تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 77
چرا نباید دست از دعا کردن برداشت؟
حجت الاسلام و المسلمین فاطمینیا در خصوص دعا و استجابت آن گفتهاند:
برای خیلی از مردم این طور وانمود شده است که استجابت دعا یعنی فوری همان چیزی که خواسته است به او بدهند! اگر دادند فبها وگرنه دعا قبول نشده و مستجاب نگشته است. اینها همه نتیجه دور افتادن از فرهنگ اسلام و نفهمیدن معنای دعاست! هنگامی که انسان دعا میکند، خداوند یا عین همان مطلب را اجابت میکند و عطا میفرماید به هر نحو و در هر زمان که مصلحت انسان باشد، چه دیر و چه زود. ممکن است مصلحت انسان در تاخیر باشد یا این که آن چیز برای انسان ضرر دارد و مصلحت اش در آن نیست که خداوند به جای آن، چیز دیگر یا بهتر از آن را عطا میفرماید. حتی آن دعایی که به حسب ظاهر به هیچ وجه مستجاب نشده است، باز هم کرم پروردگار آن را عبث قرار نمیدهد؛ بلکه موجب دفع بلا از خود انسان و بستگانش قرار میدهد؛ یا ترفیع درجات در آخرت میشود یا گناهان انسان بخشیده میشود. در هر صورت انسان هرگز نباید دست از دعا کردن بردارد و مایوس شود.
برگرفته از کتاب «نکتهها از گفتهها»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
زندگی بزرگان
تعداد بازدید : 77
آقایان، وقت من تمام است!
یکی از دوستان شهید بهشتی درباره وقتشناسی و برنامهریزی ایشان روایت کرده است:
[شهید بهشتی] یک برنامه روزانه داشت که همه جزئیات، شامل ساعت ورود به حجره و حتی زمان صبحانه خوردن هم در آن قید شده بود. از نظم و ترتیبی که در حجرهاش حاکم بود، میشد حدس زد که در عمل به این برنامه خیلی جدی است. یک ربعی میشد که نشسته بودیم و از هر دری حرف زده بودیم. با همان لحن دوستانه ولی اندکی جدی گفت: «آقایان، من وقتم تمام شده و باید سراغ کار دیگری بروم. اگر شما دوست دارید اینجا بمانید، این کلید را بگیرید و موقع رفتن در را قفل کنید.» لابد زمان استراحت یا گپ زدن با دوستان تمام شده بود!
برگرفته از کتاب «نگاهی به زندگی و مبارزات شهید بهشتی»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 138
فتونکته
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بریده ها
تعداد بازدید : 57
با آواز کلاغ جهان زیبا شد
کلاغ خودش را دوست نداشت و بودنش را. از کائنات گله داشت. فکر می کرد، در دایره قسمت، نازیبایی سهم اوست. او غمگینانه گفت: «کاش خداوند این لکه سیاه را از هستی میزدود!» خدا گفت: «سیاه کوچکم، صدایت ترنمی است که هر گوشی زیبایی آن را درک نمیکند. بخوان! فرشتهها با صدای تو به وجد میآیند. اگر تو نباشی جهان من چیزی کم دارد. خودت را از آسمان دریغ نکن...» کلاغ خواند. اما این بار عاشقانهترین آوازش را. با آوازش جهان زیبا شد. آسمان لبخند زد و ابرهای سفید وسیاه از شوق گریستند.
برگرفته از کتاب «هر قاصدکی یک پیامبر است» اثر عرفان نظرآهاری
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 51
انگلیش آموزی
نویسنده: میترا تاتاری، تصویرساز:سعید مرادی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 52
داستان عشق
عشق اما نهایتی مجهول
بیحضورش اگرچه شب عالیست
در تن فکرهای هر شبهام
باز هم جای خالیاش خالیست...
علیرضا آذر
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 121
دنیا به روایت تصویر
سیل در سیستان و بلوچستان، عکس از خبرگزاری میزان
رژه سربازان ارتش هند در روز جمهوری این کشور در «دهلی نو»، عکس از آسوشیتد پرس
مسابقات لیگ کشتی نوجوانان، یادبود شهدای آتشنشان در بروجرد، عکس از ایسنا
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 167
دور دنیا
عکسی بر روی آب!
آدیتی سنترال/ وقتی «اندی پوینتو» معمار 63 ساله آمریکایی تصویری از یک دریاچه را در فیس بوکش منتشر می کرد، اصلا فکرش را هم نمی کرد که یک شبه تبدیل به یکی از چهره های دنیای مجازی شود. بیشتر مردم بعد از دیدن عکس او مطمئن بودند که فتوشاپی در کار بوده است. اما حرفه ای ترین گرافیست های دنیا با بررسی این عکس اعلام کردند که هیچ فتوشاپی در کار نیست و او فقط یک مرد شجاع است که روی یخ نازک و شفاف رودخانه ایستاده است!
گرانقیمت ترین سفر دور دنیا!
