امام جواد(ع): روزگار از رازهای نهفته برایت پرده بر می دارد.
بحارالانوار
ذکر روزچهارشنبه
صد مرتبه «یا حی یا قیوم»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حجت الاسلام دکتر رفیعی می فرمایند:
هر کس آسایش و رفاه و خوشبختی یا گرفتاری و ناکامی و بدبختی را بر اساس اعتقادات و علاقه های خود تفسیر می کند. پس نعمت یا نقمت بودن یک چیز بستگی به نگاه خود فرد دارد. برای انسانی که به خدا و قیامت، و به بهشت و جهنم واقعا اعتقاد دارد، نعمت چیزی است که او را به خدا برساند و وارد بهشت کند؛ هر چند از نظر دیگران نقمت باشد. در مقابل، هر چه او را از خدا دور کند و وارد دوزخ نماید، نقمت است؛ هر چند از نظر دیگران نعمت محسوب شود.
وب سایت سخنرانی «تبارک»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
امان از دست شما جماعت عاقل... شما خونسردید و بیاعتنا و با همین خونسردی و بیاعتنایی... دیوانه را تحقیر می کنید... با معیارهایی که دارم، عمیقا فهمیدهام که مردم هر آدم فوق معمولی را که به کاری بزرگ یا در ظاهر ناممکن دست زده، از قدیم و ندیم با انگ دیوانگی بدنام کردهاند.
برگرفته از «رنجهای ورتر جوان»
اثر یوهان ولفگانگ فون گوته
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* به تردیدهایش هم شک داشت.
* چشم هایش سالم بود اما دیگران را ریز می دید.
* مغز مداد فشاری ام که آسیب دید دیوانه وار می نوشتم.
* برای آن که بختش باز شود از آیفون تصویری استفاده کرد.
* چون می خواست رویاهایش به واقعیت تبدیل شود، از خواب بیدار شد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آسمان را به خیال نمی آورند
آنان که زمین نشسته اند
گل های قالی
بی فکر آسمان
قالی نشین شده اند
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بی بی سی- تونل 57 کیلومتری گوتارد Gotthard در سوئیس، طولانی ترین و بزرگ ترین تونل جهان است. در سال 1999 میلادی، این تونل بعد از 17 سال با هدف اتصال شمال و جنوب اروپا و سرعت بخشیدن به نقل و انتقال مسافران و محموله های تجاری در قلب کوه های آلپ ساخته شد که فاصله زمانی زوریخ در سوئیس را تا میلان در ایتالیا به 30 دقیقه کاهش می دهد. حدود 269 قطار حمل بار و 65 قطار مسافربری روزانه در این مسیر ریلی تردد می کند. در سال 2003 چهار مته سه هزار تنی 28 میلیون تن قلوه سنگ را از دل کوه و از دو طرف تونل به بیرون کشید. سرانجام در سال 2015 یکی از ابر مته ها با تراشیدن آخرین خاک های تونل به سوی دیگر تونل رسید. این تونل در صخره هایی حفر شد که تا 45 درجه سانتی گراد گرم می شود و در این سال ها دست کم هشت کارگر در حین عملیات جان خود را از دست دادند. این مجموعه شامل سه تونل است؛ دو تونل برای عبور قطارها و یکی برای خروج اضطراری مسافران در شرایط خطر. قطارهای مسافربری با سرعت 250 کیلومتر در ساعت و قطارهای باری با 160 کیلومتر در ساعت می توانند از این تونل عبور کنند. در حفاری این تونل حدود 13 میلیون مترمکعب صخره جابه جا شده است، یعنی چیزی معادل 5 برابر حجم سنگ های هرم باستانی جیزه مصر؛ هزینه ساخت این تونل معادل 12 میلیارد دلار بوده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* مترو شهرهای جهان را با «ترین» توصیف کردی اما دریغ از یکخط توصیف از متروهای شهرهای کشورمان.
* چندی است ستون دیفال چاپ نمی شود، چرا؟!
ما و شما: به دلیل تراکم مطالب، متاسفانه مجبور می شیم بعضی ستون ها رو با فاصله زمانی بیشتری چاپ کنیم. ولی به امید خدا یک «دیفال» سفارشی خواهیم داشت!
