گفت وگویی جالب با یک خانم پزشک موفق ، به مناسبتِ روز جهانی زنان
تعداد بازدید : 209
زن، همسـر، مادر و متخصص قلب
الهه توانا/ هشتم مارس 1908، عده ای از زنان کارگر در کارخانه نساجی نیویورک دربرابر نابرابری قدعلم کردند؛ شرایط کاری شان سخت بود و دستمزدشان کم. این اعتراض، باعث شد کم کم زنان در مرکز توجه قرار بگیرند. هشتم مارس، روز جهانی «زنان» نام گرفت و زنان در تمامِ این سال ها تلاش کردند تا حقوقِ فراموش شده شان را به خودشان و دیگران یادآوری کنند. قرار بود به این مناسبت، با یک خانم موفق گفت وگو کنم. قسمت سختِ ماجرا پیدا کردن زن موفق نبود؛ انتخاب کردن «یک نفر» بود از بین زنانی که می شناختم؛ زنان و مادرانی شایسته که برای موفق شدن و موفق ماندن، نه از مسیر سختِ معمول که از مسیری صعب العبور گذر کرده اند. موفقیت از نظر من، نه مدرک تحصیلی بود، نه شغل و جایگاه اجتماعی. من به همه زنانی فکر می کردم که جنگیدن را بلد هستند، جنگیدن با سختی ها، موانع و مشکلات، چه خانه دار باشند چه در مشاغلی به ظاهر ساده به فعالیت بپردازند؛ مهم این است که یک زن در نقش های مختلفش مثل مادر و همسر بودن بتواند گام های بزرگ بردارد اما در نهایت کسی را برای مصاحبه پیدا کردم که همه معیار های یک زن موفق را یک جا دارد؛ دکتر افسون فضلی نژاد، متخصص قلب و فلوشیپ اکوکاردیوگرافی و عضو هیئت علمی دانشگاه با رتبه استادی.
دختر، حافظِ نام پدر
دکتر فضلی نژاد متولد مهرماه سال 46 است. در یک خانواده پنج نفره و تحصیل کرده به دنیا آمده و همسرش هم یکی از پزشکان سرشناس شهر است. خانم دکتر هم وقتی بچه بوده مثل همه بچه ها آرزوی پزشک شدن داشته است. خودش تعریف می کند: «پدر من از پزشکان مبارز زمان انقلاب بود که قبل و بعد از انقلاب سِمت های اجرایی مهمی هم داشت. من در تمام سال های عمرم چیزی که از پدرم به یاد دارم کار بوده، کار برای مردم؛ و این جمله که همیشه ورد زبانش بود:«مردم در اولویت هستند». من وقتی می دیدم بیمارانی که پیش پدرم می آیند بعد از بهبودی، چه احساس خوبی دارند و چه قدر دعاگوی ایشان هستند، به پزشکی علاقه مند شدم. غیر از این، من همیشه فکر می کردم چه طور می توانم نام پدرم را حفظ کنم. پدر من فرد درستکار، قانونمدار و خوش نامی بود. ایشان حدود چهارسال است که فوت کرده و هر روز بین مراجعانم حداقل سه چهار نفر هستند که یا از بیماران قبلی پدرم بودند یا ایشان را به نوعی می شناختند و با دیدن من برای ایشان طلب آمرزش می کنند. همین حفظ کردن نام پدرم برای من خیلی ارزشمند است».
