

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

دانههای برف دوقلو
کریستالهای برف معمولا الگوهای منحصربهفردی دارند و اگر از نزدیک آنها را تماشا کنید، شبیه یکدیگر نیستند اما دستکم یک نمونه از دانههای برفی مشابه مشاهده شدهاست که ثابت میکند این کریستالها گاهی میتوانند دوقلو باشند. سال 1988، دو دانه برف جمعآوریشده از توفان «ویسکانسین» در یک مرکز تحقیقات جوی در «کلرادو»ی آمریکا دقیقا شبیه هم بودند که در گینس هم ثبت شدند.
برف رنگارنگ
خب همه متفقالقول معتقدند که برف سفید است و وقتی کثیف میشود، بهرنگ خاکستری درمیآید اما واقعیت این است که برف، رنگ ندارد و گردوغبار و جلبکها و دیگر مواد موجود در محیط به آن رنگ میدهند که این رنگها میتوانند بنفش، سبز و نارنجی باشند. سال 2010 در روسیه، برف صورتی بارید که بو و طعم شیرینی داشت.
سرمای باورنکردنی
در روزهای گذشته که پیچیده در چندین لایه لباس گرم و پناهگرفته زیر پتو هم به خودمان میلرزیدیم، مطمئن شدیم که هوای سردتر از چیزی که ما تجربهاش میکنیم، وجود ندارد ولی یکی از پایینترین دماهای ممکن در ایستگاه «وستوک» قطب جنوب ثبت شده که برای ما باورنکردنی بهنظر میرسد؛ منفی 6/53درجه سانتیگراد! البته گفته میشود روی زمین دماهای بسیار پایینتر از این هم وجود دا رد .
بلندترین آدمبرفی
ساکنان منطقه «بتل» در آمریکا، سال 2008 رکورد بلندترین آدمبرفی را بهنام خودشان ثبت کردهاند؛ یک آدمبرفی 21/37متری که ساختن آن بیش از یک ماه طول کشید و برای درست کردنش از 5میلیونو896هزارو700کیلوگرم برف استفاده شد. مژهها با هشت جفت چوب اسکی، لبها با پنج لاستیک قرمز و بازوها از دو درخت صنوبر ساخته شدند و قد آدمبرفی تقریبا به بلندی مجسمه آزادی بود. خلاصه که ساکنان بتل در درست کردن آدمبرفی نفسکش میطلبند، کسی نبود؟
برف، گاهی خشک و گاهی مرطوب
برف بعضیوقتها حسابی ضدحال میشود چون تا میآیی تبدیل به گلوله برفیاش کنی یا آدمبرفی بسازی، پودر میشود و میریزد. دو نوع برف وجود دارد؛ خشک و مرطوب. اگر دانههای برف در هوای سردوخشک فروبریزند، پودری و شل و ول میشوند و بهدرد اسکی کردن میخورند. دانههای برفی که در دمایی کمی بالاتر از حد انجماد به یکدیگر میپیوندند و فرومیریزند، آب بیشتری در خود دارند. این دانههای برفی مرطوب، بهراحتی بههم میچسبند و سنگین میشوند؛ برای همین خوراک مبارزات برفی و ساختن آدمبرفی هستند.
منابع: mentalfloss.com، goodnet.org

