امروز، همان روزی است که منتظرش بودی و میخواستی یکی از بهترین و مهمترین روزهای زندگیات باشد! کار مهم مورد نظرت را در این روز انجام بده!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
میرجانیان- منفی بافها آدمهایی هستند که همیشه آیه یاس میخوانند و جنبه منفی کار را میبینند و تا حد امکان از انجام دادن کار با اظهار امیدواری درباره آن خودداری میکنند و بیشتر به شرح معایب و موانع و مشکلات آن میپردازند. باید دید ما از دسته انسانهای با نگرش مثبت هستیم یا منفینگر و درصورتی که جزو گروه منفیگراها هستیم چطور میشود این منفیگرایی را برطرف کرد و از یک انسان بدبین نسبت به مسائل پیش روی خود، به یک انسان مثبتاندیش تبدیل شد. چند نکته برای آن که بدانیم مثبت اندیش هستیم یا منفیگرا؛ .
مثبت یا منفی؟ مسئله این است!
در ساختار شخصیت ما انسانها، افکار آنچنان قدرتی دارند که میتوانند از طرفی سازنده باشند و از طرف دیگر هم ویرانگر. بنابراین باید یاد بگیریم که این افکار را هوشمندانه کنترل کنیم؛ اما برای کنترل افکار، دانستن این نکته لازم به نظر میرسد که از نظر علم روانشناسی انسانی منفیگرا هستیم یا مثبتاندیش؟
به عقیده «فرزانه شهریاردوست»؛ روانشناس بالینی، چند نکته زیر به شما کمک میکند تا بدانید که مثبتاندیش هستید یا افکار منفی، زندگی شما را تحت تاثیر خود قرار داده است.
مثبت اندیش باش تا کامروا باشی!
دنیای امروز به گونهای شده که از مشکلات و افکار منفی پر است و غم، اندوه، حرص و ترس ما را محاصره کردهاند؛ اما چیزهای مثبت و شادیآور زیادی هم وجود دارند که تعادل را در میزان غم و شادی، برای ما برقرار میکنند؛ اما همانطور که مشخص است افرادی که با نگرش مثبت به مشکلات خود مینگرند در مقایسه با دیگران بسیار بیشتر از زندگی خود لذت میبرند. با این وجود چگونه میتوان از شر این افکار منفی خلاص شد تا در صورتی که گرفتار آن هستیم از زندگی خود لذت ببریم؟ «شهریاردوست» راهکارهایی را خواهد گفت که با کمک آنها میتوانیم نگرش خود را تغییر دهیم و با مثبت اندیشی به زندگی ایدهآل برسیم.
زمینههای منفیگرایی را کاوش کنید
ابتدا باید افکار و شرایطی که احساسات ناخوشایندی را برای شما به همراه میآورند شناسایی کنید، زیرا این افکار به طور عمیق بر احساسات و رفتارهای منفیتان تاثیر میگذارند.
شواهد نقض برای افکار منفی خود بیاورید
زمانی که افکار منفی و باورهای بدبینانه درباره موضوعات و رویدادهای مختلف دارید، سعی کنید برای بدبینی و منفینگری خود، شواهد نقض بیاورید؛ شواهدی که افکار و باورهای شما را ردکند. در ابتدای این تمرین، بیشتر شواهدی که به نظرتان میرسد، از افکار منفی و بدبینی شما حمایت خواهد کرد، اما ناامید نشوید و بیشتر تلاش کنید. از خود بپرسید چه حقیقتی خلاف باور شماست و باور شما را رد میکند؟ آنقدر به این کار ادامه دهید تا پایههای عقاید منفیتان سست شود.
بر افکار خود مسلط شوید
پس از آن که افکار منفیتان را شناسایی کردید و مشت آنها برای شما باز و تا حدی سست و متزلزل شد، وقت آن است که به دنبال راههایی برای تسلط یافتن بر آنها باشید. یافتن راههایی برای مقابله با افکار منفی، جایگزین کردن آنها با افکار واقعیتر و حتی افکار مثبت، یکی از مهمترین گامها در رسیدن به مثبت اندیشی است.
خود را دوست داشته باشید
اگر میخواهید نگاه مثبتی به جهان پیرامون داشته باشید، ابتدا باید نسبت به خودتان احساس مثبتی داشته باشید. این بدان معنی نیست که خود را کامل و ایدهآل بدانید، بلکه خود را تا حد قابل قبولی خوب و دوست داشتنی به شمار آورید.