زندگی سلام خوان هستم
دوست دارم بدانم کسی مثل دکتر فضلی نژاد که برای تک تک لحظاتش برنامه دارد؛ از تدریس و پژوهش و ترجمه کتاب گرفته تا شرکت در دوره های آموزشی کشور های مختلف مثل اتریش و آمریکا و گرفتنِ مدارک مهمی مثل تأییدیه «اکوکاردیوگرافی» اتحادیه اروپا، زمانی هم برای تفریح دارد؟ و اصلا تفریحاتش چیست؟ می گوید: «فعالیت مورد علاقه من همیشه از بچگی کتاب خواندن بوده است. پدرم یک کتابخانه بزرگ داشت و بهترین هدیه برای ما کتاب بود. در دوران نوجوانی، کار های هنری هم انجام می دادم مثل گلِ چینی و گلدوزی. الان هم اگر فرصت داشته باشم ورزش می کنم. غیر از این ها، فیلم دیدن از بهترین تفریحات خانوادگی ماست و هر فیلمی که اکران می شود سعی می کنیم در اولین فرصت ببینیم. من و همسرم حتی یک دوره ای در جلسات نقد و بررسی فیلم های روز هم شرکت می کردیم اما درکنار این ها، خواندن کتاب و روزنامه و مجله همچنان در اولویت علایقم است» جالب است بدانید خانم دکتر از طرفداران پروپاقرص «زندگی سلام» است و از همان روز های اول انتشار روزنامه، همه شماره ها را آرشیو کرده است؛ یک مجموعه 6جلدی تروتمیز. ایشان همچنین برایم تعریف کرد که به بیماران مبتلا به آلزایمرش، خواندن «زندگی سلام» را توصیه می کند؛ و بعد تلفنی از آن ها می خواهد درباره بخش هایی که مطالعه کرده اند با هم صحبت کنند.
خدمت، نه خودخواهی!
وقتی درباره شاغل بودن زنان صحبت می کنیم، خیلی ها ذهنشان می رود سمت کمبود هایی که ممکن است فرزندان در خانه احساس کنند. می خواهم بدانم دکتر فضلی نژاد که مادرِ دو فرزند هم هست، چه طور این مسئله را حل کرده است. ایشان توضیح می دهد: «ببینید وقتی شما چنین مسیری را انتخاب می کنید، ناگزیرید که از بعضی چیز ها بگذرید؛ از خواب، تفریح، مهمانی رفتن، داشتن وقت های اختصاصی برای خود. غیر از این، تو وقتی درس می خوانی، دوست داری کار کنی و موقعیت ویژه ای داشته باشی؛ اما از یک جایی به بعد دیگر نیاز تو مطرح نیست و دیگران به تو نیاز دارند؛ به علم و هنرت. این اعتقاد من است و وقت هایی هم که پسرم از نبودم شکایت می کند، با همین عقیده و باور آرامَش می کنم. برایش توضیح می دهم زمانی که توی مطب و بیمارستان هستم به پدر و مادر ها کمک می کنم که حالشان خوب شود و بتوانند کنار بچه هایشان باشند. با همه این حرف ها، حواسم به فرزندانم هست. به دخترم که خارج از کشور درس می خواند و به پسر کوچکم که کم کم به سن بلوغ نزدیک می شود و قصد دارم از حجم کاری ام به خاطر ورود او به این دوره بحرانی، کم کنم. ما شب ها دورهم جمع می شویم و باهم حرف می زنیم. من بعدازظهر روز های فرد را به طور ویژه به پسرم اختصاص داده ام. غیر از این، اگر من خیلی مشغول باشم، همسرم این کمبود را جبران می کند» وقتی دکتر فضلی نژاد از نیازِ دیگران و خدمت به مردم صحبت می کند، می دانم که شعار نمی دهد. می دانم، چون شاگرد اول دانشگاه بوده و امکان بورسیه شدن و زندگی کردن در خارج از کشور را داشته اما مردم کشورش را ترجیح داده است؛ مردمی که همیشه از پدرش شنیده، سرمایه زندگی اش هستند.
قدردانِ لحظه ها
دکتر فضلی نژاد تمام هفته در دانشگاه، بیمارستان و مطب مشغول به کار است. سوال بزرگ برای من که همیشه وقت کم می آورم، این است که چه طور می شود از پس این همه کار برآمد. ایشان جواب می دهد: «من، انتخاب این مسیر و این موفقیت را مدیون هدایت پدر و تربیت مادرم هستم اما حمایت همسرم نیز غیر قابل چشم پوشی است. تصور کنید، اول گرفتن تخصص است، بعد فوق تخصص، بعد گذراندن دوره های آموزشیِ مختلف. این تازه بخشی از سختی کار است. گاهی پیش آمده خودم جرات انجام بعضی از کار ها را نداشته ام و پافشاری همسرم باعث شد بتوانم باانگیزه ادامه بدهم. به هرحال باوجود همه حمایت ها و درک کردن ها، مدیریت همه کار ها چندان راحت نیست. من وایت برد بزرگی دارم و برنامه هایم را در آن یادداشت و سعی می کنم به همه شان رسیدگی کنم. تکنیک من این است که برای هرکاری به اندازه خودش زمان و انرژی صرف می کنم. مثلا صبح در ذهن من فایل دانشگاه باز می شود؛ تا ظهر همه چیز برای دانشگاه و در خدمت تدریس است. وقتی به خانه می رسم فایل کار بسته می شود و در کنار خانواده هستم.