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

دهکده «هالشتات» با قدمتی 7هزارساله، در مجاورت دریاچهای به همین نام در شمال کشور اتریش قرار دارد. ویژگی مهم هالشتات که آن را در سال ۱۹۹۷ در سازمان میراث جهانی یونسکو ثبت کرد، طبیعت بکرش است که عنوان «بهشت روی زمین» را کسب کردهاست. دسترسی به این قدیمیترین دهکده مسکونی اروپا تنها ازطریق قایق یا گذرگاههای کوهستانی امکانپذیر است. در اکتشافات باستانشناسی، بقایایی از انسانهای نخستین و ابزارهای مربوط به آنها کشف شدهاست که به عصر آهن تعلق دارند؛ به همین دلیل، دورهای از عصر آهن، «فرهنگ هالشتات» نامگذاری شدهاست. یکی از دیدنیترین مکانهای هالشتات، «باینهاوس» یا «خانه چارنل» است که داستانی عجیب دارد.
در گذشته بهدلیل کمبود فضای دهکده، هر قبر را 10 تا 15سال برای هر فرد فوتشده درنظر میگرفتند و پس از آن استخوانهایش را درمیآوردند، خشک و تمیز میکردند و برای سفید شدن دربرابر نور خورشید قرار میدادند. سپس این استخوانها به باینهاوس منتقل و در آنجا نگهداری میشد. در این محل، جمجمههایی از قرن 12میلادی نگهداری میشوند که با نام خانوادگی فرد متوفی تزیین شدهاند.
این فرایند در دهه 70میلادی متوقف شد و کلیسا اجازه سوزاندن بدن مردگان را صادر کرد تا به اینترتیب مشکل کمبود فضای قبرستان دهکده هم حل شود. استقبال زیاد گردشگران از این دهکده، ایده کپیبرداری از هالشتات اتریش را به چینیها داد و روستایی مشابه آن در کشور خودشان ساختند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

