- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
استاد فاطمی نیا نکته ای نگران کننده درباره گناه کردن فرمودند:
بازگشت به تمام گناهان، به یک نوع شرک است. هر وقت احساس کردی که برای آفرین و بارک ا... و شهرت طلبی معصیت کردی، بدان که مشرک هستی! لازم نیست که انسان فقط در مقابل بت، سنگ و چوب سجده کند تا مشرک باشد؛ بعضی برای خوش آمدن دیگران، دین خود را از دست می دهند.
برگرفته از کتاب «نکته ها از گفته ها»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آدم ها مثل کتاب ها هستند! بعضی از آدم ها جلد ضخیم دارند و بعضی نازک. بعضی از آدم ها ترجمه شده اند و بعضی صفحات رنگی دارند. بعضی از آدم ها تیتر دارند، فهرست دارند و روی پیشانی بعضی شان نوشته اند: «حق هر گونه استفاده ممنوع و محفوظ است.» بعضی از آدم ها قیمت روی جلد دارند، بعضی با چند درصد تخفیف به فروش می رسند و بعضی بعد از فروش پس گرفته نمی شوند. بعضی از آدم ها را باید جلد گرفت و بعضی را می شود توی جیب گذاشت! بعضی از آدم ها نمایشنامه اند و در چند پرده نوشته می شوند. بعضی از آدم ها خط خوردگی دارند. بعضی از آدم ها غلط چاپی دارند. بعضی از آدم ها را باید چند بار بخوانیم تا معنی آن ها را بفهمیم و بعضی را باید نخوانده دور انداخت. کتاب ها مثل آدم ها هستند. بعضی از کتاب ها برای ما قصه می گویند تا بخوابیم و بعضی قصه می گویند تا بیدار شویم. بعضی از کتاب ها هر چه دارند، از دیگران گرفته اند. بعضی از کتاب ها هر چه دارند به دیگران می بخشند. بعضی از کتاب ها فقیرند و بعضی گدایی می کنند. بعضی از کتاب ها پرحرفند ولی حرف برای گفتن ندارند. بعضی ساکت و آرام اند، ولی حرف گفتنی زیادی در دل دارند. بعضی از کتاب ها بیمارند و بعضی فقط غر می زنند و نصیحت می کنند. بعضی از کتاب ها پیش از تولد می میرند و بعضی تا ابد زنده هستند.
برگرفته از کتاب «بی بال پریدن» اثر قیصر امین پور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شاعری شعری را نزد یکی از پادشاهان خواند که گمان می کرد شعرش ناب و دست اول است و شاه پاداش خوبی به او خواهد داد. شاه از یکی از نزدیکانش پرسید: «منظور شاعر از این شعر که می گوید» بیداری در شب بدون دلیل نیست«چیست؟» وزیر گفت: «او می گوید که شب ها تا صبح بیدار است.» شاه گفت: «اگر بیدار است، یا بیمار است یا عاشق.» شاعر گفت: «من نه بیمارم و نه عاشق.» شاه گفت: «زود باشید او را دستگیر کنید چون کسی که شب تا صبح بیدار است در حالی که نه عاشق است و نه بیمار، به ظن یقین باید دزد باشد!»
برگرفته از کتاب «لطیفه ها و ضرب المثل ها» گردآوری امیر ملک محمودی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نویسنده: میترا تاتاری، تصویرساز:سعید مرادی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
هر جا هوا مطابق میلت نشد برو
فرق تو با درخت
همین پای رفتن است
سعید صاحب علم
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام به همه. نگفتم مسابقه این هفته آسونه؟ فقط دو جواب غلط و 489 جواب درست، نشون می ده که خیلی آسون بوده و تقریباً همه تون تشخیص دادین که جواب، «محمد اصفهانی» خواننده پاپ هستش. ضمناً ممنون از شرکت تون توی مسابقه که رکورد قبلی تعداد جواب های درست که مربوط به مسابقه «بهداد سلیمی» بود رو شکست. برنده مسابقه هم طبق قرعه کشی، آقای غلامرضا علیپور از بیرجند هستن که به امید خدا می تونید عکس و کاریکاتورشون رو چهارشنبه همین جا ببینین. اما بین پیام های مربوط به جواب، یکی از بقیه جالب تر بود. یه نفر (که البته اسمش محفوظه) برامون نوشته بود: «این کیه: محمد اصفهانی. لطفا منو برنده کنین چون اولین بار است که تونستم جواب بدم. نذارین سرخورده بشم. جایزه ام رو تقدیم می کنم به آقای مصطفایی و خوشحال. مرسی، بوس بوس»!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اعتماد به نفس موتورگازی!
