

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

شما فضانوردید. 100 روز زمینی در فضا بودهاید و حالا با خانوادهتان درحال تماس ویدئویی هستید. آنها آنطرف خط درحال گریه کردناند ولی شما بیشتر از آنکه غمگین و دلتنگ بهنظر برسید، عجیبوغریب دیده میشوید. دلتان حسابی تنگ شده ولی از گریه کردن خبری نیست. اشکهای شما بهجای آنکه روی گونههایتان بغلتد و صورتتان را خیس و دلتان را سبک کند، زیر چشم شما چیزی شبیه حباب ژلهای تشکیل میدهد. نبود جاذبه، حتی روی گریه کردن فضانوردان هم تأثیر میگذارد. برویم ببینیم چه کارهای ساده دیگری در فضا ممکن نیست.
توالت رفتن
اینجا روی زمین، استفاده از توالت، جزو بدیهیترین کارهای روزمره است ولی خب ماجرا در فضا متفاوت میشود. فضانوردان باید خودشان را به توالت ببندند تا مطمئن شوند همهچیز در جای درست قرار میگیرد درغیر اینصورت با صحنه خندهدار و شرمآوری مواجه میشوند؛ تعقیب مدفوع شناور برای آنکه برگردد به همان جایی که باید!
خوردن نان
همه میدانیم که فضانوردان، غذاها و نوشیدنیهای خاصی مصرف میکنند اما نمیدانیم که خوردنیهای روزمره ما آنها را دچار چه چالشهایی میکند. مثل نان که خوردنش در فضا ممنوع است چون بهراحتی به قطعات کوچک تقسیم میشود و ممکن است وارد بخشهایی از دستگاهها یا حتی چشم فضانوردان شود. نوشیدنیهای گازدار هم بهدلیل اختلاف فشاری که میتوانند ایجاد کنند، در فضا جایی ندارند.
بازیافت زباله
بشر حدود 60سال است که در فضاست و متأسفانه در تمام این مدت زبالههایش را پشتسرش جا گذاشتهاست؛ البته این عادت بد روی زمین هم بهشکل انباشتن اقیانوسها از پلاستیک، خودش را نشان میدهد. زبالههای فضایی حالا تبدیل به چالشی شدهاند و دانشمندان دنبال راهی هستند که بتوان آنها را ازبین برد.
حفظ توده عضلانی
ما اینجا روی زمین اگر بیماری نداشتهباشیم، لازم نیست نگران تحلیل رفتن بدنمان باشیم اما میکروگرانش در فضا باعث کاهش تولید پروتئین حیاتی میشود که برای حفظ توده عضلانی لازم است. به همین دلیل فضانوردان بهطور طبیعی و بدون آنکه بیمار باشند، توده استخوانی و عضلانیشان را ازدست میدهند. برای حل این مشکل، در برنامه روزانهشان ورزش گنجانده میشود تا عملکرد بدنشان را حفظ کنند.
خوابیدن راحت
افقی دراز کشیدن در تخت و بالا کشیدن پتو، در فضا رویایی ناممکن است. فضانوردان برای شناور نشدن حین خواب، داخل کیسههای مخصوص و تنگ چسبیده به دیوار فرومیروند که با ایجاد کردن فشار، آنها را در موقعیتی ثابت نگه میدارد. همچنین حتما باید چشمبند داشتهباشند چون اشعههای کیهانی موجود، حتی از پشت درهای بسته ایستگاه فضایی و چشمهای روی هم گذاشتهشده هم قابل دیدن است. بهعلاوه برای خوابیدن در یک ایستگاه فضایی که هر 90دقیقه یکبار زمین را دور میزند -یعنی 15بار طلوع و غروب در شبانهروز- باید چشمها را پوشاند تا خواب، تحتتأثیر نور خورشید قرار نگیرد.
