- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حجتالاسلام قرائتی درباره عاقبت کوچک شمردن گناهان نوشتهاند:
«کوچک شمردن گناه، آن را به گناه بزرگ تبدیل میکند، همانطور که اگر کسی سنگی به سوی ما پرتاب کند، ولی بعد پشیمان شود و عذرخواهی کند، ممکن است او را ببخشیم، ولی اگر سنگ ریزهای به ما بزند و در مقابل اعتراض بگوید: «این که چیزی نیست، بی خیالش. او را نمیبخشیم، زیرا این کار، از روح استکباری او پرده بر میدارد و بیانگر آن است که او گناهش را کوچک میشمرد.»
برگرفته از کتاب «گناه شناسی»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دکتر جان دلیشارد، پزشکی آمریکایی است که قرن نوزدهم میلادی به ایران سفر کرد. او در جریان سفرش به ایران و اقامتی که در این جا داشته درباره زبان فارسی نوشته:
فارسی را زبان فرانسه شرق میشناسند. در ادب و شعر بسیار غنی است و در شیوههای سیاستمدارانه نیز کاربرد دارد و مهمتر از همه در گوش غربیها بد آهنگ نیست. بعضی اصطلاحات و جملاتی که در نظر ایرانیان خیلی محترمانه است و بسیار هم به کار میرود، نمیتوان به انگلیسی ترجمه کرد. مثلا پیشخدمتی که برای انجام کاری به خانه مجاور میرود، هرگز نمیپرسد: «آیا آقای فلانی خانه هست؟»بلکه مودبانه سوال میکند: «آیا جناب آقای فلانی تشریف دارند؟» در صحبت کردن با نوکرها ادای کلمات و جملات فرق میکند، حتی خود کلمات عوض میشود.
مثلا از نوکری میپرسند: «دماغت چاق است؟»، یعنی اینکه آیا حالش خوب است؟ در عین حال او میفهمد که با ادب و مهربانی با او رفتار شده است. از طرف دیگر در برخورد با یک مقام والای دولتی شیوه تکلم باز هم فرق میکند، باید گفت: «ان شاءا...، وجود مبارک جناب عالی در کمال صحت و عافیت باشد.» و معمولا جواب چنین است: «البته، به علت دیدار شما خوب هستیم.»
برگرفته از کتاب «سفرنامه بیست سال در ایران»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
این ترکیب وصفی که اکنون به صورت ضرب المثل درآمده، کنایه از افراد مجرب و آزموده است که گرم و سرد روزگار را چشیده اند. دهخدا درباره ریشه این ضرب المثل معتقد است که: «گرگ بچه از باران میترسد و در وقت باران از سوراخ خود بیرون نمی آید هر چند گرسنه و تشنه باشد، اما چون گرگی بیرون خانه خود باشد و از اتفاقات، او را باران درگیرد و ببیند از او آفتی و ضرری نمی رسد بار دیگر دلیر میشود و از باران خائف نمی گردد.»
ولی از همه این ها محتمل تر «گرگ بالان دیده» است که در این جا معنی لغوی «بالان»، دام و تله است . یعنی گرگی که یک بار در تله افتاده باشد یا از دام و کمین شکارچی رسته باشد تجربه ای گران بها دارد و دیگر گرفتار نخواهد شد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کاش تمام پیکرم ذره ای غبار شود
لب پنجره بنشینم
بادی بیاید و مرا ببرد
یا به دلِ آسمان
یا به در خانه تو
یا خاکی خاکی شوم
یا آبی آسمانی
نیکی فیروزکوهی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
باشکوه ترین کیک عروسی در دنیا!
آدیتی سنترال/ یک قنادی خانوادگی به نام «لو نویل» در شهر جاکارتا اندونزی، تخصص منحصر به فردی در ساخت کیک های عروسی به شکل قصر های داستان های افسانه ای دارد به صورتی که تمام جزئیات این قصرها از قبیل بالکن و پنجره ها در ماهرانه ترین و استادانه ترین شکل ممکن طراحی شده است. آن ها به تازگی کیک عروسی هفت متری را طراحی کرده اند که به طرز خیره کننده ای دقیقا مانند یک قلعه افسانه ای زیباست.
مجسمه ساخته شده از چاقو!
دیلی میل/ «الفی برادلی» هنرمند مجسمه ساز چیره دست انگلیسی در یک حرکت انتقادی نسبت به افزایش جرم و جنایت در انگلیس و افزایش چاقو کشی در این کشور، مجسمه ای را با استفاده از صد هزار چاقو ساخته است. او در این اقدام انتقادی از دولت خواسته است تا فکری برای کاهش جرم و جنایت بکند. پلیس انگلیس بلافاصله بعد از رونمایی از این مجسمه برای جلوگیری از خطرات احتمالی، آن را مصادره کرد.