برابریِ ناعادلانه
زنان شاغل و فعال در جامعه، بعضا از محدودیت هایی می گویند که معطوف به جنسیت شان است، می خواهم بدانم خانم دکتر هم چنین محدودیت ها و موانعی را تجربه کرده است یا خیر. ایشان معتقد است: «به نظرم خانم ها وقتی وارد عرصه اجتماعی می شوند، همسر و مادر بودنشان نباید فراموش شود؛ و باید وظایفشان را به بهترین نحو انجام بدهند اما مسئله این جاست که همین خانم در فضای کاری، باید با همکاران مردش رقابت کند و کسی هم امتیاز ویژه ای برای او درنظر نمی گیرد. این شرایطِ به ظاهر برابر و درواقع نابرابر است که به زنان فشار هایی را تحمیل می کند. ما برای همه کار ها باید به اندازه مرد ها بجنگیم و در عین حال وظایف دیگرمان را هم انجام بدهیم. گاهی اما این جنگیدن برای ما سخت تر هم می شود؛ مثلا در حرفه ما، به ویژه در زمان های گذشته، پزشکان خانم برای ثابت کردن خودشان و جلب اعتماد مردم کار سخت تری داشتند. مانع دیگر مشکلات امنیتی است که در جامعه وجود دارد؛ در تمام روز دوشادوش دیگران کار کرده ای و وقتی شب تنها از سرِ کار برمی گردی، مدام استرس داری که نکند اتفاقی برایت بیفتد.»
حق زنان
حالا از هشتم مارس 1908 زمان زیادی گذشته است، اما زنان همچنان درجای جای دنیا به دنبال حقوق گمشده شان هستند. از دکتر فضلی می پرسم به نظر ایشان مهم ترین اتفاقی که در روز جهانی زن می تواند رخ بدهد، چیست؟ پاسخش این است: «من معتقدم باید حق ویژه «زن بودن» رعایت شود. یعنی شما به عنوان یک زن، یک همسر و یک مادر باید امتیازاتی داشته باشید. یکی از این حقوق که به نظر من خیلی مهم است، مسئله زایمان است. خیلی از خانم ها وقتی زایمان می کنند نگران از دست دادن کارشان هستند. درحالی که در کشور های دیگر، برای مثال کشور های حوزه اسکاندیناوی زنان تا دو سال مرخصی زایمان دارند و نگران برگشتنشان هم نیستند. از طرف دیگر، خیلی از زنان تک سرپرست هستند و پابه پای مردان در کنار نقش مادری شان، کار می کنند. چه حق ویژه ای برای این زنان قائل می شویم؟ »
همه ما گاهی خسته و ناامید می شویم، حتی ممکن است از مسیری که انتخاب کرده ایم پشیمان شویم. می خواهم بدانم آدم های موفق این خستگی و ناامیدی را چه طور تجربه و چه طور بر آن غلبه می کنند. دکتر فضلی نژاد توضیح می دهد: «شما نمی دانید، هر مریضی که خوب می شود برای من یک دنیای جدید است. خستگی و بی انگیزگی برای ما وقتی است که به کارمان عادت می کنیم؛ وقتی دیگر درد مریض را درد خودمان نمی دانیم؛ این جاست که کم کم وجدان کنار می رود و روزمرگی وارد زندگی می شود. من خدا را شاکرم که تا الان دچار این حالت نشده ام و توانسته ام هر بیماری را عضوی از خانواده ام بدانم. همیشه فکر می کنم وقتی یکی از اعضای خانواده ام بیمار است، از پزشکش چه توقعی دارم؟ و سعی می کنم همان طور که از دیگران توقع دارم، با بیمارم برخورد کنم. برای همین، خستگی جسمانی وجود دارد اما خستگی عمیق و پشیمانی، نه. ولی به طور کلی وقتی بی انگیزگی و ناامیدی ایجاد می شود، به نظرم یک فرصت استراحت ضروری است. مثلا یک مرخصی می تواند کمک کننده باشد که توان و انرژی ات را بسنجی و ببینی می توانی ادامه بدهی یا نه. این فرصت بازیابی انرژی در حرفه ما، شرکت در کنگره های علمی است که زمان کوتاهی مثلا یکی دو هفته از فضای همیشگی کار دورمان می کند. جالب است بدانید معمولا ما پزشکان به این نتیجه می رسیم که بدون شغلمان نمی توانیم زندگی کنیم. برای همین است که گاهی می بینید بعضی پزشک ها در هشتاد و نود سالگی همچنان کار می کنند.»