منبع: reader's digest

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

من کیام؟
کیوان نوروزی هستم، دانشآموخته کارشناسی و کارشناسیارشد مهندسی شیمی و مهندسی صنایع پلیمر، دانشجوی MBA و موسس و مدیر مجموعه آموزشی دهکده مهندسی شیمی. من هم اکنون بهعنوان نیروی بهرهبردار در پتروشیمی بوشهر مشغولکار هستم.
در رشته مهندسی شیمی، چه خبر است؟
مهندسی شیمی، بهطور خلاصه به طراحی، مدلسازی و اجرای فرایندهای شیمیایی میپردازد تا مواد اولیه را به محصول موردنیاز تبدیل کند. یک مهندس شیمی، با درنظر گرفتن عواملی مثل دما، فشار و سایر شرایط لازم برای یک فرایند، سعی میکند به بهترین بازدهی و شرایط عملیاتی برای فرایند مدنظر برسد. این کار، در گرایشهای متنوع مهندسی شیمی، به روشهای مختلف انجام میشود. مثلا در گرایش زیست-پزشکی، از این دانش در مدلسازی داروها استفاده میشود. در گرایش محیطزیست، به تصفیه پسابهای صنعتی و در گرایش انرژی، به بهینهسازی انرژی میانجامد. نانو، بیوتکنولوژی، طراحی فرایندها و... هم از دیگر گرایشهای این رشته هستند.
بعد از دانش آموختگی در این رشته، چه چیزی درانتظار شماست؟
بیشتر دانشآموختههای مهندسی شیمی تمایل دارند وارد صنایع نفت و گاز شوند. شما هم اگر به این حوزه علاقه داشتهباشید، میتوانید جذب پتروشیمیها و وزارت نفت شوید. علاوهبر این، کارخانهجات، کارگاهها و شرکتهای خصوصی، محیطهای شغلی دیگری است که میتوانید بهعنوان بازرس کنترل کیفی، مسئول آزمایشگاه، مدیر کارخانه و طراح فرایندهای شیمیایی در آنها مشغول کار شوید. از آنجاییکه در سالهای اخیر گرایشهای نوینی به مهندسی شیمی اضافه شده، پیوستن به شرکتهای دانشبنیان یا راهاندازی چنین شرکتهایی، حوزه فعالیت دیگری است که میتوانید انتخابش کنید.
شرایط کاری و درآمد مهندسی شیمی به چه صورت است؟
بیشتر کسانی که مهندسی شیمی را انتخاب میکنند، آرمانشهری برای خودشان متصورند؛ گمان میکنند بعد از دانشآموختگی بهراحتی وارد صنایع نفت و گاز خواهندشد و شرایط رفاهی خیلی خوبی خواهندداشت اما خب واقعیت چیز دیگری است. اول اینکه بازه درآمدی مهندسی شیمی مثل همه رشتهها، به تخصص، سابقه و مهارتهای شما بستگی دارد؛ یعنی از حداقل حقوق وزارت کار شروع میشود و خب میتواند به رقمهای بالا برسد اما درصورتیکه بتوانید به حوزههای پردرآمد این رشته وارد شوید و شرایط کاری ویژه آنها را تحمل کنید. من در عسلویه کار میکنم، ساعت کاریام از 6صبح تا 6بعدازظهر است که با محاسبه زمان رفتوبرگشت، میشود 14ساعت. در تعطیلات رسمی هم سرکار هستم.
