارگاههای خارج از شهر و کارگاههای ریختهگری. اصولا هرجا پای انواع مواد درمیان باشد، سروکله مهندسهای متالورژ پیدا میشود. حتی در جایی مثل عسلویه هم که به کارهای مرتبط با نفت و گاز معروف است، مهندسهای مواد حضور دارند تا برای مسائلی مثل خوردگی فلزات خط لولهها، چارهای بیندیشند.
متالورژی بهدرد چه کسانی میخورد؟
شما در متالورژی با سختیها - فلزات، کامپوزیتها، پلاستیکها و سرامیک - سروکار دارید. پس اگر روحیهتان لطیف و حساس است، این رشته برای شما مناسب نیست. کار کردن در محیطهای صنعتی، چیزی نیست که هرکسی از عهده آن بربیاید. من وقتی وارد دانشگاه شدم، ورودی ما 60 دانشجو داشت که 30 نفرشان در همان یکی، دو ترم اول انصراف دادند. خب شما از کجا میتوانید مطمئن شوید که بهدرد این رشته میخورید یا نه؟ اگر متالورژی را آنقدر دوست دارید که به هیچ رشته دیگری فکر نمیکنید و برای سختیهایش آمادهاید، انتخابتان درست خواهدبود اما اگر متالورژی، صرفا یکی از گزینههایتان است چون دقیقا نمیدانید به چه رشتهای علاقه دارید، بهنظرم باید بیشتر فکر کنید.
غیر از مواد سخت، متالورژی دیگر چه سختیهایی پیش روی شما میگذارد؟
همان اول کار، یعنی بعد از ورود به دانشگاه با درسهای سنگین و دشواری مواجه میشوید. کتابهای حجیم درطول یک ترم تدریس میشود و باید مطالعه زیادی داشته باشید. البته درسهای دوستداشتنی و شیرینی مثل ریختهگری هم کم نیستند. بعد که وارد بازار کار میشوید، باید بدانید هیچ اشتباهی پذیرفته نیست. مثلا من با آلیاژ برنج سروکار دارم که ترکیبی است از مس و روی. میدانم که میزان مس باید 58 درصد باشد و روی، 36 درصد. حالا اگر اشتباهی میزان روی بشود 40 درصد، چه اتفاقی میافتد؟ قطعات اتصالی که میسازیم، شکننده از آب درمیآیند و کسانی که در تأسیسات منزلشان از آن قطعه استفاده میکنند، توی دردسر میافتند و خانهشان را آب برمیدارد.
چطور میتوانید یک متالورژ موفق باشید؟
موفقیت بستگی به تعریف شما دارد. بعضیها دلشان میخواهد شرایط شغلی ثابتی داشته باشند و برخی دوست دارند در کارشان نمونه باشند. من فکر میکنم موفقیت یعنی آنقدر خبره باشی که دیگران به کار تو نیاز داشتهباشند نه اینکه تو برای کسب درآمد به آنها وابسته باشی. راه رسیدن به این نقطه هم تلاش زیاد و کسب مهارت است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
جوانه، لطفا به بروبچهها بگو وقتی به آدم هدیه میدن، اینقدر نپرسن چی کارش کردی. زشته، عیبه. مثل این رفیقم که یک کاکتوس بهم داد و هی احوالش رو میپرسه.
چشم میگیم اما اول بگو چهجوری گلدون کاکتوسی رو که دوستت بهت داده، خشک کردی؟ قشنگ معلومه سر هدیه یک بلایی آوردی که ناراحتی.
قبل گرونی دلار، یک هدفون بلوتوثی خریدم 400 هزار تومن، الان یک طرفش خوب صدا نمیاد. چیکار کنم؟
هیچی، فعلا دعا کن مشکل شنوایی داشتهباشی و دکتر با قطره حلش کنه. چون هدفونت شده یکمیلیون.
جوانه بهم نخندی اما چرا قیمت بعضی دستمالها سهبرابر بقیه است؟ خب هر دو که یککار رو میکنن.