* چهارم دی روز تولدت مبارک خواهر زاده عزیزم ساجده جونی.
خاله مهدیه، مادرجون و آقاجون
* همسرعزیزم لیلابراتیان، دوستت دارم و تولدت را بهت تبریک میگم. امیدوارم سالیان سال در کنار هم خوش و پیروز باشیم.
علی رسولی زاده
* پسرم هشت سالشه، کف دست و پاش بیشتر مواقع زرد رنگه، علت چی ممکن باشه؟
* دارین یواش یواش به عدد خاص ۱۲۳۴ می رسین، مبارک است!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مدارس به دلیل برف سنگین شب گذشته تعطیل شده بود. بچه ها همه خوشحال بودند، هم به خاطر یک روز تعطیلی و هم برای برف بازی. اما علی به تنها چیزی که فکر می کرد جعبه مداد رنگی بود که پشت ویترین مغازه دیده بود. از معدود بچه هایی بود که از این برف خوشش نمی آمد. می دانست این برف یعنی بیکاری پدرش و بیکاری پدرش یعنی نرسیدن به مداد رنگی. ولی کوچک تر از آنی بود که رابطه بیکاری پدرش و نخریدن مداد رنگی را به خوبی درک کند و فقط ناراحت بود. علی می دانست هنگام سبز بودن درخت ها پدرش حسابی کار می کند و هرچی علی بخواهد برایش می خرد، اما در زمستان و سرما، کار باغبانی هم تعطیل بود. علی از هرچی تعطیلی و زمستان و برف، متنفر بود.
دم غروب شده بود و هوا حسابی دلگیر. علی گوشه اتاق زیر پتو دراز کشیده بود و از پنجره به حیاط کوچک شان نگاه می کرد. صدای قفل در آمد و پشت بندش پدر وارد حیاط شد. علی پتو را روی سرش کشید، از لای پتو دید که پدرش بیل باغبانی اش را گوشه حیاط به دیوار تکیه داد، برفی را که روی کتش بود تکاند و وارد اتاق شد. به خیال این که علی خواب است خیلی آرام به سمتش آمد و یک جعبه گذاشت کنار پتو و رفت سمت سماور. علی دوباره از لای پتو نگاه کرد، باورش نمی شد که جعبه مداد رنگی کنار پتو باشد. با خوشحالی مثل تیر از زیر پتو بیرون پرید، به سمت پدرش دوید و از پشت بغلش کرد. وقتی بعد از کلی ذوق کردن آرام شد، از پدرش پرسید: «مگه توی برف هم میشه باغبونی کرد؟» پدرش لبخندی زد و گفت: «آره پسرم، باغبونی برف ها رو کردم.»
علی حرف پدرش را درست نفهمید و فقط لبخند پدرش را با لبخند جواب داد. از آن روز به بعد دیگر علی از تعطیلی و زمستان و برف متنفر نبود و مثل بقیه بچه ها با آمدن برف حسابی ذوق می کرد.
میثم قوام پور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شین هوا| کشیدن هواپیما در برف با تانک جنگی تجهیزشده، روسیه
تلگراف| مشاهده یک فک با حلقه پلاستیکی زباله در گردنش
فرانس پرس| فروشنده محصولات آرایشی و بهداشتی دوره گرد، هاییتی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بشقاب پرنده در محاصره کلاغ ها
دیلی استار- چندی پیش ده ها کلاغ با سر وصدای زیاد یک شیء سیاه را احاطه کردند که در آسمان معلق مانده بود. از آن جا که توضیح دیگری درباره آن شیء سیاه معلق در هوا پیدا نشد، کاربران به گمانه زنی دست زدند و آن شیء عجیب را «بشقاب پرنده» نامیدند. پس از انتشار این فیلم، نظریه پردازان و محققان علم یوفولوژی به مطرح کردن سوالاتی چند در این زمینه پرداختند: این که آیا آن شیء می توانسته یک بادکنک باشد؟ اما فورا این ایده را کنار گذاشتند، زیرا واکنش پرندگان به وجود بادکنک در هوا نمی تواند تا این حد شدید باشد. آن ها باتوجه به اندازه آن شیء به درازای 5 تا 7 متر به این نتیجه رسیدند که باید «بشقاب پرنده» باشد. بینندگان این فیلم، گفته آن ها را قبول کردند و آن را یک شیء غیرزمینی و تعدادی آن را «بلای آسمانی» نامیدند.
