الهه توانا
وقتی درباره پرخاشگری صحبت میکنیم، به طور معمول ذهنمان به سمت داد و بیداد و فحش و ناسزا و کتککاری می رود؛ چون میدانیم پرخاشگری یعنی رفتاری آگاهانه و عامدانه برای آسیب رساندن به دیگری. بعضیها اما وقتی از دست کسی ناراحت یا عصبانی میشوند، سرِ طرف مقابل داد نمیزنند؛ اهل بزن بزن و مشاجره نیستند؛ حرف بد هم از دهانشان بیرون نمیآید. پرخاشگرها -همانها که داد میزنند و فحش میدهند و اگر لازم باشد دست به یقه هم میشوند- تکلیفشان معلوم است؛ یعنی هم خودشان و هم بقیه میدانند که پرخاشگرند و برای همین راحتتر میتوانند برای پرخاشگریشان چارهای بیندیشند. اما آن دسته دوم که دربارهشان حرف زدیم، چطور؟ منظورم آنهایی است که درظاهر رفتار پرخاشگرانهای بروز نمیدهند. شاید این افراد واقعا مدیریت خشم بلد باشند و اهل گفتوگو باشند و در زمان مناسب مشکلشان را حل کنند، که باید بهشان تبریک گفت، اما شاید هم پرخاشگرهایی با ظاهر آرام و خشمی درونی باشند؛ این افراد، یعنی پرخاشگرهای منفعل، معمولا از پرخاشگربودنشان خبر ندارند –یا انکارش میکنند- و طبیعتا کارشان برای حل مشکل پرخاشگری و تبعات آن سختتر خواهد بود. اما پرخاشگری انفعالی دقیقا یعنی چه؟
نشانههای پرخاشگری انفعالی
خشونت ارتباطی
1) پرخاشگرهای منفعل، به طور معمول خشمشان را پنهان میکنند تا زمانی که به شکلی بسیار آزاردهندهتر آن را ابراز کنند. آنها همچنین از پنهان کردن خشم، بهعنوان راهی برای کنترل دیگران استفاده میکنند.
2) پرخاشگرهای منفعل، بهراحتی و به دفعات قهر میکنند و وقتی هم که درباره علت ناراحتی شان میپرسید، میگویند مسئله مهمی نیست. این رفتار، موقعیتی را فراهم میکند که فرد همه چیز را تحت کنترل خودش قرار دهد، چون اوست که میتواند با قهر کردن یا نکردن شرایط را با روحیات خودش منطبق کند.
سکوت کردن، بیتوجهی، از پشت خنجر زدن، دورویی، بدگویی، طعن و کنایه و غیرمستقیم لطمه زدن به وجهه طرف مقابل یا چیزی که برای او مهم است، از دیگر نشانههای خشونت ارتباطی است.
خشونت در انجام وظایف
1) پرخاشگرهای منفعل، با کارشکنی و صدمه زدن به مجموعهای که در آن کار میکنند، از ظلمی که واقعا اتفاق افتاده یا خیال میکنند اتفاق افتاده، انتقام میگیرند.
2) پرخاشگرهای منفعل، به طور معمول انجام کارها را به تأخیر میاندازند. این افراد همیشه کارها را با برنامه مطلوب خودشان انجام میدهند، صرف نظر از اینکه تاریخ و قرارها چگونه تنظیم شده است.
فراموش کردن انجام کار، دریغ کردن از منابع یا اطلاعات، انحصاری کردن کار، انکار کردن مسئولیت شخصی، بهانهتراشی، سرزنش کردن و مقصر جلوه دادن، زیر پا گذاشتن توافق، به پایان نرساندن کار، مقاومت در انجام کار، لجاجت در انجام کار، ناکارآمدی و تکمیل نکردن کار، از دیگر نشانههای خشونت در انجام وظایف است.
خشونت نسبت به دیگران از طریق تنبیه خود
1) پرخاشگرهای منفعل، توانایی پذیرش مسئولیت ندارند. یک راه برای شانه خالی کردن از مسئولیت، بازی در نقش قربانی است. بازی در نقش قربانی به این افراد کمک میکند تا شرایط همیشه به نفعشان باشد.
2) پرخاشگرهای منفعل وقتی شرایط به نفعشان نیست یا ناراحت و خشمگین هستند، به راحتی بیمار میشوند! آنها با مریض شدنهای مصلحتی و گاهی حتی آسیبرساندنهای عمدی به خودشان، مسبب ناراحتیشان را مجازات میکنند. نبود موفقیت عمدی، غلو کردن درباره وضعیت سلامت یا خیالپردازی در این زمینه، وابستگی، اعتیاد، لطمه زدن به خود، ضعف نشان دادن عمدی برای دریافت دلسوزی و محبت دیگران، از دیگر نشانههای خشونت از طریق تنبیه کردنِ خود است.
چرا پرخاشگری انفعالی؟
بهطور کلی پرخاشگری انفعالی درست مثل پرخاشگری آشکار، هدفش انتقالِ چیزی آزاردهنده است؛ با این تفاوت که شیوه بروزش به نوعی است که راه فرار از تبعات پرخاشگری را برای فرد باز میگذارد؛ برای مثال تصور کنید فردی در محل کارش از رفتار و برخورد همکارانش ناراضی است؛ این فرد میترسد اگر ناراحتیاش را آشکارا بروز بدهد، موقعیت شغلیاش دچار مشکل شود؛ بنابراین با طعنه و کنایه با دیگران حرف میزند؛ اینطوری هم ناراحتیاش را نشان داده، هم درصورت اعتراض دیگران بااستفاده از دوپهلو بودن کنایه، میتواند بر وجه غیراهانتآمیز حرفش و برداشتِ اشتباهِ دیگران، تأکید کند. ابهام، همان راه فرار در پرخاشگری منفعلانه است که قربانیان این نوع پرخاشگری را به طور معمول گیج و سردرگم میکند. غیر از این، پرخاشگری انفعالی مودبانهتر هم بهنظر میرسد؛ در همین مثال اخیر، بدوبیراه گفتن و دادوبیداد کردن مودبانهتر است یا دوپهلوحرف زدن؟! خلاصه آنکه رفتار افراد منفعل-پرخاشگر ممکن است در کوتاه مدت منافعی موقت –به زعم خودشان- برایشان داشتهباشد، اما این رفتار در دراز مدت میتواند باعث آسیبهای شخصی و حرفهای شود و فردِ پرخاشگر را غیرقابل پیشبینی و غیرقابل اعتماد معرفی کند. جایگزین مناسب برای رفتار منفعل-پرخاشگر این است که فرد خودآگاهی پیدا کند و مهارتهای ارتباطی اثربخشی را بهکار بگیرد، که این خود بحثی جداست. قدم اول این است که اگر این نشانهها را در خودمان شناسایی کردیم، بپذیریم که به تغییر رفتار نیاز داریم.
منابع: روزنامه اطلاعات، سایت «ویکیروان» و ترجمان.