چون وقتی دستمال ارزون مصرف میکنی، باید یکدور دیگه صورتت رو بشویی تا تکه های دستمالی که روی صورتت
مونده ، بره.
چرا تو جمعهای فامیلی هنوز به جکهای تکراری و قدیمی میخندن؟
چون از من بیمزهتر هستن.
جوانه، چرا هرکاری میکنم نمیتونم پولهام رو پسانداز کنم؟
من هر کاری هم نمیکنم بازم نمیتونم پولهام رو پسانداز کنم. یعنی همینجوری نشستم بیکار و پولهام تموم میشه. البته یهذره پسانداز دارم، اونم پولهاییه که قراره تو عید به داداشم عیدی بدن و من ازش بگیرم.
جوانه، هنوز تا عید مونده اما مامان من از اسفند شروع کرده به خونهتکونی. یعنی دمِ عید دیگه خونهتکونی نداریم؟
اگه خیلی زود شروع کردین که اتفاقا یک خونهتکونی اساسی دارین، چون قبلیها مانور محسوب میشه.
صبح، عطسه کردم. مامانم گفت: «چون از حموم میای، میشینی جلوی کولر.» بابام عصبانی شد و گفت: «کی کولر رو روشن کرده؟» خودم هنگ کردم ماجرا چیه وسط اسفند!
ما هنوز تو خونهمون هروقت تلویزیون خراب میشه، بابام میگه اینقدر باهاش اون کوفتی رو بازی کردی. درحالیکه من با تلویزیون قبلی پلیاستیشن بازی کردم اما ازنظر خانواده، تلویزیون قبلی ویروسی شده و به این یکی هم منتقل کرده.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تا حالا فکر کردهاید مردمی که در کشورهای سردسیر زندگی میکنند، چطور ازپس گذران روزهای برفی و دلگیر برمیآیند؟ «کاسلیگ/ koselig»، یک راز اسکاندیناویایی برای غلبه بر افسردگی فصلی است. البته در کشورهای حوزه اسکاندیناوی، عوامل بیرونی زیادی وجود دارد که به آدمها کمک میکند روزهای سرد و سخت را آسانتر بگذرانند ولی درعینحال پیروی از یک فرهنگ جمعی هم به مردم این مناطق یاد دادهاست بهجای مقابله با سختی، آن را بپذیرند. حالا که زمستان دارد نفسهای آخرش را میکشد، وقت خوبی است که با فرهنگ کاسلیگ آشنا شویم، الگو گرفتن از آن را تمرین کنیم و در روزهایپیشرو که سرد نیستند اما میتوانند سخت باشند، از آن استفاده کنیم.
زمستان را بپذیر
کاسلیگ بهمعنی پذیرش زمستان است و توصیه میکند بر آنچه هست (سرما، تاریکی و...) تمرکز کنیم، نه چیزی که وجود ندارد (گرما، نور و...). کاسلیگ یادآوری میکند که گرما از درون ما و بودن در حال، ناشی میشود نه ماههای گرمتر پیشرو. خب گفتن این حرفهای قشنگ، کار آسانی است ولی عمل کردن به آنها، نباید چندان راحت باشد. دسترسی به گرمای درون، دقیقا چطور ممکن است؟ کاسلیگ میگوید برای دسترسی به آن، در قدم اول لازم است بپذیریم که زمستان است! این دیگر چطور توصیهای است؟ مگر میشود زمستان را انکار کرد؟ خب، بله! تا حالا برایتان پیش نیامده، روزهای سخت بنشینید به امید اتفاقات خوب آینده؟ نشده وقتی هوا سرد و برفی است، کز کنید توی خانه تا ابرهای تیره راهشان را کج کنند و بروند؟ کاسلیگ میگوید بهامید خوشی و نور ماندن، کار اشتباهی است. باید زمستان را درآغوش بگیریم و سعی کنیم از چیزهای ساده لذت ببریم. یعنی وقتی اوضاع سخت میشود، چیزی برای کنار آمدن با آن پیدا کنیم نه این که نادیدهاش بگیریم؛ همانطور که هوای سرد را با برفبازی و خوردن یک لیوان چای گرم، تحملپذیر میکنیم. خب برویم ببینیم مردم نروژ دیگر چه چیزهایی برای یاددادن به ما دارند؟
صلح کن
در کشورهای اسکاندیناوی، شکایت از آبوهوا کار مرسومی نیست. مردم معتقدند وقتی اوضاع قابلتحمل میشود که با شرایط، صلح کنند. همین باور ساده، بر ذهنیت افراد و رفتارشان تأثیر زیادی میگذارد.
