تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 78
فخرفروشی نکنیم و دور حق بگردیم
آیت ا... جوادی آملی می فرمایند:
«رسول خدا (ص) فرمودند: اسلام را من تعریف میکنم.
که این تعریف، تکلیف را به همراه دارد. یعنی یک بودی است که باید را به دنبال دارد آن بودی که باید را به همراه نداشته باشد فقط یه گزاره علمی و گزارش خبری است اما این جا به امت اسلامی میگوید: برترین امت باشید و بالاترین ملت. برترین ملت و بالاترین امت هرگز فخر نمیکند. زیرا یکی از معانی برجسته اعتلا فروتنی است. آن کسی که فخر میفروشد فرومایه است نه فروتن. حضرت فرمودند: «برتر باشید و برتری در آن است که فخر نکنید.» بنابراین ذات مقدسش نیز این چنین بود. اصل اول این است که ما برای جوامع بشر الگو باشیم و اصل دوم نیز آن است که الگو بودن به این است که ما خود، خدا و رابطه بین خود و خدای خود را بشناسیم. خداوند فرمود؛ حق محض است. هرچه در قلمروی امکان، حق است. اگر از خدا نبود حق نیست. بنابر این تمام مجاری ادراک و تحریک ما باید ببیند این حق از کجا میآید. وقتی «الْحَقُّ مِنْ رَبّکَ» شد ما همان جا باید خیمه بزنیم و دور آن حق بگردیم.»
خبرگزاری مهر
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 79
فتو شعر
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
فارسی بنویسیم
تعداد بازدید : 77
کیبورد یا صفحه کلید
رحیم با عجله وارد اتاق شد و در حالی که با انگشتانش در هوا حالت تایپ کردن را تقلید می کرد گفت: «کیبورد؟» با خنده گفتم: «کشتی گیر ایرانی برد!» رحیم خنده بلندی کرد و گفت: «بابا دمت گرم، ولی حالا از شوخی گذشته کیبورد رو کی برد؟» با لحن مبهمی گفتم: «فری برد! اگه منظورت صفحه کلیده، فرید اون رو برده.» گفت: «پس تو ما رو دست انداخته بودی و می خواستی تنبیه کنی که به جای «کیبورد» بگم «صفحه کلید»؟» پاسخ دادم: «پس فکر کردی من نگران این بودم که چه کسی چه چیزی رو برده؟! فراموش کن، دمنوش چی می خوری؟»
دست آخر رحیم قانع شد که به جای «کیبورد» بگوید «صفحه کلید» ولی من به این مطلب فکر می کردم چرا برای جا انداختن یک واژه خودی، این قدر باید صغری و کبری چید؟
اسماعیل فریدونی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 74
کاریکلماتور
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 63
عشق مداوم!
مُدام وَرق میزنم
خَط میکشم
علامَت میگذارم!
بگذریم...
بگو امروز
تا کُدام صَفحه
برایت بمیرم...؟
مریم قهرمانلو
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 90
سه نقطه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ترسانک
تعداد بازدید : 85
گربه بازیگوش
عمو با خانواده اش مجبور شده بودند به شهرستان بروند و خانه شان را به او سپرده بودند تا حواسش به گلدان ها و گربه شان باشد. شب رفت سری به خانه عمو بزند. خبری از گربه نبود، آشغال گوشت هایی را که مادرش داده بود، توی حیاط گذاشت. چراغ های داخل را روشن کرد و داشت سر یخچال فضولی می کرد که صدایی شنید. فکر کرد گربه برگشته. در حالی که به موز توی دستاش گاز می زد «پیش پیش» کرد و به سمت حیاط رفت. خبری از گربه نبود. خواست داخل شود که چراغ راهرو خاموش شد. ترسید، چراغ دوباره روشن شد. سر و کله گربه هم پیدا شد. گوشی اش را درآورد تا به پلیس زنگ بزند که گربه پرید و گوشی از دست اش افتاد. خواست از خانه بزند بیرون، در باز نشد. گربه به سمت اش می آمد. چراغ حیاط خاموش شد.
ع. ک
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
زندگی بزرگان
تعداد بازدید : 93
نسخه با انصاف!