* اگه چاق باشی و چیپس و پفک بخوری، می گن نخور چاق تر می شی، اگر لاغر باشی و بخوری می گن: همین ها رو می خوری که این قدر لاغری دیگه!
* شما هم ولوم ضبط و تلویزیونتون باید فقط رو مضرب های 5 باشه یا فقط من این جوری ام؟
* بچگی فقط اونجاش که هرجا و هرموقع که اراده کنی می تونی بخوابی!
* زمستون فقط اونجاش که بعد از ظهر می خوابی، بیدار که می شی می بینی شبه، بازم می خوابی، صبح بیدار می شی، هوا ابری و تاریکه، فکر می کنی شبه بازم می خوابی!
* امروز خیلی شاداب رفتم جزوه هام رو آوردم و شروع کردم که جدی درس بخونم. خیلی هم خوب پیشرفت کردم قبلش مرحله 5 بودم تو بازی، الان رسیدم مرحله 8!
* من هنوز هم وقتی جایی می خونم کارگاه داستان نویسی، فکر می کنم یکی که داره چوب اره می کنه داستان هم می گه!
* می خوام قبل از مرگم به بچه هام بگم هر کدام یه چوب بیارین. بعد بگم چوب ها رو بذارید روی هم، آتیش درست کنید و زغال و کباب! خیلی حال می ده!
* می خوام یه خمیردندون ابداع کنم که قبل از خواب مقداری ازش می مالی روی نون و می خوری. هم دیگه نیازی به مسواک نیست هم اینطوری با شکم سیر می خوابی!
* یه نوع آلودگی هم است که بهش می گن خواب آلودگی. می شه گفت شیرین ترین آلودگیه!
* یه دفعه رفتم کافه، 7 تومن پول چای دادم، تا دو هفته کتریِ آشپزخونه بهم چپ چپ نگاه می کرد!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گروهی کنار مسیر روستایی نشسته بودند و سخت مشغول بررسی تلگرام شان بودند. کدخدای ده که مرغابی نبود و مرد جاافتاده ای بود هم روی چهارپایه لم داده بود و حمام آفتاب می گرفت. در این میان یکی از مردان فریاد برآورد: «اوه اوه!» دیگر مردان سراسیمه به سویش شتافتند و پرسیدند: «مرض اوه اوه! نصف عمر شدیم! چه حادثه ناگواری رخ داده است؟» مرد اول گفت: «خیابان اصلی روستای همجوار فرونشسته و چندین رأس گاو و الاغ به فنا رفته اند. الان کلیپش رو می فرستم تو گروه. شما هم بفرستین تو گروهاتون تا ویوش بره بالا» در این هنگام عاقله مردی که از آن مسیر گذر همی کرد چشمش به آن عده بیکار اوفتاد که بیعار، آفتاب گرفته بودند و زمین و زندگی را به حال خویش رها کرده بودند. وی افزود: « چه می کنید؟» مردان که سرشان در گوشی شان بود نشنیدند. پیرمرد دوباره افزود: «چه می کنید ای بی خردان سنگین گوش؟» کدخدا چشم هایش را گشود و عینک آفتابی را بالا داد و گفت: «با مایی؟ تو خودت کی هستی که در کار ما دخالت می نمایی؟» پیرمرد مجددا افزود: «من عاقله مردی هستم که گذرم بر روستای شما اوفتاده است. مرا تکه ای نان و ظرفی ماست و دیسی پلو و مرغ و کباب بره و شیشلیک و بیف استراگانف و رولت و ماهی قزلی دهید وگرنه...» مردان جملگی سر از گوشی برآوردند و نگاهی بر پیرمرد بکردند و هارهار بخندیدند و بگفتند: «وگرنه چی؟» وی بار دیگر افزود: «یا این منوی پیشنهادی رو برام حاضر می کنین یا همین الان با شما کاری می کنم که با روستای قبلی کردم.» کدخدا که استخوان هایش گرم شده و حالش جا آمده بود با ریشخند گفت: «برو بذار باد بیاد باو! ما