در این رشته با چه دشواریهایی مواجه خواهیدبود؟
مهندسان شیمی شاغل در صنایع نفت و گاز، بهویژه کسانی که در جنوب کشور کار میکنند، شرایط کاری اقماری دارند؛ 14روز کار در جنوب و 7روز استراحت در شهر محل سکونت. این یعنی یکی از مشخصههای حرفه شما، دوری از خانواده است. شبکاری، تنشهای زیاد در محیط کار، آلودگیهای صوتی و شیمیایی که در بلندمدت باعث کاهش شنوایی و ابتلا به انواع بیماریها میشود، شرایطی است که باید درنظر بگیرید. مهندس شیمی بعد از بیرون آمدن از دانشگاه، قرار نیست پشت میز بنشیند؛ با تجهیزات صنعتی سروکار دارد، در هر نوع شرایط آبوهوایی به وظایفش عمل میکند و دربرابر استرسهای شغلی تسلیم نمیشود چون میداند کوچکترین خطا، پیامدهای بزرگی درپی دارد. برای مثال یک ثانیه غفلت او از کار، میتواند باعث خراب شدن یک وسیله یا خط تولید بشود و میلیونها دلار خسارت بهبار بیاورد. بنابراین اگر به این رشته علاقه دارید، بهتر است آن را از همه ابعادش بررسی کنید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تا حالا پیش آمده موقع تعریف کردن ماجرای فیلمی برای دوستتان، اسمش را فراموش کنید؟ جزئیات قصه را خوب میدانید، هنرپیشهها را معرفی میکنید، اسم کارگردان را بلدید ولی هرچه فکر میکنید اسم فیلم بهخاطرتان نمیآید. گاهی بعضی از فیلمها عنوانهای بیربطی دارند، بعضیوقتها عنوانشان سخت و نامأنوس است و گاهیاوقات هم آنقدر اسمشان کلیشهای است که با فیلمهای دیگر اشتباه گرفته میشوند. عنوان خوب، داستان را دربرمیگیرد و مثل یک قلاب در ذهن مخاطب گیر میکند؛ برای اینکه بفهمیم چطور این کار را انجام میدهد، از چندتا از بهیادماندنیترین عنوانهای سینما کمک میگیریم.
میلیونر زاغهنشین
Slumdog Millionaire
فیلم درباره نوجوانی از محلههای فقیرنشین بمبئی است که در برنامه تلویزیونی «چه کسی میخواهد میلیونر شود؟» شرکت میکند. عنوان فیلم، خط داستانی کلی را در خود جای دادهاست و در همان برخورد اول به مخاطب اطلاعات کافی میدهد درباره اینکه قهرمان داستان کیست و از کجا آمدهاست. بهعلاوه پیامی درباره ساختار بدیع فیلم هم برای ما دارد؛ «هیچ رازی درباره اینکه قهرمان فیلم، برنده مسابقه میشود یا نه، وجود ندارد.» در چنین فیلمهایی، پایان از پیش معلوم است و کارگردان هم با انتخاب این عنوان هوشمندانه، میخواهد بگوید که خودش به این موضوع واقف است و تعلیق و پیشرفت روایی فیلمش وابسته به میلیونر شدن یا نشدن شخصیت اصلی نیست بلکه قصه درباره چگونگی رخ دادن این ماجراست.
پرواز بر فراز آشیانه فاخته
One Flew Over The Cuckoo's Nest
فیلم درباره «مکمورفی» است؛ کهنهسربازی که بهدلیل ارتکاب جرم به زندان محکوم شدهاست. مکمورفی برای فرار از اردوگاه کار اجباری، خودش را به دیوانگی میزند و در بخش سلامت روان بیمارستانی بستری میشود. عنوان فیلم، داستان را بهشکلی استعاری بیان میکند. «فاخته» در فرهنگ بریتانیایی، در توصیف شخصیتی بهکار میرود که رفتارهای دیوانهوار دارد و اسم فیلم به ما میگوید که یک نفر از این آشیانه فاخته پر خواهدکشید. اما چه کسی؟ خب اینجا با پیچوتابی در داستان مواجه ایم که آن را از نمونه بالا متفاوت میکند. «میلیونر زاغهنشین» و «پرواز بر فراز آشیانه فاخته»، هر دو شمهای از قصه فیلم را منعکس میکنند، با این تفاوت که عنوان دومی، پایان فیلم را در خودش ندارد و مخاطب کنجکاو میشود که بداند چه کسی بر فراز آشیانه فاخته پرواز خواهدکرد.