کشف تپه های عصر یخبندان
ساینس الرت- محققان در سواحل شرقی استرالیا تپه های شنی را کشف کردند که در آخرین دوره یخبندان شکل گرفته و به خوبی سالم مانده اند. توده شن قبل از فروروی در دریا، در حدود 12 هزار سال پیش به شکل سنگ درآمده بود. در تپه های باستانی کربنات کلسیم یافت شده است که در نتیجه بارش باران این قابلیت را داشت که تپه های شنی را سنگ کند. شن های کنونی نمی تواند به سنگ تبدیل شود، زیرا کربنات کلسیم به حد کافی در آن ها وجود ندارد.
پرنده ای که تخم های خود را تنها نمی گذارد
اسپوتنیک- کلیپی از پرنده ماده ای که روی تخم های خود خوابیده، در شبکه های اجتماعی منتشر شده است که به هیچ وجه حاضر به ترک تخم هایش نیست. در این کلیپ تراکتوری در حال شخم زدن است که به پرنده نزدیک می شود. این پرنده ماده با این که احساس خطر می کند اما تخم های خود را ترک نمی کند. در نهایت تراکتور طوری از روی پرنده می گذرد که به او و تخم هایش صدمه ای نخورد. حس مادرانه این پرنده و مهربانی راننده تراکتور، توجه و احساسات کاربران را به شدت برانگیخته است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حساسیتهای من از زمانی شروع شد که شاگرد مامانِ مینا بودم. دختر همسایهای که مادرش معلم من بود. من حساسیتم روی درست نوشتن واژهها را از مادر مینا شروع کردم. زمانی که ما دهه شصتیها روی نیمکتهای چوبی سه نفری مینشستیم و یکیمان باید نوبتی برای امتحان میرفت پایین. کجا؟ پایین! وسط نیمکت برگه امتحانی را میگذاشتیم و خودمان روی پا مینشستیم. به نظر شما دهه هشتادیها و هفتادیهای بیدرد عجب کار مسخرهای! اما باید بگویم خیر! فضای خیلی خوبی بود.
داشتم از کجا میگفتم و به کجا رسیدم؟ بله حساسیتم روی واژهها. از روزی شروع شد که آن امتحان کذایی املا را با مامان مینا داشتیم. من تقلب کردم، معلم فهمید و بر فنا رفتیم. مینا اما دختر خوب و حرف گوش کنی بود. دیکتهاش را کامل نوشت. من میخواستم از روی دست مینا بنویسم. چندتا کلمه بود که املایشان را نمیدانستم. مینا اما مقاومت میکرد. با آن جثه ریزش با حسادت اجازه نمیداد اما من زورم به او رسید. بله ما تقلب کردیم! مامان مینا مچ ما را گرفت و من و دختر معلم کلاس به دفتر مدیر مدرسه رفتیم. بعد از کلی که ما را با عتاب مورد خطاب قرار دادند و من قول دادم آدم باشم و تقلب نکنم، مینا طفلکی بدجور ترسید و دچار شب زنده داری، شب ترسی و درس ترسی شد.
حالا سالهاست از آن روزها میگذرد و من و مینا همچنان دوستان هم باقی ماندیم. اما حالا نکتهای که دوستیمان را تهدید میکند رهاشدگی مینا از تمام قید و بندهای نوشتاری مورد اشاره من است. برایتان مثال میآورم. دیروز به من پیام میدهد که «شیره ترش شده خوردم، به نظرت حالم بد میشه؟» برایش مینویسم «شیره خرما یا انگور؟» میگوید «شیر، شیر.» منظورش شیر پاستوریزهای است که فاسد شده. یا بار دیگر برایم نوشته بود «برای ثبت نام فلان جا محله تولدم را بزنم تهران؟» میگویم «مگر تهران محله است؟ تهران شهر بزرگی است.» میگوید «نه نه، شهره تهران.»
چطور مینا این طور شد؟ چطور هکسرهها را این طور نادیده گرفت؟ مامانت چطور به تو گیر نداد مینا که این طور ننویسی؟ قرار نبود به همه کلمات «ه» آخر چسبان بدهی، قرار نبود!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.