من کیام؟
امیر بذله هستم، متولد سال 69 و دانشآموخته رشته آیتی. اکنون مدیر یک استودیوی هنری هستم که در زمینه تولید فیلم کوتاه و محتوای تبلیغاتی فعالیت میکند. فعالیت تخصصی من در استودیو نویسندگی، تصویربرداری و کارگردانی فیلمهاست.
در دنیای تبلیغات چه خبر است؟
در زمانه ما آدمها حوصله و زمان کافی برای تماشای محتوای تبلیغاتی ندارند و دلشان میخواهد درباره چیزها در کوتاهترین زمان و بهترین حالت ممکن، اطلاعات بهدست بیاورند. دستاندرکاران عالم تبلیغات با درنظر گرفتن این تمایل و البته عواملی مثل جنسیت، سنوسال و نیاز افراد، درباره محصولات مختلف به آنها اطلاعات میدهند. خب گاهی دروغ و اغراق هم به این دنیا راه پیدا میکند اما تبلیغ خوب تن به چنین چیزی نمیدهد. ما در تبلیغات، خودمان را بهجای مخاطب فرض میکنیم تا بفهمیم درباره هر محصول چه سوالاتی ممکن است توی ذهن اش ایجاد شود. بعد سعی میکنیم این سوالات را به زبان هنرمندانه جواب بدهیم و حواسمان هست وقتی مخاطب در نقش مشتری با محصول از نزدیک مواجه شد، بین تصویر واقعی آن و تصویری که ما برایش ایجاد کردهبودیم، تفاوت چندانی نبیند.
از چه مسیری میتوانید وارد کار تبلیغات شوید؟
شما در این حرفه با دنیای وسیعی از تجهیزات و قالبهای ارائه سروکار دارید؛ از تبلیغات محیطی شامل بیلبوردها و بنرها و... گرفته تا تبلیغات دیجیتال مثل موشنگرافیکها، استاپموشنها، فیلمهای کوتاه و... . برای ورود به این دنیای وسیع، باید مفاهیم پایهای هنر یعنی فرم و رنگ را بشناسید، کشف کنید که به کدام بخش از هنر علاقه بیشتری دارید و در همان بخش بهصورت تخصصی آموزش ببینید. البته مسیر تجربی هم وجود دارد که میتوانید بهصورت خودآموز، به کمک آموزشهای اینترنتی و آزمونوخطا پیش بروید ولی از راه آموزش آکادمیک یا شرکت در دورههای آزاد، سریعتر و بهتر به نتیجه میرسید.
باید خودتان را به چه مهارتهایی مجهز کنید؟
خلاقیت، ایدهپردازی و خوب دیدن، مهارتهایی است که باید در خودتان تقویت کنید. همچنین باید با ادبیات و سلیقه جامعه بهویژه ادبیات جغرافیایی که قصد فعالیت در آن را دارید، آشنا باشید. ما همه در یک کشور زندگی میکنیم ولی برای مثال فرهنگ و سلایق مردم خراسان و فارس، درعین مشابهت، با هم تفاوتهایی دارد. شما در کار تبلیغات، قرار است روی جامعه تأثیر بگذارید پس باید روحیات آن جامعه را بشناسید و لازمه این شناخت این است که تاحدی جامعهشناسی هم بلد باشید.
خلاقیت را چطور میشود تقویت کرد؟
توسعه خلاقیت برای من با مشق بصری ممکن میشود. یعنی چی؟ خب من دایم مشغول دیدن هستم. پروژههای تبلیغاتی مختلف را با نگاه نقادانه تماشا و بررسی میکنم تا بفهمم نقصهایشان کجاست و چه نقاط قوتی دارند. ایدههایشان از کجا آمده و چطور اجرا شدهاند. بعد سعی میکنم برای نقاط ضعف کارهایی که دیده ام، راهحلهای مناسب پیدا کنم و در پروژههای خودم بهکار بگیرم. فرایند تماشا کردن مداوم و مستمر، ذهن را حسابی پویا میکند و آن را بهکار میاندازد.
کار در حوزه تبلیغات بیشتر بهدرد چه کسانی میخورد؟
من تبلیغات را یک موجود زنده و شاداب میبینم. برای کار کردن در حوزه تبلیغات باید شیوه تعامل و رفاقت با آن را یادگرفت. افرادی که به ذهنشان اجازه رویاپردازی و تخیل بدون محدودیت میدهند، احتمالا در این حوزه موفقتر خواهندبود. ازطرفی تبلیغات مثل یک دوست بر عوامل و دستاندرکاران حوزه خودش تأثیر نسبتا بیشتری درمقایسه با دیگر شغلها میگذارد؛ دستکم برای من که اینطور بوده و کار در دنیای تبلیغات، رنگولعاب خاصی به زندگیام بخشیده و من را سرزندهتر کردهاست.
در این حرفه با چه سختیها و خوشیهایی روبهرو خواهیدبود؟
از لحظهای که کارفرما با شما تماس میگیرد، سختیها شروع میشود؛ به توافق رسیدن بر سر ایده، قانع کردن کارفرما و پیش بردن مراحل کار. اما همه اینها وقتی به نتیجه خوب میرسد، به شیرینی و خوشی تبدیل میشود. البته نتیجه لزوما همیشه راضیکننده نیست چون کار برای کارفرما تولید میشود و نه برای شما بنابراین نمیتوانید نظرتان را به سفارشدهنده تحمیل کنید. ما برای اینکه لذت بیشتری از کارمان ببریم، یکسری از محتواها را صرفا برای دل خودمان تولید میکنیم. این نوع کارها آورده مالی مستقیم ندارند اما حالمان خوش میشود و میتوانیم آنها را بهعنوان نمونهکار خوب ارائه کنیم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