توی مطب دکتر شیخ نشسته بودم. زنی با سر و وضعی که نشان میداد از طبقه بالای جامعه است با پنج بچه وارد مطب شد. دکتر بچهها را یکی یکی معاینه کرد و برای هرکدام نسخه جداگانهای نوشت. زن نسخههای پنج فرزندش را گرفت و از بیماری خودش گفت و دکتر پس از چند سوال و جواب برای او هم نسخهای نوشت. زن ششمین نسخه را که گرفت خیلی آرام طوری که دکتر متوجه نشود مقداری پول روی میز دکتر گذاشت و تشکر کرد و رفت. دکتر که به احترام زن از جایش بلند شده بود پس از رفتن زن متوجه پولهای روی میز شد. خیلی سریع پولها را برداشت و به بیرون از مطب رفت. زن را صدا کرد و با اصرار زیاد پول را به آن زن برگرداند. دکتر که برگشت، گفتم: «آقای دکتر! این خانم که وضع اش خوب بود چرا پولش رو پس دادین؟» دکتر خندید و گفت: «دیشب همسر این مرد را معاینه کردم و او بیشتر از حق ویزیت لای دفترچهام پول گذاشته بود. حالا حسابمان صاف شد.» گفتم: «خوب بالاخره با رضایت دادهاند، چرا پولشان را پس دادین؟ مگه غیر از اینه که از خیلیهای دیگه که وضع مالی خوبی ندارن پول نمیگیرین. این به اون در!» دوباره خندید و گفت: «نه، این به اون در نیست! حساب هرچیزی سر جای خودشه. من از طرف خودم پول ویزیت ضعفا رو نمیگیرم. جورش رو که نباید بقیه بکشن. ضمن اینکه من اعتقاد دارم نسخه وقتی تاثیر میگذاره که توسط آدم با انصاف نوشته بشه. اگه من انصاف نداشته باشم نسخههام تاثیری نداره. تاثیرش فقط به اندازه محاسبات علمی و فیزیکی خواهد بود، نه بیشتر! اما من همیشه از نسخههام توقع بیشتر از این رو دارم!» این اولین باری بودکه از یک دکتر درباره توقع بیش از انتظار از نسخه را میشنیدم!
برگرفته از کتاب «فریاد در تاکستان» نوشته محمد خسروی راد
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دیدگاه شما | 1 نظر
تعداد بازدید : 134
دور دنیا
سریع ترین زمان سفر به پنج قاره
گینس ورلد رکورد- جولی بری و کیسی استوارت که هر دو جهانگرد بودند و هرگز همدیگر را ندیده بودند، تصمیم گرفتند تا رکورد کوتاه ترین زمان سفر به پنج قاره را در کتاب رکوردهای گینس از آن خود کنند. آن ها با هفت پرواز طولانی مدت پشت سر هم این رکورد را در 100 ساعت زدند! پروازهای آن ها به ترتیب از سیدنی تا دبی، از دبی تا مصر، از مصر تا آلمان، از آلمان تا کانادا، از کانادا تا شیلی و از شیلی تا سانتیگو بود.
کشف قدیمیترین خالکوبی انسان
در کاوش های اخیر باستان شناسی در مصر، قدیمی ترین خالکوبی روی بدن انسان پیدا شد! در این اکتشافات مشخص شد مرد و زن مومیایی شده در حدود ۵۳۰۰ سال پیش، تصویر گاو و گوسفند و حرف «S» را بر بازوی خود خالکوبی کرده بودند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 135
دنیا به روایت تصویر
گتی ایمیج- لذت بردن از آفتاب در برف شدید، انگلستان
تلگراف- لباس گرم بره های تازه متولده شده
گاردین- مسابقه اسکی با اسب! ایالات متحده
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 102
زندگی سلام
* تبلیغ مایع ظرفشویی نشون می داد، طرف گفت من به عنوان یک آشپز حرفهای وقت ندارم دو ساعت بذارم ظرفام خیس بخوره. مادر بزرگم گفت تو اگه آشپز بودی ته ماهیتابهات این طوری نمیسوخت!
* کمک کردن داداش من تو خونه تکونی این جوریه که میگه خب اینا رو که همش داریم استفاده میکنیم شستن اون جوری نمی خواد، اینا رو هم که سال تا سال استفاده نمی کنیم که شستن بخواد!