بازگشت به آینده
Back To The Future
بازگشت به آینده؟ چه عنوان عجیبی! برگشتن به زمانی که هنوز نیامده، چطور ممکن است؟ «مارتی مکفلای»، پسر نوجوانی است که اتفاقی به گذشته سفر میکند؛ زمانی که پدرومادرش تازه با هم آشنا شدهاند و بدون اینکه قصدش را داشتهباشد، باعث بههم خوردن رابطه آنها میشود. مارتی باید تغییری را که در گذشته ایجاد کرده، اصلاح کند تا والدینش دوباره عاشق یکدیگر بشوند و بتواند به خانه، در آینده، برگردد. حالا عنوان فیلم، قابلفهمتر شد، نه؟ عنوان فیلم در سطح زیرین، پیام دیگری هم دارد؛ از فکر کردن بیشازحد به گذشته دست بردار و تمرکزت را بگذار روی آینده.
منبع: industrialscripts.com

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

در امتداد ساحل نروژ، صخرههای شگفتانگیزی واقع شده که هرساله میزبان هزاران گردشگر، کوهنورد و افراد ماجراجوست. یکی از معروفترین این صخرهها «پریکستولن» است که دوره شکلگیریاش مربوط به عصر یخ بندان و حدود هزارسال پیش است. سطح بالای این صخره شیبدار ۶۰۴ متری، فضایی کاملا صاف با مساحتی ۲۵در۲۵ متر است. وقتی از بالا و دور به آن نگاه کنیم، بهنظر میرسد که خیلی دقیق و خطکشی شده ازبین صخرههای مجاورش بیرون آمدهاست. کنار این صخره تعدادی از زیباترین آبشارهای نروژ قرار دارد و از فراز آن منظرهای شگفتانگیز از کوههای سربهفلک کشیده درمیان ابرها، سبزی درختان و آبی رودخانه درمقابل چشمانمان ظاهر خواهدشد. این صخره، محل مناسبی برای ورزشکاران و علاقهمندان به پرواز است. در یکی از ورزشهای معروف، «پرش بیسیک»، فرد بر بالای صخره میایستد و با لباس مخصوصی که به تن دارد به پایین میپرد و میتواند پرواز کند. در سال ۲۰۱۵ مجله «لونلی پلنت» این صخره را بهعنوان «نفسگیرترین صخره جهان ازنظر چشمانداز» معرفی کرد. در یک نظرسنجی توسط همین مجله، گردشگران اعلام کردند که دوست ندارند نرده و حفاظ خاصی بر لبه صخره نصب شود چراکه این کار به زیبایی بکر این صخرهها و منظرههای اطراف آنها آسیب میزند. محبوبیت و شهرت پریکستولن، بهحدی است که در سال 2017، مکان انتخابی برای فیلم «غیرممکن» بود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

شاعر: صفورا نیری
انتشارات: تاک
قیمت: 28هزار تومان
کتاب «منِ آبی، منِ سبز» شامل ۳۲شعر سپید است که در آنها شاعر به موضوعات عاطفی پرداختهاست. شاعر گاهی از معجزه عشق صحبت میکند که با آن راههای دشوار، آسان و زشتیها زیبا میشود. گاهی از دوستی سخن میگوید و نتیجه میگیرد «دوستی، زیباترین رفتار در دنیاست».