ترسناک ترین استخر جهان!
بورد پاندا/ اگر از آن دسته افرادی هستید که همیشه از تفریحات پر هیجان و دلهره آور استقبال میکنید، حتما ترسناک ترین استخر دنیا برایتان بسیار جذاب خواهد بود. استخری در طبقه چهل و دوم ساختمانی در هوستون آمریکا در ارتفاع 150 متری قرار دارد که کف شیشه ای، به عنوان یکی از ترسناک ترین منظره ها روی یکی از شلوغ ترین خیابان های این شهر است! تصورش را بکنید که در ارتفاع 150 متری روی یک کف شیشه ای در حال شنا کردن باشید! مسلما ترسناک است!
دختری با روحیه فولادین
بورد پاندا/ «جینسا وراید»، دختر بچه هفت ساله آمریکایی بعد از این که به بیماری ریزش مو مبتلا شد و هیچ راه علاجی برای رهایی از این بیماری نداشت، تصمیم گرفت بدون این که از وضعیت خودش شرمسار باشد به راحتی به مدرسه برود. این دختر هفت ساله برای این که همچنان بدون مو زیبا به نظر برسد، سرش را تزیین کرد. حالا به خاطر روحیه و اعتماد به نفس بالایش به یکی از محبوب ترین دختران کشورش تبدیل شده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دو نفر با هم حرف میزدند. ناگهان یکی از آن دو که بیوقفه حرف میزد و تقریباً اجازه حرف زدن به دیگری نمیداد، گفت: «و حالا باید برایت بگویم که دیروز چه چیزهایی از دهان همسایهات درباره تو شنیدم...» دوستش گفت: «این دروغ است!». فرد پرحرف تعجب کرد و با ناراحتی گفت: «وا، من که هنوز چیزی نگفتم، چطور ادعا میکنی که من دروغ میگویم؟!» دوستش جواب داد: «من اصلاً نمیتوانم فکر کنم تو چیزی شنیده باشی، برای اینکه به هیچ فردی اجازه حرف زدن نمیدهی.»
منبع : سایت یکی بود
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
قبل از این که چهره کاریکاتور این هفته را حدس بزنید، یک درخواست ازتون داریم. همان طور که هفته پیش دیدید و این هفته میبینید، تکه های پازل مون از 16 تکه به 36 تکه افزایش پیدا کرده. مهم ترین دلیلش هم درخواست خودتون بود که مسابقه رو سخت تر کنید. لطفا نظرتون رو درباره این اتفاق بنویسید و به ما بگید که با این افزایش تکه های پازل و سخت تر شدن مسابقه موافقید یا مخالف. حالا که نظرتون رو فرستادید، دست به کار شوید و چهره کاریکاتوری این آدم معروف رو تشخیص بدین. همان طور که میدونید روال مسابقه این جوریه که شما باید تشخیص بدین کاریکاتور بههمریخته چاپ شده کیه و اسمش رو تا ساعت 23 فردا پنج شنبه برای ما به شماره 2000999 پیامک کنید. جواب رو شنبه همینجا میبینید. بین کسانی که جواب رو درست بفرستن، قرعهکشی میکنیم تا یک نفر به عنوان برنده معلوم بشه. عکس و کاریکاتور برنده رو چهارشنبه هفته دیگه و با مسابقه بعدی، میتونید همین جا ببینید. عکس و کاریکاتوری هم که این بغل میبینید، خانم «شکوفه کرانی» از نیشابور برنده مسابقه هفته پیش هستن. پس تا شنبه منتظر جواب این کاریکاتور باشید و ما هم منتظر نظر شما درباره اون ماجرایی که ازتون خواسته بودیم!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آپشنهای خاص یک نان سنگکی!
* گوگل هر روز پیغام میده ۴۸ اپلیکیشن شما نیاز به آپدیت دارد، آخر مدیرعاملش میاد گوشیم رو میگیره و میگه مگه با تو نیستم؟ گوشی رو تو سرم خرد میکنه!
* به اون برههای از بهار رسیدیم که تو گرمای ظهر یه کاپشنکی همراته و چون حال نداری با دست حملش کنی، مجبوری بپوشیش و از درون بپزی.
* زمان چیزی رو حل نمیکنه، فقط تهنشین میکنه. یهجا حواست نباشه تکون بخوره، باز میاد بالا.
* وقتی «منطقه پرواز ممنوع» میشنوم یاد وقت هایی میافتم که مامان تو خونه سبزی خشک میکرد. از ده متریشون رد میشدی مرده بودی.