همه این داستان رو از بریم که اگه بهت غذا بدیم و بعدش بپرسیم اگه نمی دادیم چی کار می کردی، تو میگی اینجا رو ول می کردم و می رفتم روستای بعدی. تازه باید عوارضی عبور از روستا رو هم رد کنی بیاد!» پیرمرد که دلش شکسته بود به ناگاه چوبدستی اش را از غلاف بیرون کشید و با آن اشاره ای به کدخدا و پاچه خواران دورش کرد و زمین دهان باز کرد و آن ها را مثل چاه حوض فرو کشید. سپس راهش را گرفت و رفت روستای بعدی. کدخدا و دوستانش هم در هسته زمین پی بردند که باید با مهمان خوش برخورد بود و احترام سالمندان را نگه داشت، به خصوص اگر آن سالمند کاپرالدوله فیلدالملک، پدربزرگ دیوید کاپرفیلد شعبده باز معروف باشد.
علکساندر کاربراتور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
برآورده کردن آرزوی دختران یتیم هندی!
آدیتی سنترال/ در هند تمام هزینه مراسم عروسی به عهده پدر عروس است و اگر یک دختر پدرش را از دست داده باشد، تقریبا باید داشتن یک مراسم عروسی را فراموش کند. آقای «ساوانی» یک خیر ثروتمند هندی از سال 2008 دست به کار شده تا آرزوی مراسم عروسی دختران یتیم را برآورده کند. او تاکنون به عنوان پدر، در مراسم 700 دختر شرکت کرده و حتی هزینه وسایل منزل و طلا را به عهده گرفته است یعنی چیزی حدود 5900 دلار معادل 23 میلیون تومان برای هر جشن عروسی!
نامه هایی برای بابانوئل!
آدیتی سنترال/ «جیم کلاب» و «دیلان پارکر» 6 سال است که در تعطیلات سال نوی میلادی، نامه های فراوانی را در جعبه پستی آپارتمان کوچکشان در نیویورک پیدا می کنند که همه از طرف بچه ها برای بابانوئل نوشته شده است! جالب است که آن ها نمی دانند که چرا این نامه ها برایشان پست می شود اما 2 سال است که در پاسخ به این نامه های عجیب، با اعلان عمومی برای جمع آوری کمک مردمی، همه سعیشان را می کنند تا به نویسندگان نامه ها کمک کنند و برای آن ها کادوی سال نو می فرستند. امسال آن ها 400 نامه دریافت کردند!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دستفروشی در خیابان های «هانوی» مرکز ویتنام، عکس از بارکرافت میدیا
نمایی از آسمان استرالیا، از ایستگاه بین المللی فضایی، عکس از ناسا
تولد یک گونه نادر از زرافه به نام «روچیلد» در باغ وحش «چستر» انگلیس، عکس از گاردین
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در خبر ها بود کیوسک دروغ سنج به کمک پلیس فرودگاه ها می آید. به این صورت که محققان یک روبات ساخته اند که در سفر های برون مرزی برای تشخیص مهاجران غیرقانونی از آن استفاده می کنند. البته این موضوع در فرودگاه های خارجی است و ربطی به ما ندارد. ولی اگر پای این روبات و کیوسکش به اینجا باز شود، سرنوشت خیلی چیز ها ممکن است عوض شود. بلافاصله هرکسی می رود از روی چشم و همچشمی اطرافیان و به زور وام و قسط و قرض، یکی یا چندتا از این روبات ها می خرد و در خانه و محل کار و داخل خودرویش یکی می گذارد. آن هم آخرین مدلش که هنوز وارد کشور نشده و رفته قاچاقی چند برابر پول داده، تا قفل شکسته اش را بخرد! البته از حق نگذریم این کار جنبه های خوبی هم دارد. می توانیم روبات مان را بغل کنیم و ببریم هر اداره و سازمانی که کار داریم. بعد تا ببینیم آقای کار مند نیست، از همکارش بپرسیم: «ایشون واقعا ماموریت رفتن یا مرخصی؟ واقعا سیستم قطعه یا وقت صبحانه تون شده؟ جدی این قدر خرج داره؟» یا روبات را به گوشی و تلویزیون وصل کنیم و داخل شبکه ها و کانال ها و گروه ها دور بزنیم و درستی مطالبشان را بررسی کنیم و بفهمیم آیا جویدن ساقه کرفس باعث بلندی قد می شود یا خبر پیدا شدن گنج در فلان جا راست است یا شایعه؟ ولی جنبه های دیگری هم دارد. بعد از این هرجا که می رویم با یک روبات و کیوسک دروغ سنج روبه رو می شویم که می خواهد مچمان را بگیرد. خانه باجناق می رویم، روباتش را می آورد کنار دستمان می نشاند و می پرسد: «راستی نظرت درباره من چی بود؟» خانه عمه می رویم، شوهرعمه می بردمان داخل کیوسک و در را قفل می کند و می پرسد: «تو گروه نوشته بودی جوک های من چه جوریه؟» خانه نامزدمان می رویم، یک بار پدرش مجبورمان می کند چشم توی چشم روبات از درآمدمان بگوییم، یک بار مادرش روبات را توی بغل مان می گذارد و نظرمان را درباره دستپختش می پرسد و آخرش هم نامزدمان سیم های حسگر روبات را توی چشم مان می کند و می پرسد: «چقدر منو دوست داری؟» در آخر به آن نتیجه معروف می رسیم که فناوری در کنار جنبه های خوبش، مضراتی هم دارد که بهتر است به دست ما نرسد، برای طول عمر و سلامت پوست مان ضرر دارد!
علیرضا کاردار
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* مدت ها بود شعری از آقای خوش حال نخوانده بودم و با شعر «حرف های نیم فصلی» ایشان کلی حال کردم.
تربقان، کاشمر
* پرونده کلاه قرمزی و فوت خانم فنی زاده آن قدر زیبا و در عین حال غم انگیز بود که واقعاً نتونستم جلوی گریه ام رو بگیرم. درود بر شما که پنجشنبه تک تک لحظه های کودکی مون رو ورق زدید. واقعاً مثل همیشه عالی بودین.
* اگر ممکنه در روزنامه تون مطالبی درباره ازدواج پسران با زنان بزرگ تر از خودشان چاپ کنید. موضوعی که بین جوانان خیلی ممکنه اتفاق بیفته. کاش این موضوع از طریق صداوسیما هم پیگیری می شد. بهار، مشهد
* درباره پرونده تون با موضوع خواستگاری دختر ها از پسر ها باید بگویم هرکس حق دارد برای زندگی خودش تصمیم بگیرد. حق دارد شریک زندگی اش را انتخاب و برای نیل به آن تلاش کند و گمان نمی رود درباره این که دخترخانمی درصدد برآید که شریک زندگی اش را انتخاب کند، مشکلی وجود داشته باشد. فقط می ماند چگونگی اش.
* همسر عزیزم فاطمه جان، ممنون به خاطر همه خوبی هات. تو تمام زندگی من و پسرمون عارف کوچولویی. دوستت دارم. حمید، مشهد
* مادر عزیزم، تولدت مبارک. امیدوارم 120 سال زنده باشی. اشکان محمودی
* از مرد زندگی ام که با بودنش دنیام رو قشنگ کرده، تشکر می کنم. هادی جان، بودنت بهم آرامش می ده. از خدا ممنونم که تو رو بهم هدیه کرد. دوستت دارم عزیزم. معصومه، قوچان
جواب خفن استریپ شماره 125: ملامین، دلیجان و جانشین
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.