درس خواندن تنها راه موفقیت نیست
از خانم دکتر می پرسم به نظر شما یک خانم ، غیر از جنگیدن و -گاهی هم سازگاری- با موانع بیرونی، برای موفق شدن چه کار باید بکند؟ می گوید: «اول این که زمانی را از دست ندهد. چه قدر از وقت ما در طول روز صرف دیگران می شود؟ صَرف حرف زدن درباره دیگران و این که آن ها در زندگی شان چه می کنند؟ دوم این که برای داشته هایش ارزش قائل باشد؛ این داشته ها، هرچند کم، به تو کمک می کند از زندگی ات لذت ببری و در عین حال تلاش کنی به داشته هایت اضافه کنی. البته این داشته ها هیچ وقت هم بدون تلاش ارزشمند نمی شود؛ یعنی کسی که همه چیز برایش فراهم است شاید خیلی قدردان موقعیتش نباشد. سوم تلاش کردن است که به نظر من به خودیِ خود ارزشمند است؛ فرقی هم نمی کند یک خانم در خانه با تربیت فرزندان خوب، تلاش می کند یا با دست های هنرمندش چیزی خلق می کند یا کار های دیگری می کند. درس خواندن هم یکی از راه هایی است که رسیدن به موفقیت را تسهیل می کند، اما لزوما تنها راه نیست. نکته خیلی مهم به نظرم این است که آدم باید تا زمانی پیش برود که صدمه ای به شالوده زندگی اش وارد نشود. اگر رسیدن به قله باعث شود که پایه زندگی مان را خراب کنیم ارزشش را ندارد. البته می دانم که این برقراری تعادل اصلا آسان نیست»
تجویز خانم دکتر
شاید یکی از ترفند هایی که می تواند حالمان را خوب کند، داشتن وقت هایی اختصاصی برای خود باشد، مثلا وقت گذرانی با دوستان. نظر خانم دکتر را درباره این زمان های شخصی می پرسم. پاسخ ایشان جالب است: «زیباترین زمان ها برای من وقت هایی است که در کنار خانواده ام هستم. بنابراین معمولا پیش نمی آید که از تعطیلاتم برای دورهمی های زنانه و دوستانه استفاده کنم. البته من هم زمان های شخصی برای خودم دارم که چون بخش زیادی از وقتم را بیرون از خانه می گذرانم سعی می کنم این زمان های شخصی وقتی باشد که خانواده ام در خانه نیستند» از آن جا که دکتر فضلی وقت های اختصاصی اش را هم به مطالعه و فیلم دیدن می گذراند، از ایشان خواستم بهمان کتاب و فیلم خوب معرفی کند. می گوید: «دامنه کتاب های مورد علاقه من خیلی گسترده است، از آثار داستایوسکی تا کتاب های دکتر شریعتی. من و همسرم پیگیر تازه های نشر هم هستیم و کتاب های به روز را می خوانیم. اخیرا «من پیش از تو» و «من پس از تو»از «جوجو مویز» را خوانده ام که به شما هم توصیه اش می کنم. دیدن دو فیلم اسکار برده امسال را هم پیشنهاد می کنم؛ «فروشنده»اصغر فرهادی و «مهتابِ» بری جنکینز.