از عبارات منفی پرهیز کنید و از تاثیر کاربرد عبارات مثبت غافل نشوید
ابتدا سعی کنید کلمات و جملاتی که موجب ترس، تردید و شکست میشوند را از خزانه کلامی روزانه خود حذف کنید. سپس تلاش کنید با کاربرد مکرر و هر روزه جملات خوشایند و مثبت، عبارات مثبتتر و امیدوارانهتر به طور خودکار در ضمیر ناهوشیارتان جای گیرند. تمرین مداوم این کار، سبب میشود به تدریج به صورت خودکار و ناخودآگاه، بیشتر مثبت بیندیشید.
به طور کلی منفی بافها:
از کاه، کوه میسازند!
انسانهای منفیگرا از کاه، کوه میسازند و از مواجهه و درگیر شدن با مشکلات گریزان هستند. اینگونه افراد بر این تفکر هستند که مشکلات بسیار زیادی بر سر آنها آوار شده و برای همین دائم با خود کلنجار میروند.
ناراحت از گذشته، بدبین به آینده
این افراد به طور معمول از گذشته شکایت دارند، خاطرات بد و ناخوشایند را بسیار به یاد میآورند، نسبت به حال، ناراضی و درباره آینده هم بدبین هستند. منتظر اتفاقات خوبی نیستند و همه چیز در نظر آنها ناامیدکننده است.
منتقد جماعت هستند!
انسانهای با نگرش منفی، اغلب نسبت به اطرافیان خود نگاه انتقادی دارند و با نظرات دیگران حتی اگر منطقی هم باشد، مخالفت میورزند و در ارتباطات اجتماعی خود به افراد بدبین هستند.
خطر در کمین است!
اینگونه افراد در وقایع و رویدادها به دنبال یک جنبه منفی هستند و در موضوعاتی که نظرشان خواسته میشود، بیشتر جنبههای منفی و حوادث احتمالی کار را مد نظر قرار میدهند.
اوضاع به کام نیست
من آدم بد شانسیام، وضع اقتصادیام خراب است، زندگی پر از سختی و ناملایمات است و... . انسانهای منفیگرا در گفتار خود از این دسته عبارات و کلمات منفی زیاد استفاده میکنند.
تقصیر دیگری است!
اینگونه افراد در راه رسیدن به اهداف و خواستههای خود در صورت مواجه شدن با کوچکترین موانع، دست از سعی و تلاش برداشته و دیگران را عامل مهمی در ناکامیها و شکستهای خود میدانند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
احتمالا برای شما هم اتفاق افتاده است که در محیط کار باوجود توانمندیهای شما و برخی همکاران، فرد دیگری از همکاران ترفیع شغلی مییابد. شاید این پرسش همواره در ذهنتان مرور شدهباشد که چرا فلانی؟! مگر فلانی چه برتری خاصی در انجام کارها نسبت به ما دارد؟! سابقه کاری ما که بسیار بیشتر از اوست! به یاد داشتهباشیم تنها مهارتهای شغلی سبب ارتقا نخواهد شد، بلکه مجموعهای از ویژگیهای شخصیتی، رفتارها و توانمندیهای شغلی موجب ترفیع شغلی فرد میشود.
داشتن اهداف بلندپروازانه:
افرادی که در حال انجام فعالیتها و وظایف روزانه خود هستند؛ اما همزمان اهداف بلندپروازانهای در ذهن میپرورانند، گزینههای محتملتری برای ارتقای شغلی هستند. چنین اشخاصی قادرند علاوه بر تمرکز بر وظایف کنونی، بر اهداف بلند مدت خود نیز تمرکز کنند.
مشکلگشا بودن:
خواسته یا ناخواسته، هر محیط کاری، دارای مشکلات خاص خود میباشد. حتی اگر شما فرد مشکلآفرینی نباشید، مشکلات سراغ شما میآیند و گریبانتان را میگیرند! وجه تمایز افرادی که ارتقای شغلی مییابند، این است که قادرند در چاله مشکلات نیفتند، به خوبی مشکلات را تجزیه و تحلیل و از ایجاد چالش برای مجموعهشان پرهیز کنند.
داشتن ایدهها و افکار بزرگ و خوب:
برخی از افراد تمام زمان کاری خود را به انجام کارهای معمولی و تکراری و وظایف تعریفشده اختصاص نمیدهند؛ بلکه زمانهایی از روز را به ایدهپردازی و تفکر درباره اینکه چه ایدههایی برای بهبود کارها، کارایی بیشتر و پیشرفت مجموعه وجود دارد، اختصاص میدهند.