* رو دوغ گازدار به جای «قبل از مصرف خوب تکان دهید» باید با خط درشت بنویسن: «قبل از مصرف خوب پناه بگیرید»!
* سال ها بعد محققان کشف می کنن که بیدار شدن با آلارم باعث بروز مشکلاتی در بدن میشه که فقط با ناهار قرمه سبزی اثراتش از بین میره!
* من یک آهنگ جدید که میاد این قدر گوش میدم که نه تنها دیگه از اون آهنگ، بلکه از اون خواننده و حتی از موسیقی و یک مدت از خودم و تا مدت ها از جامعه جهانی بدم میاد!
* از ویژگیهای یه اتاق خواب ایده آل اینه که نه موبایل آنتن بده توش و نه اینترنت!
* خدا نکنه یک بازیگر ایرانی یه نقش رو خوب بازی کنه، دیگه باید با بیل جداش کنی از اون نقش!
* پشت گردنم چند روز بود که به شدت می خارید. دیگه احتمال هرگونه بیماری پوستی و سرطان رو داده بودم تا این که دقایقی پیش مارک لباسم رو کندم و خوب شد!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آزمون هوش
تعداد بازدید : 86
سرنگونی سه سوته مثلث!
فقط با سه حرکت، 10 سکه سمت چپ تصویر را به صورت سکه های سمت راست تصویر بچینید. یعنی فقط با جا به جا کردن سه سکه مثلث را برعکس کنید!
پاسخ در صفحه خانواده و مشاوره
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پاسخ مسابقه چی شده؟
تعداد بازدید : 108
دست ها به اندازه عرض پاها باز!
سلام. ممنون از همه که با شیوه درست و طبق روش گفته شده تو مسابقه شرکت کردن. طبق معمول پیامک های بی ربط و بی نام و بی مزه هم زیاد داشتیم که حذف شدن. چند تا از جمله های بامزه تر رو انتخاب کردیم که می خونید. دمتون گرم و خوش باشید همیشه.
* وقتی برای شب چهارشنبه سوری خودت رو آماده می کنی تا از روی آتیش بپری.
هادی چیت گران
* وقتی می خوای آموزش شنا بدی، آب گیرت نمیاد! غلامحسین حسنی
* وقتی می خوای برخلاف جریان آب شنا کردن رو روی پله برقی به دوستات نمایش بدی! فرهاد دوست علی
* وقتی روز مادر برای مادرزنت کادو نمی خری اینه سزات. علیرضا زنده دل
* وقتی می خواهی مطمئن شی خیاط خشتک شلوارت رو با نخ خوب و محکم دوخته!
زهره اسدی نسب
* وقتی پاهات عرق جوش شده و بالا رفتن از پله مساوی با مرگته. امیر صومعه
* وقتی با یک تکواندوکار ازدواج کرده باشی، مجبوری از چند روز قبل از روز زن تمرین کنی به این جوری راه رفتن که اگه نتونستی کادو بخری و خانومت زد فلجت کرد، باز بتونی به زندگیت ادامه بدی. مهدیه کاظمی
* وقتی قابلمه کله پاچه رو روی پله برقی چپه کرده باشن. حمیدرضا غریبی، نیشابور
* وقتی برای غلبه بر ترس از سفرهای هوایی، می خوای از یه جای کوچیک شروع کنی. سیدحسین آروند
* وقتی زیادی دهن بینی و بهت گفتن این پله ها پاخورش خوب نیست. مینو اسعدی
* وقتی متوجه میشی دانشگاه یک رشته جدید به نام روش های جدید عبور از پله برقی رو اضافه کردن! محمد عمرانی
* وقتی عوارض عبور از پله برقی رو مجلس تصویب می کنه و دنبال راه دور زدن قانونی هستی. محمد عمرانی
* وقتی کفشات رو می خوای بعدا بذاری تو سایت دیوار و بنویسی «در حد نو».
مصطفی نادروردی
* وقتی مربی ورزش بهت میگه پاها و دستا به یک اندازه باز و تو می خوای که اندازه ها دقیق باشه! عباس باسفری
* وقتی تازه میای خونه و مامانت هی میگه پاتو اون جا نذار، اون جا رو هم تازه جارو کردم. سیدقاسم رضوی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 82
ما و شما
* مطالب علیرضا کاردار خیلی لوس و خنک و بی نمک هستن.