آدیتی سنترال/ اگر آن قدر پول دارید که نمی دانید با آن چه کار کنید، شرکت جهانگردی «دریم میکر» در آمریکا سفری فوق لوکس برای شما و 49 همراهتان به دور دنیا ترتیب داده است که 14 میلیون دلار برایتان آب می خورد! یعنی حدود 60 میلیارد تومان ناقابل! در این سفر 20 روزه شما به 20 کشور هیجان انگیز دنیا سفر می کنید و از گران قیمت ترین امکانات، تفریحات و غذاهای دنیا لذت خواهید برد!
دوچرخه سواری در مسیر اشتباه برای یک ماه!
رویترز/ یک کارگر مهاجر چینی که برای کار از شهر محل سکونتش خارج شده بود، تصمیم داشت برای تعطیلات سال نو در کنار خانواده اش باشد اما به دلیل این که تمام درآمدش را در کافی نت خرج کرده بود، مجبور شد فاصله 1700 کیلومتری تا خانه اش را با دوچرخه برود! اما از آن جایی که او سواد کافی برای خواندن تابلوهای بین شهری را نداشت به اشتباه مسیر دیگری را انتخاب کرده بود و یک ماه در کشور پهناور چین، در مسیری اشتباه رکاب می زد تا در نهایت پلیس او را آگاه کرد!
بستنی قیفی به شکل گل!
آدیتی سنترال/ بستنی فروشی به نام «جلاتو» در شهر «سیدنی» استرالیا، نه تنها خوشمزه ترین بستنی این کشور را ارائه می دهد بلکه زیباترین و خلاقانه ترین روش درست کردن بستنی را هم دارد. این بستنی فروش با استفاده از خامه های رنگی، بستنی های قیفی را به شکل گل در می آورد و به دست مشتری می دهد. حتی در شب های سرد زمستان هم «جلاتو» مشتری هایش را از دست نمی دهد و همیشه سرش شلوغ است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 115
3نقطه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستانک
تعداد بازدید : 109
طوطی و تردست
شعبدهبازی در یک کشتی کار میکرد و به سفرهای دریایی میرفت. حضار هر هفته متفاوت بودند، بنابراین شعبدهباز همان حقهها را بارها و بارها تکرار میکرد. مسئلهای که وجود داشت، این بود که طوطی ناخدا، نمایشها را هر هفته میدید و کمکم درک میکرد که تردست، چطور هر حقه را انجام میدهد. وقتی طوطی حقهها را یاد گرفت، یک روز شروع به سروصدا در وسط نمایش کرد: «نگاه کنید، آن کلاه، کلاه قبلی نیست!»، «نگاه کنید او دارد گلها را زیر میز پنهان میکند» یا «هی چرا همه کارتها شبیه هم نیستند؟» تردست، خشمگین شد ولی نمیتوانست کاری کند چون او طوطی ناخدا بود. یک روز در یک توفان وحشتناک، کشتی غرق شد. شعبدهباز خودش را روی تکهای چوب در وسط دریا یافت. البته با طوطی! آنها با نفرت به هم خیره شدند ولی حتی یک کلمه هم حرف نزدند. این مسئله، یک روز ادامه یافت و روز بعد و روز بعد. آخر سر در روز چهارم، طوطی نتوانست طاقت بیاورد و گفت: «باشه، باشه، من تسلیم! تو تردست خوبی هستی! کشتی کجاست؟ چه جوری غیبش کردی؟»
برگرفته از کتاب «50 داستان کوتاه انگلیسی» گردآوری زینت حضوری
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
این کیه
تعداد بازدید : 120
فقط 55 نفر جواب این مسابقه سخت رو تشخیص دادن!
سلام. جواب مسابقه چهارشنبه، کریم باقری پیشکسوت تیم ملی فوتبال و تیم پرسپولیس بود. اصل کاریکاتور رو همین کنار میبینین. فقط 55 نفر تونستن جواب مسابقه رو درست تشخیص بدن که نشون میده مسابقه سخت بوده. طبق قرعهکشی، برنده جناب آقای مهدی وزیریان از مشهد هستن که بهشون تبریک می گیم. عکس و کاریکاتورشون رو میتونین چهارشنبه همین هفته همراه با مسابقه بعدی ببینین. تا چهارشنبه خدانگهدار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 165
زندگی سلام
کوچولوی مهربان...
* یه رفیقی دارم خیلی لاغره. وقتی می خواد حرف بزنه قبلش میگه بشنو از نی چون حکایت می کند!
* سوشا مکانی رفته تیم استرومسگودست نروژ. احتمالا تیم بعدیشم سحخحننعسمهیتبیحتیلسنلن بلژیکه!
* اگر شما به دفترِ کارِتان بگویید «آفیس» ما فکر میکنیم کارِتان خیلی مهم است و شما آدمِ مهمی هستید!
* یکی دیگه از عجایب زبانِ فارسی هم اینه که بارِ کج به منزل نمیرسه، ولی دیوارِ کج تا ثریا میره!
* میگن لباسی که راه راه عمودی باشه قد رو بلندتر نشون میده. یعنی مارادونا از این چیزی که ما دیدیم هم قدکوتاهتر بود؟!
* چندین بار تا الان زنگ خونه رو اشتباه زدم و عذرخواهی کردم. این دفعه که اشتباه زدم میخوام بگم سرویس کامل تفلون آوردم، میخواید؟ معمولا میگن نه.