فیلمنامه عالی، تصاویر جذاب، بازیهای بینقص، موسیقی متن هیجانانگیز؛ مجموعه این عوامل دورهم جمع میشوند تا ما اثری را یک فیلم خوب بدانیم اما آنچه باعث میشود فیلم را بهخاطر بسپاریم، موضوع آن است؛ مفهومی محوری که فیلم براساس آن ساخته شدهاست و همه وقایعی که در داستان رخ میدهد، به آن برمیگردد. موضوع، قلب فیلم است که به مخاطب کمک میکند با آن ارتباط بهتری برقرار کند. اما تشخیص دادن تم فیلم، همیشه کار آسانی نیست. در ادامه سه تم اصلی را با مثالهایی از فیلمهای مشهور توضیح میدهیم. به ما بگویید که تم چندتا از این فیلمها را درست حدس زدهبودید؟
خیروشر
خیروشر، موضوعی است بهقدمت خود زمان؛ از جنگهای صلیبی گرفته تا «جنگ ستارگان». ایده محوری، مرزی است که بین دو طرف متخاصم ترسیم میشود. این دو طرف، دیدگاههای متفاوتی درباره اصول و ارزشهای اساسی دارند اما تم خیروشر فقط به فیلمهای آخرالزمانی با محوریت دعوای بین طرف خوب و طرف بد محدود نمیشود. سهگانه «پدرخوانده» را ببینید تا سیر نزول «مایکل کورلئونه» به یک زندگی پر از خشونت و خون ریزی را بهعنوان یکی از بهترین نمونههای تم خیروشر با زیرعنوان فرعی «جنایت و خشونت» درک کنید. یکی دیگر از زیرمجموعههای این تم، «جنگهای واقعی» است، مثل «فهرست شیندلر»؛ داستان زندگی یک صنعتگر آلمانی که درطول جنگجهانی دوم بیش از هزار پناهنده یهودی-لهستانی را از هولوکاست نجات میدهد. «انتقام» هم از موضوعات زیرمجموعه تم خیروشر است که در فیلمهای «تارانتینو» بهراحتی قابلتشخیص است.
اجتماع
سینما در یکی از نقشهایش، بهعنوان آینه جامعه عمل میکند تا نقاط تاریک زندگی انسانها یعنی ترسها و ناامنیهای آنها را بهتصویر بکشد. «تضاد طبقاتی»، از مضامین زیرمجموعه «اجتماع» است. «تایتانیک»، فیلمی عاشقانه شناخته میشود اما دو شخصیت عاشق آن درواقع کسانی هستند که بهواسطه طبقه اقتصادی و جایگاه اجتماعی از هم جدا شدهاند. «جک» وقتی بهطور تصادفی وارد بخش ثروتمندان کشتی میشود، فردی راندهشده است و «رز»، دختر ثروتمندی است که از امتیازاتی که با آنها متولد شده، خسته و دلزده است و میخواهد طبق علایق خودش زندگی کند. پیدا کردن تم فیلم، به ما کمک میکند دو شخصیت اصلیاش را بهعنوان نمادی از جامعه انسانی ببینیم و درک عمیقتری از فیلم داشتهباشیم. «آشوب دربرابر نظم» از دیگر زیرمجموعههای تم اجتماع است که محبوبترین نمونهاش را میتوانید در «شوالیه تاریکی» ببینید. «جوکر»، نماینده هرجومرج جهان است و «بتمن»، نمادی از نظم که در جستوجوی خلق دنیایی عادلانه است.
بقا
«بقا» چه در فیلمهای مبتنیبر واقعیت و چه در فیلمهای علمی-تخیلی، یکی از تمهای محبوب هالیوود است.
زیرمجموعه «انسان دربرابر طبیعت» در این تم، روایت شجاعت و تلاش آدمهایی است که برای زنده ماندن با آزمونهای خیلی سختی مواجه میشوند. نمونههای معروف این تم را در فیلمهای «بازگشته»، «دورافتاده» و «زندگی پای» دیدهاید.
ماجراجوییهای این دسته از فیلمها، احساس توانایی غلبه بر مشکلات و پیروزی را به مخاطبان القا میکند. یکی دیگر از زیرمجموعههای بقا، «مواجهه با بیماری و مرگ قریبالوقوع» است.
«سهشنبهها با موری» که اقتباسی از کتابی به همین نام است، میتواند نمونه خوبی برای درک این مضمون باشد.
پویانمایی «کوکو»، ماجرای پسری که وارد سرزمین مردگان میشود، یک نمونه شیرین از این تم بهشمار میرود.
منبع: flickside.com