پیشبینی چالشهای احتمالی کار:
یکی از مواردی که در نظر مدیران برای انتخاب افرادی که ترفیع مییابند، تاثیرگذار است این است که برخی اشخاص به مسائل کاری مجموعه، اشراف مناسبی دارند و این مسئله سبب میشود بتوانند چالشهای احتمالی پیشرو را به موقع پیشبینی و به مافوق خود یادآوری کنند تا از وقوع مسائل جدی برای مجموعه کاری جلوگیری شود.
پذیرش کارهای جدید:
وقتی مدیرتان به شما کار جدیدی پیشنهاد میدهد به خصوص کاری که سایر همکاران از قبول آن اجتناب کردهاند، چه واکنشی نشان میدهید؟ اگر نسبت به درخواست وی بیتفاوت باشید یا پاسخ منفی بدهید، شاید درهای ترفیع شغلی در آینده را به روی خود ببندید. پس بهتر است درباره چنین پیشنهادهایی با تفکر بیشتری پاسخ دهید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
برای آن که مشاوران و روانشناسان بتوانند پاسخهای مؤثرتری به سوالات و پیامکهای شما بدهند، نیاز به اطلاعات بیشتری داریم؛ بنابراین همراه با درج سوالات خود « سن، میزان تحصیلات، شغل، سطح اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود و خانواده» (همین اطلاعات را درباره فرد مقابل خود) بنویسید.لطفا ابتدای پیامک خود کلمه «مشاوره» را بنویسید.
* جوانی هستم 25 ساله. نزدیک یک سال است که به فکر ازدواج افتاده ام؛ ولی متاسفانه هنوز فردی هم کفو خودم را پیدا نکردم.کسی هم دیگر به فکر ازدواج جوانان نیست!
* دختری هستم 16ساله و در حال تحصیل. خانوادهام سطح اقتصادی خوبی دارند و تاکنون هر چه خواسته ام، برایم فراهم کردهاند. چند ماهی با پسری 24 ساله، دارای مدرک دیپلم و سطح اقتصادی خوب ارتباط داشتم؛ اما در حال حاضر از یکدیگر بیخبریم و ارتباطی نداریم. من به شدت به او علاقه پیدا کردم و او از احساس من چیزی نمیداند. لطفا راهنماییام کنید.
اگر صفحه ما را خواندهباشی، حتما متوجه شدهای احساسی که در حال تجربه آن هستی، تجربه مشترک بسیاری از دختران و پسران نوجوان و نشاندهنده امری طبیعی است. هیجانات در این سن، غلبه میکنند و متأسفانه برخی نوجوانان، به دلیل این که منشاء و علت آن را نمیدانند در دام این هیجانات میافتند و بر اساس آن تصمیمات مهمی برای زندگیشان میگیرند. در حالی که این احساسات و هیجانها ماندگار نیستند و آنوقت، آغاز مشکلات است. چند ماه با پسری که دوره نوجوانیاش به پایان رسیده، ارتباط داشتی و به طور قطعی از این حیث که یک عامل مهم هم هست، تناسبی بین شما دو نفر وجود ندارد. دختر خوبم! این که با ما مشورت کردهای نشانمیدهد که دوست داری مسائلت را با درایت و پختگی حلکنی؛ پس تلاش کن از این مرحله هم به سلامت عبور کنی. اگر کمی با ویژگیهای دوره بلوغ و نوجوانی آشنا شوی، در می یابی که تغییراتی در هورمونها و در جسم تو ایجاد و باعث میشود تمایلاتت به جنس مخالف افزایش پیدا کند؛ ولی این به آن معنا نیست که همهچیز برای ازدواج مهیاست. بهتر است وقتهای تنهایی و خلوت زیادی نداشتهباشی، به ورزش روی بیاوری و در مدرسه، حتما دانشآموز فعالی در فوق برنامهها باشی (تا جایی که به زندگی و درست آسیبی نرساند ) . این کارها کمک میکند فکر این فرد از سر تو بیرون برود و از این سن و سال فوقالعاده ای که در آن به سر میبری، بهترین استفادهها را بکنی.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پسری 23ساله و دانشجو هستم. به دلیل طلاق والدینم ازخواهرکوچک ترم –که 15سال دارد- دورم. پدرم چون توان اداره خانوادهاش را نداشت، 7 سال پیش دوباره ازدواج کرد. خواهرم با خانواده مشکل دارد و با پسری رابطه تلفنی برقرار کرده است. دروغ میگوید و پرخاشگر است. از طرف خانواده هم درک نمیشود. چه کار کنم؟