* یه وقت هایی هم هست گوشیت رو درمیاری از جیبت، نه تو می دونی چی ازش می خوای نه اون می دونه!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کله چغوکی
تعداد بازدید : 79
آق کمال اجازه میدهد
قبل از هر چیز در جواب خوانندهای که پرسیده بود تحصیلاتُم چیه و شغلُم چیه، باید بگُم... یاد کارشناس برنامهها افتادُم که قبل از هر چیزی به پرسشهای مخاطبان جواب مِدن! دوست عزیز، همی نشون مِده شما یا تا حالا کلهچغوکی ره نخواندن یا مخواندن و دقت نِمکردن! مو مهندس عمرانُم و با رفیقُم یَگ شرکت ساختمونی درِم. از تعمیرات خانه گیریفته تا برجسازی ضد آتیش و تخریب، در خدمتِم! برِی اطلاعات بیشتر عدد فلان ره بفرستِن تا همکارام با شما تماس بیگیرن. الکی، حالا واز شر نَره بری روزنامه!
کاملیاخانم یَگ عادت خوبی که دره، در کنار بُرّی از عادتهای خوب دیگهاش، بری هر کاری اجازه میگیره. البته مو راضی به ای کارش نیستُم و همیشه مُگم شما صاحب اختیارن و هرکاری دوست درن انجام بدن. یعنی تو زندگی مشترک اصلا هر کاری با نظر هر دو نفر انجام مِشه، بهجای اجازه باید مشورت کنِم، ولی عیال از بچگی ایجوری بار آمده که هیچوقت هیچ کاری ره بدون اجازه انجام نِمده. مادرش و آقاش ایطوری اینا ره تربیت کرده بودن که بری هر کاری اجازه بیگیرَن و خبر بدَن. خودش مِگه از وقتی خردو بودَن مثلا مخواستَن برن بازی کنن، اجازه مگرفتن. مخواستن تلویزیون ببینن، اجازه مگرفتن. مشق بینویسن، از تو کابینت پوشقاپ وردرن، سر سفره گورجهشور بخورن، تو رختخواب غلت بزنن، گلاب به روتا برن دست به آب و... خلاصه بری هرکاری اجازه مِگرفتن. از اول ازدواجمان درُم رو ای قضیه کار مکنُم تا ای عادتشه بذره کنار. هی بهش مُگم لازم نیست بری هر چیزی نظر مو ره بخواد.
بری همی تازگیا هروقت از مو نظر مِخواست مگفتُم مو نِمدنُم، هرجور خودتا صلاح مِدنِن. خوشبختانه چند وقته ای روشُم جواب داده و دره روش تاثیر مِذره. پریروز رفتُم خانه، خواستُم لباس راحتی بپوشُم ولی شلوار و پیرهنُم نِبود. پرسیدُم اینا کجایَن؟ عیال گفت: «دستمال و دمکنی لازم داشتم، برشون داشتم.» با ای که چند هفته بود خودش اونا ره خریده بود ولی گفتُم اشکال نِدره. رفتُم تو آشپزخَنه ببینُم شام چی درم، دیدُم قابلمهها جدید رفتن. گفتُم: «مبارکه؟!» گفت: «آره، قبلیا رو امروز رد کردم و اینا رو خریدم!» اِنا حالا خوب رفت! گفتُم خوب کاری کردن. هنوز جملهام تِموم نرفته بود که گفت: «چکش رو هم از دسته چک شما دادم. یادت باشه فردا پاسش کنی، بااجازه.» دستش درد نکنه همی اجازه آخری ره گیریفت، وگرنه فکر مِکردُم روشُم بری ترک اجازه گرفتنش خیلی مقبول کار کرده!
آق کمال
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 70
کاریکلماتور
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 37
ما و شما
* عکس بچهها با پاکتهای شیر که در ستون «دنیا به روایت تصویر» چاپ شد، خیلی اسفبار و رقتانگیز بود.
* از بازگشت ستون «داستانک» به صفحه محبوبم خوشحالم. منفرد
* آقای فریدونی، چند وقتیه ستون «فارسی بنویسیم» رو بیخیال شدی. لطفا ادامه بده. ستون خوبی بود.
داود زرقامی، قوچان
* «فتوشعر» از افشین یداللهی عالی بود. باز هم از ایشان شعر چاپ کنید. امین، تربت حیدریه
* لطفا در ستون «در محضر بزرگان» از کلمات آسون و قابل فهم استفاده کنید. ماشاءا... کلمات اینقدر سنگینه که برای فهمیدنشون کمردرد میشیم!
* اون عکاسه که داشت از کوسه عکس میگرفت و عکسش رو در «دنیا به روایت تصویر» چاپ کردین، زنده است؟! فکر میکنم آخرین عکس عمرش رو گرفته! طاهره، مشهد
* در «انگلیشآموزی» به جای Recall نوشتین Horrific. به بزرگواری خودم بخشیدم! سپهر آریان
جواب خفناستریپ 132: میلگرد - خستهدل - در تاب و تب
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.