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

وقتی امتحان داری، احساس میکنی یک پروانه توی شکمت درحال بالبال زدن است؟ خب، تو تنها نیستی. خیلیها وقتی درمعرض هر نوع آزمونی قرار میگیرند، پروانه در شکمشان احساس میکنند؛ نشانهای از ترشح هورمون استرس که هنگام چالش ترشح میشود تا به ما بگوید باید هوشیارتر و متمرکزتر باشیم. پس خیلی هم چیز بدی بهنظر نمیرسد اما وقتی از حد خارج میشود و بهجای اینکه ما را روی تکلیفمان متمرکز کند، از کار و زندگی بیندازدمان، چی؟ اینجاست که باید کنترل اوضاع را دوباره بهدست بگیریم اما چطور؟ در ادامه چند پیشنهاد برایتان داریم تا بتوانید استرس ناشی از امتحان را مدیریت کنید. اگر این راهکارها برای شما مفید نبودند، از یک درمانگر خوب کمک بگیرید.
بدانید که استرس طبیعی است و همانطور که گفتیم، میتواند مفید باشد؛ استرس امتحان باعث میشود شما تلاش کنید که برای آزمون آماده شوید پس اگر سروکله آن پروانه توی شکمتان پیدا شد، هول نشوید. آسمان به زمین نرسیده و شما دارید یک احساس طبیعی را تجربه میکنید که اصلا لازم نیست خودتان را بابتش سرزنش کنید.
حالا که طبیعی بودن استرس را پذیرفتید، باید با آن چه کار کنید؟ تمام تلاشتان را بهکار بگیرید تا ازبین ببریدش؟ خب چنین چیزی امکان ندارد. شما میتوانید با شناختی که از خودتان دارید، اقدامات آرامبخشی انجام بدهید اما جنگیدن با استرس فایدهای ندارد. درعوض سعی کنید بفهمید این احساس چطور شما را هوشیارتر نگه میدارد. یعنی مثل یک انرژی ذهنی یا توربو نگاهش کنید که قرار است شما را راه بیندازد. بعضیها آنقدر از استرس داشتن میترسند که تصور میکنند با فکر نکردن به امتحانِ پیشرو میتوانند این احساس را ازبین ببرند اما راه درست این است که اجازه بدهید استرس شما را به مطالعه ترغیب کند.
سعی کنید نقطه مهم را در آنچه باعث استرستان میشود، پیدا کنید. چه چیز امتحان باعث استرس شما میشود؟ بخشهایی از درس که بلد نیستید؟ نگرانی از وقت کافی نداشتن؟ واکنش دیگران به نتیجه شما در امتحان؟ برای این موضوع مهم، چه کاری میتوانید انجام بدهید؟ مثلا میتوانید از یک همکلاسی بخواهید در رفع اشکال کمکتان کند. شاید مشاور مدرسه بتواند در نوشتن یک برنامه درسی منظم به شما مشورت بدهد تا موعد امتحان بتوانید همه سرفصلها را مرور کنید. تا حالا سعی کردهاید با خانواده درباره نگرانی از نمره و واکنش آنها صحبت کنید؟
با همه اینها گاهی پروانه با شدت خیلی بیشتری توی شکمتان بال بال میزند. اینطور وقتها تکنیکهایی مثل تمرین تنفس میتواند در آرام شدن شما موثر باشد. آرام و عمیق ازطریق بینی نفس بکشید.
روی نفس کشیدن و شیوه دم و بازدمتان متمرکز شوید. موضوعی را که باعث استرستان شده، روی یک تکه کاغذ یادداشت کنید. به خودتان بابت پایبند بودن به برنامه درسی و موفقیتهای کوچک جایزه بدهید. حالا احساس بهتری دارید؟
منبع: kidshealth.org