عرض سلام خدمت شما
خواهر شما با توجه به مشکلاتی که در خانواده دارد و با توجه به شرایط سنیاش، در شرایط بحرانی به سر میبرد و نیازمند پذیرش و درک، آموزش و نظارت دقیق میباشد. مسئولیت فراهمکردن محیطی امن که در آن به این سه نیاز خواهر شما پاسخ داده شود به عهده والدین شماست. والدین شما به آگاهی از اثرات زیانبار عملکرد و تصمیمهایشان بر خواهرتان و در نهایت بر خودشان نیاز دارند تا انگیزه لازم را برای درخواست کمک از روانشناس یا مشاور داشته باشند. شما در درجه اول لازم است از توانمندیها و محدودیتهایتان برای کمک به خواهرتان آگاه شوید تا در دام مسئولیتپذیری افراطی و در نتیجه دچار شدن به احساسات ناامیدی، بیکفایتی، احساس گناه و نیز مداخلات اشتباه از سر دلسوزی گرفتار نشوید. با توجه به درخواستتان پیشنهادهای زیر توصیه میشود:
* فارغ از تمام مشکلاتی که ممکن است با والدینتان داشته باشید، با نیت کمک به خواهرتان، نگرانیها، افکار و احساساتتان را با والدینتان در میان بگذارید و جویای نگرانیهای آنها نیز باشید. قطعا والدینتان نیز نگران مشکلاتی هستند که برای خواهرتان ممکن است پیش بیاید؛ اما شاید نمیدانند رفتار مناسب چه رفتاری است. بنابراین از آنها بخواهید برای این موضوع به متخصصان روانشناس یا مشاوره مراجعه کنند.
* به عنوان یک برادر میتوانید از طریق تماسهای مداوم، هدیهخریدن، گوش شنوا بودن، قضاوت و سرزنش نکردن، اطمینان دادن به او که در کنارش هستید و از او حمایت میکنید، کمک کردن به او برای دیدن عواقب طولانیمدت رفتارهایش، گفتن نگرانی ها و احساساتتان نسبت به او و بیان مستمر خوبیها و تواناییهایش برای افزایش اعتماد به نفسش به او کمک کنید.
* تشویق خواهرتان برای مراجعه به روانشناس یا مشاور به منظور گرفتن کمکهای تخصصی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
جوانی 30 ساله و شاغل هستم. بعد از دو سال که دوران عقد خوبی نداشتیم چون گاهی دعوا و قهر میکردیم و مادر همسرم به نوعی در زندگی مان دخالت میکرد، حالا که می خواهیم سر زندگی مان برویم، همسرم میگوید باید برایم مجلس مفصلی بگیری. من هم نمیتوانم آنطور که او میخواهد این کار را انجام دهم و توانم در حد برگزاری مجلس متوسط است. یک ماه است که قهر کرده است. دیگر حوصله ندارم. خانمم یک بار ازدواج ناموفق داشته است و الان هم بهترین مجلس را میخواهد. هر چیزی که خواسته در دوران عقد برایش تهیه کرده ام، حالا میگوید تو برای من خرجی نکردهای. دیگر خسته شدهام، چه کار کنم؟ طلاقش بدهم؟
سلام. متاسفانه اطلاعاتی که درباره دوران عقد خود به من دادهاید، خیلی کم است. در این حد متوجه شدم که در این دو سال بیشتر اوقات را در حالت دعوا و قهر به سر برده اید و بیشتر هم به دلیل دخالت مادر ایشان بوده است. اینکه درباره چه مسائلی با هم دعوایتان میشود، چیزی مطرح نکرده اید.