مقایسه نکن
مردم نروژ میدانند در روزهای برفی و دلگیر آنها، عدهای در تعطیلات گرمسیری بهسر میبرند ولی این را هم میدانند که مقایسه کردن این دو موقعیت، کمکی بهشان نمیکند. «داون پاتر» روانشناس بالینی کلینیک «کلیولند» میگوید، غم زمستانی بیشتر از آنکه ارتباطی با آبوهوا داشتهباشد، به مقایسه کردن مربوط است.
انگیزه پیدا کن
وقتی هوا سرد میشود، توی تختخواب ماندن، کار راحتتری است تا بیرون رفتن اما اگر سرما طولانی شود، چطور؟ خب در کشورهای سردسیر که سرما عمر زیادی دارد، مردم یاد گرفتهاند که لباس خیلی گرم بپوشند و بیرون از خانه فعالیت لذتبخشی پیدا کنند. وقتی مشکل و گرفتاری به زندگی آدم راه پیدا میکند، راه آسان این است که تسلیم شویم و منتظر گذر زمان بمانیم اما اگر گرفتاری، طولانی شود، چی؟
منبع: Reader's Digest
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
فیلمهای ابرقهرمانی سالهاست که پای ثابت تولیدات هالیوود بهشمار میروند. سوپرمن، بتمن، اسپایدرمن و مانند آنها تماشاگران سراسر جهان را به خود جلب کردهاند. با اینحال، سرعت سرگیجهآور ساخت فیلمهای ابرقهرمانی در سالهای اخیر، انتقادات زیادی را متوجه آنها کردهاست. درآمد هنگفت ابرقهرمانها در باکسآفیس جای تردید ندارد ولی نگرانیهایی وجود دارد که تسلط این ژانر بر صنعت فیلم، تأثیر منفی داشتهباشد. موافقان و مخالفان فیلمهای علمی-تخیلی در اینباره چه میگویند؟
منفی 1
محتوای تکراری
کمپانی «مارول» از سال 2007 تا امروز، درمجموع 40 فیلم ابرقهرمانی ساخته و بیش از 25 میلیارد دلار پول به جیب شرکت مادر یعنی «دیزنی» ریختهاست. «برادران وارنر» و «دیسی» هم با بیش از 100 فیلم، پویانمایی و نمایش تلویزیونی ابرقهرمانی، جزو رکوردداران این حوزه هستند. اگر فقط کمپانیهای معروف را درنظر بگیریم و کاری به دیگر استودیوها و قهرمانهای تولیدیشان نداشته باشیم هم باز جهان فیلم و تخیل، برای اینهمه قهرمان تکراری جا ندارد. ابرقهرمانها در دو دهه گذشته خوب پول درآورده و از این حیث برای صنعت سینما مفید بودهاند اما اگر نگاهی به محتوایشان بیندازیم، دلایل زیادی برای نگرانی پیدا میشود. در این فیلمها از احساسات و مسائل پیچیده، خبری نیست و همهچیز صرفا درخدمت هیجان است. ابرقهرمانیها، ماده مغذی کافی برای ذهن مخاطب ندارند و عادت دادن تماشاچی به دیدن این فیلمهای ساده و سطحی، بهمعنی تبدیل کردن سینما به صنعت پاپکورن است.