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

جوانه عزیز، چون هوا خیلی سرده میخواستم بگموبلدسور ویقدسکرول!
دوست عزیز ما هفته قبل نبودیم و پیامتون دیر رسید. امیدوارم تا الان یخت باز شدهباشه.
جوانه ببخشین پیام قبلی بد رسید، راستی چرا هوا بس ناجوانمردانه سرد بود؟
سرد نبود! به اون هوا میگن سرد؟ هوا صفرنفره بود. نه دونفره، نه یکنفره، دقیقا صفر نفره. چون بین اون همه لباس و پتو آدم گموگور میشد.
جوانه نیاز به کمک دارم. از دوستم پرسیدم چیزدی دندونات اینقدر سفید و قشنگه، گفت لمینته اما تو هر داروخونهای می رم همچین خمیردندونی ندارن.
فکر کنم عمدا اسم خمیردندونش رو اشتباه گفته که فقط دندونهای خودش سفید و قشنگ باشه. مردم بخیل شدن بهخدا.
چرا یک عده این ور و اون ور مینویسن سرماخوردگی خر است؟
چون اینطوری به ویروسها برمیخوره و بدن فرد بیمار رو ترک میکنن.
جوانه میخواستم به همسنوسالهای خودم توصیه کنم که بین کیکهای موجود در بازار، پنکیک رو امتحان نکنن. من خوردم، حالم بد شد.
من که پنکیک نخوردم ولی پنکیک خوردم و دوست داشتم.
جوانه قبول داری تیبا و پراید ماشینهای خوبی هستن برای روزهای برفی؟
آره، بهخصوص اونجاش که هرکاری میکنی روشن نمی شه و اسنپ میگیری سمند میاد. گرم و بزرگ.
هی روزگار... اینقدر تو چند سال اخیر تعطیل بودیم، دلم تنگ شده برای اون لحظهای که نیم ساعت مونده به زنگ آخر یکی میگفت «خانم امتحان نمیگیرین؟»
حقداری، میفهمم. ببخشین شما همونی نیستی که پنکیک خوردهبود؟

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

میخواهم درباره چیزی بنویسم که راحت بهدست نیامدهاست. زمان بسیاری گذشت تا انسانها درک کنند چیزی به اسم این کلمه وجود دارد. عمرهای بسیاری ازدست رفت تا تکهتکه آن درکنار هم قرار گرفت. چه بسیار آدمها که از هم دور شدند تا شاید بتوانند حروف این کلمه را بههم نزدیک کنند. درباره کلمهای حرف میزنم که نباید همهجا بهراحتی به زبان آورد؛ اعتماد. وقتی این کلمه را به کسی نسبت میدهیم، وقتی کسی را معتمد مینامیم، یعنی رازهای ما در دل او همچون کوهی است محکم در زمین. برای همین است که میخواهم بگویم اعتماد کردن به هرکسی مانند پر کردن تفنگی است که قرار است توی سر خودت خالی شود یا شعلهور کردن آتشی که اول دامنگیر خودت خواهدشد. پس دوست من، به هرکسی که از راه میرسد اعتماد نکن و شیشه عمرت را نشکن.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

نویسنده: دیوید آلموند
مترجم: شهلا انتظاریان
انتشارات: ایرانبان
«جورج»، پسربچه عجیب و تازهواردی است که هفته آخر سال تحصیلی مهمان کلاس «دنیل» و دوستانش میشود. جورج خوب و مرتب مینویسد، جواب محاسبات سخت ریاضی را دقیق و سریع میدهد و دایم این جملهها را تکرار میکند؛ «من کاملا خوب هستم. واقعا از شما خیلی ممنون هستم.» حتی فوتبال بازی کردن جورج هم عجیبوغریب است. گاهی وسط بازی میایستد و هیچ حرکتی نمیکند و گاهی گلهای معرکه میزند. پدر و مادر جورج، آقای «مارش» و خانم «کریستال» مدام مواظب او هستند. خانم کریستال، هرجا جورج میرود همراه اوست و یادداشتبرداری میکند. آنها برای جورج تصمیم میگیرند که چه چیزی بخورد و چه چیزی نخورد. کجا برود و چه کاری انجام بدهد. خانم کریستال میگوید جورج با پسرهای دیگر فرق دارد. آقای مارش میگوید او نمیتواند با کسی دوست بشود. با همه این حرفها دنیل و دوستانش، جورج را دوست خودشان میدانند و تصمیم میگیرند به او کمک کنند کاری را که خودش دوست دارد انجام بدهد نه آن کاری را که خانم کریستال و آقای مارش میگویند. با خواندن کتاب «پسر کاملا جدید» با جورج، دنیل و دوستانش و ماجراهایی که برای آنها اتفاق میافتد، بیشتر آشنا میشوید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.