بعد از طلاق از ازدواج می ترسم
نویسنده : مهسا جعفری نسب روانشناس بالینی
جوانی 29 ساله هستم که پس از 6 سال زندگی مشترک و داشتن یک فرزند، به علت خیانت از همسرم جدا شدم. حال از ازدواج دوباره می ترسم. پرداخت هزینه مشاوره برایم سخت است. خیلی احساسی هستم و دارم از تنهایی دیوانه می شوم. چند بار تصمیم گرفتم خودم و پسرم را راحت کنم تا دیگر نباشیم. کمکم کنید.
پیام شما حاوی چندین موضوع و چند پاسخ است که به ترتیب به توصیف هر مورد و سپس ارائه راه حلی کلی در هر موضوع می پردازیم.
پرونده زندگی قبلی تان را تحلیل کنید
موضوع اولی که مطرح کرده اید مربوط به جدایی شما می شود که مهم ترین مسئله برای شما و پسرتان به حساب می آید و گویا از این اتفاق مدت زیادی نگذشته و شما در روزهای سخت بعداز طلاق و خلأ عاطفی به سر می برید و از آنجا که شما باتوجه به گفته هایتان فردی احساسی می باشید درک این موضوع و راه های انطباق با آن برایتان بسیار سخت است. طبق گفته شما همسرتان به شما خیانت کرده ولی مخاطب گرامی بهتر است قبل از فکر کردن به خودکشی و افسوس خوردن به این بیندیشید که چه چیزی باعث شد خیانت در زندگی شما اتفاق بیفتد؟ آیا احساسی بودن خود شما باعث نشده که فضای بسیار بسته و محدودی را برای همسرتان ایجاد و او را اسیر دوست داشتن زیاد خود کرده باشید یا شاید به علت اینکه فردی احساسی هستید همیشه توقع داشته اید که همسرتان به شما محبت نشان بدهد در حالی که شما هیچ گونه واکنشی به وی نشان نمی دادید؟ هر چند رفتار شما توجیهی برای اقدام ایشان نبوده اما بهتر است قبل از هرگونه اقدامی به رفتارهای خود و همسرتان در زندگی مشترکتان بیندیشید و با قاضی کردن کلاهتان به مسائل نگاه و آن ها را تحلیل کنید. بعد از نتیجه گیری منطقی و رهایی ذهن از اینکه چرا خیانت اتفاق افتاد با ذهنی بازتر می توانید به دنیا و آینده خود نگاهی بیندازید و از ازدواج مجدد نهراسید چرا که با دید بازتر و تجربه بیشتر به استقبال زندگی جدید می روید.
با دیگران ارتباط برقرار کنید
موضوع بعدیآن است که قرار نیست با طلاق گرفتن، اطرافیان دست از ارتباط با انسان کشیده و وی را تنها بگذارند مگر اینکه بعد از طلاق، خود انسان تصمیم بگیرد به دلایلی خاص از جمله پیشگیری از آبروریزی، ترس از سرکوب شدن در جمع و ... دست از ارتباط بکشد ولی پیشنهاد ما این است که در چنین موقعیت هایی بهتر است با افرادی که دیدگاه های مثبت تر و نگاه منطقی تری دارند و می توانید به آن ها اعتماد کنید ارتباط برقرار کنید و با آن ها به گفت و گو بپردازید تا علاوه بر راهنمایی شما در مسیر زندگی تان در بالا بردن روحیه شما هم اثرگذار باشند.
بدترین راه را انتخاب نکنید
در آخر کلام لازم می دانم تاکید کنم بعضی از ما انسان ها در شرایط خلأ عاطفی، بحران هایی را تجربه می کنیم و بهترین و آخرین راه را خودکشی می دانیم که متاسفانه دست بر روی بدترین راه می گذاریم ولی با کمی تامل و تغییر در اندیشه ورفتار خود و با توجه به راه های گفته شده در بالا می توان راه های بهتری را برای زندگی کردن و گذر ایام به بهترین نحو ممکن انتخاب کرد تا علاوه بر ایجاد زندگی شاد برای خود، برای دیگران از جمله فرزندانمان نیز الگوی مناسب و اثرگذاری باشیم.