3 درس از سبک زندگی امام صادق (ع) پایه گذار مکتب جعفری
تعداد بازدید : 26
توجه ویژه به علم آموزی و اصول مناظره
مناسبتی
نویسنده : سیدمجتبی آل علی | دانش آموخته رشته فلسفه
در ایام سوگواری امام معصومی هستیم که به رئیس مذهب شیعه شهرت یافته اند چراکه بسیاری از معارف شیعی در دوران ایشان و در سایه تعالیم حضرتش، فرصت انتشار یافت. ایشان با صداقت، عالمانه و مستند تربیت بهترین شاگردان در این مکتب را آغاز کردند که شمار این تربیت شدگان بنا به موثق ترین سندهای تاریخی به شش هزار عالم عامل می رسد و در این میان می توان از ابوحمزه ثمالی (زهد و عبادت)، جابر بن حیان (علم شیمی) و مفضل (علم توحید) نام برد. امام صادق (ع) در طول مدت زندگی مبارک شان در شاخه های مختلف علمی و دینی، شاگرد تربیت کردند تا به شکلی سیستمی به تربیت و پیشرفت مذهب شیعه بپردازند. در ادامه به سه مورد از نقاط بارز سبک زندگی ایشان، اشاره می کنیم.
توجه به علم آموزی
امام صادق (ع) در دوران زندگی مبارک شان به تشکیل زیرساخت های حکومت اسلامی از جمله علم آموزی و توسعه و پیشرفت علوم توجه ویژه ای داشتند که می توان به تربیت انواع شاگردان با رویکردهای مختلف توسط ایشان اشاره کرد. به طور مثال و در دوران رنسانس اروپا در حدود 300 رساله فقط از «جابربن حیان» به زبان آلمانی چاپ شده که در کتابخانه های برلین و پاریس موجود است. از مجموع آرا و عقایدی که درباره «جابر» اظهار شده، این نکته مسلم است که وی شاگرد امام صادق (ع) بوده و در تألیفات خود از آن حضرت (ع) الهام گرفته است. همان طور که خود اعتراف کرده، توانسته آثار بسیاری را با نظر امام (ع) تکمیل کند. بیشتر رسالات برجسته ترین شاگردان امام صادق (ع) علاوه بر حوزه علوم شرعی مانند فقه، تفسیر، اصول عقاید، حدیث، کلام و... در رشته های تخصصی مانند نجوم، طبیعیات، پزشکی و... تدوین شده است.
توجه به استدلال و مناظره
دین در قالب آزادی و کرسی های آزاد اندیشی و مناظره است که بقا دارد و می ماند و این را در مناظرات امام صادق (ع) و شاگردان ایشان به وضوح می بینیم. «هشام بن حکم» از شاگردان برجسته امام صادق (ع) است. ماجرایی مستند بنا به همه منابع تاریخی در «احتیاج طبرسی» و «اصول کافی» آمده که نشان دهنده توجه حضرت به مناظره و اصول آن است. اصولی که در صورت غیر علمی و کارشناسانه بودن، نتیجه مناظره را تغییر می دهد. بنابراین ماجرایی را که خواندنش درس های زیادی در این باره به ما می دهد بیان می کنیم. روزی هشام در محضر امام (ع) بود در حالی که جمعی از یاران حضرت (ع) نیز حضور داشتند. امام (ع) خطاب به هشام فرمودند که آیا نمی خواهی جریان خود را با «عمروبن عبید» برای ما تعریف کنی؟ «هشام» گفت که من به خاطر احترام به مقام شما و شرم و حیا از محضرتان سکوت کرده ام. امام (ع) فرمودند: «هر وقت ما بر شما چیزی را امر کردیم، انجام دهید.» «هشام» گفت: «به من خبر دادند که «عمروبن عبید» در مسجد بصره می نشیند و عقیده خود را تبلیغ می کند. این برای من خیلی گران آمد. فورا عازم بصره شدم. روز جمعه بود. وارد مسجد شدم و دیدم که جمعیت زیادی اطراف «عمروبن» حلقه زده اند و با او گفت و گو می کنند. من روی پای خود نشسته، سر را بلند کردم و از آخر جمعیت فریاد زدم: «ای مرد عالم، من مردی غریب هستم. آیا اجازه می دهی سوالی از شما کنم؟» * سوال کن. - آیا چشم داری؟ * پسرم این چگونه پرسیدن است، داری می بینی که چشم دارم. - سوال های من این گونه است. * پسرم بپرس، اگر چه سوال هایت احمقانه است. - جواب مرا به همین نوع سوال ها می دهی؟ * بله، بپرس. - آیا چشم داری؟ * آری. - با آن چه می کنی؟ * رنگ ها و اشخاص را با آن می بینم. - شامه داری؟ * آری. - با آن چه می کنی؟ * بوییدنی ها را استشمام می کنم. -دهان داری؟ * آری. - با آن چه می کنی؟ * طعم غذاها را می فهمم. - گوش داری؟ *آری. - با آن چه می کنی؟ * شنیدنی ها را می شنوم. - آیا قلب داری؟ * آری. - آیا این جوارح از قلب بی نیاز هستند؟ * نه. - چگونه ممکن است؟ * پسرم هر وقت جوارح انسان درباره چیزی شک کنند، آن را به قلب ارائه می دهند که شک را برطرف کند و به یقین برساند. - خداوند تبارک و تعالی قلب را برای رفع ابهام و شک قرار داد؟ * آری. - پس جوارح نیازمند به قلب هستند و در غیر این صورت به یقین نمی رسند؟ * آری. - ای «عمروبن» چه طور شد که خداوند برای جوارح انسان، امام و پیشوایی قرار داد که محل برطرف کردن شک و ابهام باشد اما این خلق را همگی سرگشته و حیران گذاشت تا همچنان در شک و اختلاف بمانند و برای ایشان امام و رهبر انتخاب نفرمود تا آن ها را از شک و حیرت در آورد؟» هشام می گوید: «اینجا بود که طرف مناظره ساکت شد و دیگر سخن نگفت.» آن گاه امام (ع) تبسمی کردند و فرمودند: «چه کسی به تو آموخت که از این طریق وارد بحث شوی؟» «هشام» عرض کرد: «هر چه دارم از شما دارم.» امام (ع) فرمودند: «به خدا سوگند، این طریق بحث کردن در صحف ابراهیم (ع) و موسی (ع) نوشته شده است.»
به دل نگرفتن کینه
برای بسیاری از انسان ها پیش می آید که در زندگی روزمره با دوست، آشنا یا فامیل به مشکل بخورند و اصطلاحا از طرف مقابل، کینه به دل بگیرند. در روایت متعددی به شیعیان توصیه شده است که دل شان را صاف و بدون کینه حفظ کنند. با این حال و آنچه که بارز است احوال پرسی، ارتباط کلامی و جسمی باعث می شود که دو نفر احساس صمیمیت و محبت بیشتری کنند که این نکته به وضوح در کلام امام صادق (ع) مشخص است. از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: هر وقت یکدیگر را می بینید، به هم دست بدهید که کینه را می برد.» (کافی، ج2، ص183)