گاهی از زیباییهای دنیا تعریف میکند و خدا را شکر میکند که در جهان هنوز چیزهای قشنگ وجود دارد؛ «شکر میکنم که هنوز خنده کودکان هست». گاهی از بیزاری از جنگ میگوید و از اینکه در این دنیا دریا با دریا، ستاره با ستاره، جنگل با جنگل و گل سرخ با گل سرخ جنگ ندارند اما انسانها با هم میجنگند و بعد خطاب به انسان میگوید:
«وقتی که تنگ میشود دلِ مجنونت/ برای جنگ/ میشود آیا با جنگ بجنگی؟» و گاهی به انسان تلنگر میزند: «به خودت هم توجه کن» وقتی شعر را با این جملهها شروع میکند: «از تو میپرسند:/ چه میکنی با گرما/ چه میکنی با سرما...» و با این جمله تمام میکند: «کسی نمیپرسد/ چه میکنی با خود؟»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

صبح می رسد
هلیا فرزادمهر| خبرنگار افتخاری جوانه
صبحها آسمان طور دیگری است. ستارهها با جانشینانشان سر از آسمان درمیآورند و ما ابرها را میبینیم، روح زندگی در پرندگان را میبینیم، تابش خورشید در صورت کودکان را میبینیم و فاصله تمام این دیدنها روز و شب است، تاریکی که بهسرعت یک خواب روز میشود و با گذشت ساعتی، شب را به خیر صبح درمیآورد. به شهر در سکوت خوابیده فراخوان صبح می دهد و شروع دوبارهای است برای آدمهای کلافه از دیروز و ناامید از فردا. شروع دوبارهای است برای آدمهای خندهروی دیروز و شادیبخش فردا! تمام روزهایی که شب میشود و شبهایی که قرار است نور روز را بیاورد، برای همه میگذرد؛ پس چرا لبی که برای خندیدن امروز است، به فردایی بیفتد که آه و دم آدمش مشخص نیست؟ پس چرا دیروز را فدای امروز کنیم؟ پس در تمام سختیهای دیروزها و فرداهایمان با لبخند میایستیم و از قدرتمندترین سلاح بشریت استفاده میکنیم.
نبرد صلح و جنگ در باغ عالم
آتنا قویدوست| خبرنگار افتخاری جوانه
روزی روزگاری، زندگی در باغ عالم درحال نگریستن به دریا بود؛ دریای صلح. ناگهان توفانی آمد. آسمان جنگ داشت دریای صلح را میبلعید، دریا خودش را بالا و پایین میکرد که از دستش بگریزد اما تلاشش بیفایده بود. فریاد کمکش بر صخره، ناله صخره را درآورد اما کاری از دست صخره هم برنمیآمد. صخره عدالت بود دیگر، میدانست در این میدان جایی برای او وجود ندارد. دریای صلح مانند کودکی تلاش میکرد دست مادرش را بگیرد اما صخره عدالت میدانست ضعیف است و میدانست زندگی به تماشا ایستاده. کاری جز نگریستن به باغ عالم نداشت، زندگی ترسیدهبود، انگار کار او فقط تماشاست. گرچه همیشه شاهد این جدال است اما هنوز هم با دیدنش لرزه به اندامش میافتد. زندگی، چشمهایش را بست، گوشهایش را گرفت، پاهایش را در خود جمع کرد و داد زد که دیگر نمیتواند تحمل کند. چشمهایش را باز کرد و از دور آدمیان را دید، هیچکس عین خیالش هم نبود. صخره عدالت دیگر طاقتش را از دست داد، وارد میدان شد و دست فرزندش، صلح را گرفت. دریای صلح، سخت آن را درآغوش گرفت. چشمهای صخره عدالت پر از اشک شد و گفت: «نمیتوانم کمک کنم، کسی ما را نمیخواهد.» آسمان جنگ، رعدی انداخت و به تن صلح زخم زد. زندگی، مرگ را صدا زد: «آهای مرگ بیرحم! چرا؟ چرا کاری نکردی و طرف جنگ و تاریکی را گرفتی؟» مرگ لبخندی به تلخی خودش زد و گفت: «به من بگو در باغ عالم، چه کسی رحم دارد که من ندارم؟» زندگی حرفی برای گفتن نداشت. زد زیر گریه و به باغ خالی از صلح نگاه کرد. سرش را در گریبانش فروبرد. مدتی بعد به سمت مرگ برگشت، مرگ آنجا نبود. زندگی دوباره از نو شروع کرد چون هنوز امید داشت که عدالت روزی قوی شود و آدمیان به میدان بیایند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.