* شعر طنز «قاطی» آقای امیر حسین خوش حال را چند دفعه خواندیم ولی هیچ طنزی در آن دیده نشد. هرچند می دانم شما مطالبی که درباره نوشته های همکاران تان هست چاپ نمی کنید!
* فاطمه عزیزم، با این که از تو دورم اما دلم پیش توست. سالروز شکفتن ات مبارک. زهرا
* سهنقطه عزیز؛ در «مراقبت های مخصوص ...» وقتی فروشنده می گوید: آتیش زدم به مالم، چرا رنگ و شکل آتش را نمی بینم؟!
ما و شما: دیر رسیدیم، خاموشش کرده بودن!
* آقکمال؛ در تعطیلات عید نوروز به کجا سفر خواهیکرد؟
آق کمال: اگه خدا بخواد برنامه ریختم که هر روز یگ شهر استان خودمانه ببینم. به شرطی که تا قبل سال حقوق و عیدی مانه بدن!
* پروانه ناز و خوشگلم، ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا(س) و روز زن بر جنابعالى مبارک. ناصری
* بابای عزیزم و مامان جونم، نوزدهمین سالگرد ازدواجتون مبارک. امیدوارم همیشه همین طور به پای هم جوون بمونید. مهرنوش و مهتاب
* سحرجان همسر عزیزم، از این که تو رو دارم احساس خوشبخت ترین مرد دنیا رو دارم. مرسی که هستی.
وحید همسرت
پاسخ خفن استریپ شماره قبل: پیروزی - تیپازدن – جایزه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 56
نیاز طنزی ها
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
افسانه های نوین
تعداد بازدید : 57
کشاورز نمونه و خبرنگاران نمونه ندیده
در زمان های قدیم، در روستایی مسابقه بهترین ذرت شهر برگزار می شد (که این مسابقه بعدا گسترش یافت و تبدیل به مسابقات پرتاب ذرت شد که آغازگر مسابقه های المپیک بود). چند سال پشت سر هم یک کشاورز جایزه بهترین ذرت روستا را می برد. کار به جایی رسیده بود که کمیته برگزاری مسابقات به او مشکوک شده بود و هیئت اجرایی از او و ذرت هایش تست دوپینگ گرفت. ولی خوشبختانه نتیجه آزمایش منفی بود و معلوم شد ذرت ها خودشان خوب هستند و مواد افزودنی و نیروزا به خوردشان نداده اند.
برای همین خبرنگاران نزد کشاورز نمونه رفتند و دلیل موفقیت اش را جویا شدند. کشاورز بیل اش را به شانه اش تکیه داد و یقه اش را صاف کرد و با سرفه ای در میکروفن افزود: «دلیل موفقیت من و ذرت هایم این است که از بذرهای مرغوبم به همسایه هایم هم می دهم.» خبرنگاران در حالی که سرشان را از تعجب می خاراندند به همدیگر نگاه کردند و با علامت چشم و ابرو و سر به هم گفتند که این کشاورز عقل اش درست کار نمی کند و دارد چرت می گوید. کشاورز که این حرکات را دید، بیل اش را برداشت که خبرنگارها ترسیدند و یکی از آن ها افزود: «آهان! لابد چون همسایه های مزرعه شما هم ذرت خوب می کارند و بذر نامرغوبی در اطراف نیست، ذرت های شما هم خوب می شوند؟ یعنی شما عقیده دارید اگر محصول مرغوب می خواهید باید به دیگران هم کمک کنید تا کشت خوبی داشته باشند؟»
این بار کشاورز بیل اش را به آن یکی شانه اش تکیه داد و افزود: «خیر، دلیل موفقیت من در مسابقه این است چون بذرهای خوبی که به دیگران می دهم، آن ها توی رودربایستی قرار می گیرند و هر سال به من رای می دهند!» خبرنگاران که این صحبت را شنیدند، پرهایی را که با آن روی طومار خبر می نوشتند در دست گرفتند و با حالت مرغ ذرت خوار شروع به بال بال زدن کردند و از محل دور شدند. این گونه بود که مسابقات پاراگلایدر هم به المپیک افزوده شد.
علکساندر کاربراتور
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.