خدمتتان عرض کنم که من نمیتوانم جوابی مستقیم و سرراست به شما بدهم، ولی این را با قطعیت میتوانم بگویم که به طور معمول، طلاق اولین راهحل نیست. تاکید بسیار میکنم که حتما در چند جلسه مشاوره ازدواج شرکت کنید تا معلوم شود، دعواها و اختلاف نظرها تا چه حد جدی و عمیق است. چون بعضی اختلاف نظرها وجود دارد که اوایل رابطه طبیعی است و کمکم با آشنایی بیشتر زوجین با هم حل میشود، ولی برخی دعواها و اختلافنظرها نشاندهنده مسائل و مشکلات جدیتری هستند؛ بنابراین من طلاق را به شما پیشنهاد نمیدهم؛ ولی رفتن زیر یک سقف، تا قبل از حلکردن این مسائل و صحبتکردن با مشاور را هم پیشنهاد نمیکنم. یعنی تا وقتی تکلیف این دعواها روشن نشده، نباید قضیه جدی شود و این اعتقاد را که «زیر یک سقف برویم همه مشکلات حل میشود»، باید کنار گذاشت. مسئله دوم هم دخالتهای اطرافیان است که به طور معمول، باعث حل مشکلات نشده و حتی باعث بیشتر شدن آن میشود و این هم به پختگی دو طرف نیاز دارد که اجازه ندهند اطرافیان در مسائل خصوصی زندگیشان دخالت کنند؛ بنابراین یکی از موضوعاتی که در جلسات مشاوره باید حتما دربارهاش صحبت کنید بحث دخالت اطرافیان و نحوه برخورد شما و همسرتان با این مسئله است. اکیدا توصیه میکنم که به سرعت هیچ تصمیمی نگیرید و حتما مشاوره حضوری داشته باشید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
جوانی هستم 28 ساله. بعد از مدت ها که اصلا در فکر ازدواج نبودم، بالاخره با دختری 17 ساله ازدواج کردم. به دلیل اخلاقش، گاهی دچار تردید میشوم. خیلی بهانهگیر است. وقتی میگویم جایی برویم به بهانههای مختلف از آمدن طفره میرود و اگر هم بیاید، خیلی خوشرو نیست. گاهی فکر میکنم از من فرار میکند. لطفا راهنمایی ام کنید.
مخاطب گرامی! اخلاق همسرتان مورد تایید شما نیست؛ اما درباره این موضوع، توضیح کاملی ندادهاید که شروع بد رفتاری همسرتان از چه زمانی بوده است؟ آیا ایشان در ازدواج با شما، خودشان انتخابگر بودند یا به دلیل پافشاری خانواده شان با شما ازدواج کرده اند؟ آیا انتظارات ایشان را در روابط عاطفی و زناشویی برآورده میکنید؟ آیا جاهایی که میخواهید بروید، مورد پسند ایشان است؟ آیا شما به جایی که ایشان میخواهند، میروید یا هر بار بهانهای میآورید و نمیروید؟ شما باید دلیل بداخلاقی همسرتان را برای خودتان مشخص کنید تا بتوانید به ایشان کمک کنید تا خوشرفتار باشند و مطابق میل شما رفتار کنند. گاهی دلیل بدرفتاری و بداخلاقی همسر، میتواند این باشد که شما نتوانستهاید به نیازهای عاطفی ایشان پاسخ مناسبی بدهید.
زبان عشق همسرتان را بیابید
در بسیاری از موارد، زوجین تلاش خود را برای ارضای نیاز عاطفی همسرشان میکنند و روشی را که برای این موضوع انتخاب میکنند از نظر خودشان صحیح است اما موردقبول همسرشان نمیباشد و رضایت او را در پی ندارد. 5 زبان برای ابراز عشق وجود دارد که عبارت است از: کلامی، تماس فیزیکی، هدیه دادن، وقت گذراندن و خدمت کردن. هر فردی زبان عشق متفاوتی با دیگری دارد و در روابط زوجین، اگر زوج با همسرش با توجه به زبان عشق مورد پسند خودش رفتارکند، سبب نارضایتی همسرش میشود البته در صورتی که زبان عشقشان متفاوت باشد بدین معنی که بهتر است با توجه به زبان عشق همسرتان عمل کنید نه زبان عشقی که مقبول خودتان است.
چند توصیه
* با همسرتان درباره نکات منفی خودتان صحبت کنید و سعی در رفع آنها داشته باشید.
* با همسرتان درباره جاهایی که میروید و نوع برخوردتان که از نظر ایشان ناپسند است صحبت کنید و سعی در اصلاح رفتارتان داشته باشید.
* سعی کنید جاهایی که ایشان مدنظرشان است، همراه ایشان بروید و رضایت ایشان را افزایش دهید.
* به احتمال زیاد با رعایت نکات فوق و افزایش رضایتمندی همسرتان، رفتار ایشان تعدیل خواهد شد. در صورتی که رفتار ایشان قبل از ازدواج هم همین گونه بوده است حتما به روانشناس مراجعه کنید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.