* کی باورش میشد چغاله بادوم با این اسمش یه روزی به گروه کالاهای خوراکی لوکس و خیلی گرون بپیونده؟!
* دوران ابتدایی تو مدرسه ما هر کی خط کش اش بلندتر بود،شاخ تر بود!
* بهار برای من این طوریه که هر کاری دارم باید تا وقتی بیدارم انجام بدم چون اگر بخوابم دیگه معلوم نمی کنه کی بیدار شم!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شکار لحظه عبور یک هواپیمای آلمانی از روی ماه
عکس از رویترز
شیطنت بچه شیرها در پارک طبیعی کنیا
عکس از گاردین
قایق سواری ایستاده در کنار شکوفه های گیلاس در ژاپن
عکس از خبرگزاری فرانسه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در زمانهای قدیم پادشاهی از مسیری میگذشت. (نمیدانیم چه سری است که در همه حکایتهای قدیمی پادشاهان دایم مشغول گذشتن از مسیری هستند؟ اینقدر که به فکر گشت و گذار بودند، پس کی به کارهای مملکت میرسیدند؟!) در بین راه چشمش به مردی ژندهپوش افتاد که با الاغش صحبت میکرد.
پادشاه فکر کرد مرد شیرین عقل است و چون از بیکاری حوصلهاش سر رفته بود، به اطرافیان گفت بایستیم تا با این مرد خلوضع مزاح کنیم. پادشاه از اسب پیاده شد و رو به مرد ژندهپوش افزود: «چه میکنی ای مرد ژندهپوش؟» مرد ژندهپوش در جواب پادشاه افزود: «دارم به خرم حرف زدن یاد میدم».
پادشاه خندهاش گرفت و افزود: «ای دیوانه، مگر الاغ هم حرف زدن میآموزد؟» مرد ژندهپوش افزود: «معلومه که میآموزد!» وزیر که میخواست نان خامهای بازی دربیاورد و خودش را جلوی پادشاه شیرین کند، افزود: «به جای این کار، تو از الاغ سکوت بیاموز که بیشتر به دردت میخورد.» مرد ژندهپوش شکلکی رو به وزیر درآورد و افزود: «یه یه یه... حالا ببین!» سپس رو به الاغ کرد و افزود: «به عمو سلام کن عزیزم!» پادشاه و لشکریان از این صحبت خندهشان گرفت و شروع کردند به قاه قاه خندیدن. در بین خندههایشان ناگهان الاغ دهان باز کرد و افزود: «سلام عمو! خوبی؟» همه شوکهزده ساکت شدند.
پادشاه که از تعجب چشمهایش داشت از کاسه بیرون میپرید رو به وزیر افزود: «فورا لباس وزارت را دربیاور و به این مرد بده و خودت برو گم شو! چطور وزیری هستی که نمیدانی الاغها هم حرف زدن میآموزند؟»
مرد ژندهپوش لباسهای وزیر را پوشید و سوار اسبش شد و در حالی که از صحنه خارج میشد باز به وزیر ادا درآورد. وزیر که با یک لا پیژامه و زیرپوش هم کف کرده و هم لجش درآمده بود، افسار الاغ را گرفت و تا خواست راه بیفتد دید یک گرامافون از زیر شکم الاغ به زمین افتاد. همان جا شست اش خبردار شد که مرد صدای ضبط شده پخش کرده بود و با این کلک مقامش را از دستش گرفته بود. همان جا فهمید نتیجه خودشیرین کردن همین است!
علکساندر کاربراتور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* در صفحه اول زندگی سلام در تاریخ 21فروردین برای همه پدران نوشتید الا پدران کارگر.
* سلام، خواستم از همه زحمت کش های زندگی سلام تشکر کنم. واقعا مطالبتون عالیه.میثم
* سلام به همه بچه های زندگی سلام. شما عالی هستید. فقط این که صفحه چهارتون خیلی خنکه.اردلان از قوچان
* برای پدرهایی که کارگر یا بیکار هستند، به نظر شما چه هدیه ای خوب است؟ نفس تان از جای گرم بلند میشه!
* بابا ناصر خوبم، بابت زحماتی که همیشه برای من میکشی سپاسگزارم. روزت مبارک.اشکان محمودی
* میخواستم از همسر عزیزم که برام بهترین همدرده و تو خوشی و ناخوشی همراهمه، تشکر کنم. نازنینم دوست دارم. شویت حمید
* مثل شمع میسوزی و خبر از پروانه نیست، شرمسارم که هنوز پیلهای ابریشمم و نمیتوانم...ریحانه
پاسخ خفن استریپ: کمرویی، گیربکس و چراغ گردسوز
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.