منفی 2
سایه انداختن روی سینمای مستقل
هرسال فیلمهای ابرقهرمانی با بودجههای کلان اکران میشوند. این فیلمها منابع و امکانات زیادی دراختیار دارند و بیشتر سالنهای سینما را اشغال میکنند. آنها انواع دیگر فیلمها، بهویژه پروژههای مستقل کوچکتر را میبلعند و هزینههایی که میشد صرف فیلمهای مستقل و کمهزینه کرد، به انحصار آنها درآمدهاست. بنابراین فیلمسازهای مستقل آیندهدار برای پیدا کردن تماشاگر بهمشکل میخورند و بعید نیست که از تولید فیلمهای جدی و پیچیده با داستانهای ناب و متنوع، ناامید شوند.
مثبت 1
سرگرم شدن بیدغدغه
دنیا پر است از بحران و اتفاقات تلخ و دردناک. خیلی از تماشاگرها به فیلمها بهعنوان راهی برای فرار از چالشهای زندگی روی میآورند و این همان جایی است که فیلمهای ابرقهرمانی با هیجانات زیاد و پایانهای خوشایندشان، به مردم کمک میکنند تا بدون درگیری فکری، زمانی را در کنار عزیزانشان سپری کنند. اگر هدف از سینما سرگرم شدن باشد، تولیدات ابرقهرمانی، از هر ژانر دیگری بهتر این کار را انجام میدهند.
مثبت 2
تغییر باورها در مسیر مثبت
سینما سالهای زیاد درانحصار مردان سفیدپوست طبقه متوسط بودهاست؛ کسانی که همه نقشهای خوب را برای خودشان برداشتهاند و حالا فیلمهای ابرقهرمانی با معرفی قهرمانهای زن و متعلق به اقلیتها مثل رنگینپوستان، سعی دارند این کلیشهها را بشکنند. از آنجاییکه این فیلمها بیشتر از دیگر ژانرها دیده میشوند، احتمال موفقیتشان در تغییر باورهای جوامع، بیشتر است. نکته مهم آنکه در پشت صحنه تولید این فیلمها هم عواملی از قشرها و موقعیتهای متنوع حضور دارند. خب نظر شما درباره فیلمهای ابرقهرمانی چیست؟ نقاط مثبت و منفی خاصی از این ژانر توی ذهنتان هست که ما در این مطلب به آن نپرداخته باشیم؟منبع: nofilmschool.com
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نویسنده: جنیفر ال هالم
مترجم: شهلا انتظاریان
انتشارات: افق
«پنی»، دختر ۱۱سالهای است با اسم واقعی «باربارا» که خانوادهاش او را پنی (واحد پولی در آمریکا) صدا میزنند. این اسم درواقع از روی یکی از آهنگهای خواننده محبوب پدر پنی بهاسم «سکهای از آسمان» انتخاب شدهاست. وقتی پنی خیلی کوچک بوده، پدرش از دنیا رفتهاست و او حالا با مادر، مادربزرگ و پدربزرگ مادریاش زندگی میکند. خانواده مادری پنی، آمریکایی هستند و خانواده پدریاش اصالتا ایتالیاییاند که از وقتی پدر پنی دوساله بوده، ساکن آمریکا شدهاند. پنی با خانواده پدرش زیاد رفتوآمد میکند و آنها را خیلی دوست دارد، به خصوص یکی از عموهایش را که توی خودرو زندگی میکند و قبلا بیسبال بازی میکردهاست. مادربزرگ ایتالیایی پنی، دستپخت خیلی خوبی دارد و برای پنی غذاهای خوشمزهای درست میکند. عموهای پنی به مناسبتهای مختلف به او هدیه میدهند. پنی و پسرعمهاش، «فرانکی» در فروشگاه یکی از عموهای پنی کار میکنند و ماجراهای جالبی هنگام کار برایشان اتفاق میافتد. مادر پنی تصمیم میگیرد با آقای «والیگان» که شیرفروش محلهشان است، ازدواج کند. پنی دوست دارد اگر قرار باشد پدری پیدا کند، پدری خوشتیپتر و با موقعیت اجتماعی بهتر داشتهباشد برای همین سعی میکند جلوی این ازدواج را بگیرد اما...
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.