گپی با نوجوان ها درباره حد و حدود رازداری
تعداد بازدید : 25
رازدار کی بودیم ما؟
نویسنده : مهین ساعدی | خبرنگار
همه ما حرفهایی توی ذهنمان داریم که دلمان نمیخواهد کسی از آنها خبردار شود؛ چیزهایی که حتی شاید به نظر خیلیها مسخره و پیش پا افتاده باشد ولی برای ما مهم و حیاتی به حساب میآید. این حرفهای مهم و مگو، بعضیوقتها نیاز به شنیدهشدن دارند. قسمت سخت ماجرا همینجاست؛ حرفمان را به چه کسی بگوییم که هم آرام شویم و هم تمام دنیا از آن باخبر نشوند؟ امروز درباره همین چیزها حرف زدیم؛ راجع به رازداری که از مهمترین ویژگی های اخلاقی انسانهاست و باید حسابی روی این خصلت کار کنیم تا به فردی امن و مطمئن تبدیل شویم. مهمانان دورهمی این هفته، «محمد قائمی»، «حامد نصیری» و «محمد افتخاریپور » 15 ساله هستند.
«محمد قائمی» ترجیح میدهد مجبور به شنیدن راز دیگران نباشد: «به نظر من، راز مثل امانت است؛ با گفتنش به دیگران در امانت خیانت کردهایم. همچنین دانستن هر راز، مسئولیتی بر گردن ماست، برای همین من واقعا ترجیح میدهم کسی رازش را برای من بازگو نکند! چون راز در حقیقت خط قرمز آدم است و بهتر است خودمان حفظش کنیم و از دیگران انتظار نداشتهباشیم آن را به کسی نگویند. البته گاهی تحمل بعضی رازها سخت است و آدم به همدردی دیگران نیاز دارد؛ در این شرایط بهتر است رازمان را با کسانی در میان بگذاریم که امتحانشان را پس دادهاند. تا به حال برای من پیش نیامده کسی رازم را برملا کند. اگر هم پیش بیاید، حتما ناراحت میشوم و دوستیام را با کسی که رازم را فاش کرده است، برهم میزنم چون اصلا اهل بحث و درگیری نیستم. اگر احساس کنم راز دوستم قرار است به تهدیدی برای او تبدیل شود، حتما با او حرف میزنم و کمک میکنم تا راه حلی پیدا کند، اما تحت هیچ شرایطی، دلیلی نمیبینم به کسی بگویم حتی به خانوادهاش!».
«حامد نصیری» فکر میکند گفتن راز به دیگران و حتی در شرایط بهخصوص، فاش کردن راز دیگران هیچ عیبی که ندارد، هیچ حتی گاهی لازم است: «فکر میکنم بعضی وقتها اشکالی ندارد رازهایمان را با دیگران مطرح کنیم چون میتوانند ما را راهنمایی کنند و میتوانیم از مشورتشان استفاده کنیم. برای همین من هر رازی را به یک نفر میگویم تا کسی درباره من خیلی چیزی نداند و برایم دردسر درست نکند! البته تنها با دوستهای صمیمی و مطمئنم درددل میکنم. برای من هم پیش نیامده که کسی رازم را به دیگران گفته باشد ولی اگر هم پیش بیاید قطعا اول به جثه طرف نگاه میکنم که آیا توانایی بحث و درگیری با او را دارم یا نه؟ اگر نداشتم به قطع کردن رابطه دوستی و بلاک کردنش در شبکههای اجتماعی اکتفا میکنم. اگر حس کنم راز دوستم قرار است برای او دردسرساز شود، با او حرف میزنم و اگر راه حلی پیدا نکنیم، حتما به خانواده اش میگویم.»
«محمد افتخاریپور» برای مطمئن شدن از رازداری آدمها، با رازهای ساختگی امتحانشان میکند! این هم روشی است بالاخره: «رازداری به نظر من هم مثل امانتداری است اما هیچ اشکالی نمیبینم که به افراد مطمئن رازهایمان را بگوییم، افرادی که بلدند رازدار باشند و با ما همدردی کنند. البته من همیشه برای اطمینان به آدمها، اول آنها را با رازهای الکی امتحان میکنم تا مطمئن شوم چقدر قابل اطمینان هستند. چون معتقدم آدم نباید رازهایش را توی خودش بریزد.
با اینکه گفتن راز به دیگران ریسک زیاد و خطر رو شدن را به همراه دارد و حتی تجربه منفی هم در این زمینه دارم اما باز هم ترجیح میدهم با دیگران حرف بزنم بهخصوص درباره رازها و حرفهایی که نمیتوانم به پدر و مادر بگویم. تجربه برملا شدن رازم را داشتهام؛ راستش در این باره اصلا اهل بحث و دعوا نیستم و از طرف علت کارش را میپرسم. اگر دوستم رازی را با من درمیان بگذارد که به ضررش باشد؛ مثلا بفهمم کار خطرناکی کردهاست اول توی گوشش میخوابانم! بعد تمام تلاشم را میکنم به او کمک کنم.
در نهایت با اینکه دوست ندارم کسی درباره رازهایم با خانوادهام صحبت کند اما اگر راهی پیدا نکنم، ممکن است حرفش را با پدر و مادرش در میان بگذارم تا به او کمک کنند.»
همه ما حرفهایی توی ذهنمان داریم که دلمان نمیخواهد کسی از آنها خبردار شود؛ چیزهایی که حتی شاید به نظر خیلیها مسخره و پیش پا افتاده باشد