امروز با یکی از احساسات منفی مان روبه رو شویم، اگر بدون علت از کسی خوشمان نمی آید با روی خوش با او برخورد کنیم، اگر از کسی می ترسیم، او را ببینیم، اگر از حرف زدن در جمع دلهره داریم، حرف بزنیم حتی اگر صدا و دستمان لرزید، امروز شهامت این رویارویی را داشته باشیم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ما بزرگ شده ایم. شاید بزرگ شدن برای خیلی از ما لذت بخش بوده باشد. شاید هم به تعبیر برخی بابت این قد کشیدن زیادی تاوان داده باشیم و حالا دلمان هوای بازگشت به بچگی مان را کرده باشد. به گزارش «خبر آنلاین» هر چه که هست بزرگ شدن، دوران بزرگسالی و به قول بچه ها آدم بزرگ بودن هم تجربیات خودش را دارد. آنچه اکنون پیش روی شماست شاخص ترین ویژگی های بزرگسال بودن است که شاید برخی از آن ها خیلی هم به مذاق ما خوش نیاید اما موفقیت در سایه توجه به آن ها به دست می آید.
هیچ چیز تغییر نمی کند اگر شما نخواهید
همیشه وقتی در افق آینده تان یک فرصت قرار می گیرد، عبارت بالا را با خودتان تکرار کنید. حالا این فرصت می تواند یک پروژه، یک موقعیت شغلی یا یک موقعیت خرید آپارتمان یا حتی ازدواج باشد. اگر شما اتفاق متفاوتی را در زندگی تان می خواهید باید خودتان راه بیفتید، بیرون بروید و آن را جست و جو کنید. خب شاید هم بتوانید صبر کنید و همه چیز را به بخت و اقبال بسپارید. در این صورت اصلا بعید نیست که بر حسب شانس فرصتی از آسمان پیش پایتان بیفتد اما می دانید ممکن است این صبر کردن چند سال زمان ببرد؟ پس بهتر است خودمان اقدام کنیم.
همه چیز موقتی است!
شما در دوران بزرگسالی به این واقعیت مهم پی خواهید برد که همه چیز موقتی است. شما به طور موقت در این سنی که هستید می مانید، حتی خانه ای که زندگی می کنید می تواند موقتی باشد، این موضوع می تواند شامل شغل شما هم بشود. حتی سلامت شما هم می تواند موقتی باشد و با پا به سن گذاشتن همه چیز تغییر کند. خب حالا شما می توانید این موضوع را به چشم یک اتفاق بد ببینید اما یادتان باشد خوشبختی یک احساس است. پس در این حالت دو موضوع را در نظر بگیرید. اول این که وقتی حالا همه چیز بر وفق مرادتان است، امکان دارد همیشه هم شرایط این طور باقی نماند بنابراین بابت همین شرایط فعلی شکرگزار باشید. دوم این که اگر روزهای بد هم وجود دارند همان طور که روزهای خوب دائمی نبودند روزهای بد هم قرار نیست تا ابد بمانند. زندگی در گردش است و همه چیز جابه جا می شود.
لطفا دروغ نگویید
در جمع بزرگسالان معمولا این سوال مطرح می شود که فلان کتاب را خوانده ای یا جدیدترین فیلم وودی آلن را دیده ای؟ برای این که کم نیاورید، دروغ نگویید چون اگر کتاب را نخوانده باشید و بگویید خوانده ام ممکن است فردی که در این جمع واقعا کتاب را خوانده، از شما سوال هایی بکند که دروغتان رو شود! بزرگ ترها زیادی از این دروغ ها به هم می گویند. خود واقعی تان باشید تا همه شما را به دلیل همانی که هستید دوست بدارند.
همه دعوت ها را رد نکنید
معادله ذهنی مردم ساده است. آن ها با افرادی معاشرت می کنند که در بالاترین قسمت فکر و ذهن آن ها قرار دارند. اگر می خواهید در معاشرت با آن ها باقی بمانید باید در همان قسمت از ذهنشان جا خوش کنید. اگر در برابر دعوت های مکرر مردم بی تفاوت باشید و با آن ها جایی نروید، دیگر شما را به جمع خود دعوت نمی کنند.
گاهی مجبور هستید که درخواست کنید
یادتان باشد تا آنچه را می خواهید به زبان نیاورید، احتمال دسترسی شما به خواسته تان به حداقل ممکن می رسد چون فردی نمی تواند ذهن تان را بخواند. این که صرفا سرتان را پایین بیندازید و سخت کار کنید کافی نیست. اگر در کار، زندگی و رفاقت چیزی می خواهید گاهی لازم است خواسته تان را به زبان بیاورید.
شرایط فعلی تان نتیجه انتخاب خودتان است
اگر شما همیشه دیر می رسید یا اگر به تلفن همراه تان معتاد شده اید، اینجا برایتان خبری وجود دارد: هیچ کدام از این مسائل ارثی نیست بلکه شما خودتان این رویه ها را انتخاب کرده اید. شاید برای خیلی از ما راحت تر باشد که برخی چیزها را به عنوان بخشی از خودمان بپذیریم نه به عنوان انتخابی که داشته ایم. با خودتان عادل باشید. اگر از آن دسته آدم هایی هستید که همیشه دیر می رسند، آیا اصلا پیش خودتان فکر کرده اید اگر 15 دقیقه زودتر از خانه بیرون بیایید همیشه به موقع خواهید رسید.
به حرفی که می زنید عمل کنید
به وعده های زمانی که به اطرافیان تان می دهید، پایبند باشید. اگر نمی توانید کاری را انجام بدهید پس حرفش را هم نزنید. هیچ چیز بدتر از این نیست که به حرف ها و قول های خودتان متعهد نباشید.
روی رفاقت هایتان کار کنید
خیلی از دوستی ها معمولا در چرخه اجباری دوران نوجوانی شکل می گیرند یعنی زمانی که شما مجبور هستید به مدرسه بروید. شاید شما دیگر هرگز چنین شرایطی را تجربه نکنید بنابراین اگر می خواهید از رفاقت های قدیمی تان مراقبت کنید، باید برای آن تلاش کنید. با پیامک و ایمیل دوستانتان را از رفاقت تان خبردار کنید. نگذارید این جریان قطع شود. دوستی های قدیمی باارزش هستند و گاهی هیچ چیز مانند نشستن کنار دوست های قدیمی، حال آدم را خوب نمی کند پس برای محافظت از آن ها دست به کار شوید.
حرکت کنید تا به دست بیاورید
هر کنشی واکنشی دارد؛ برای مثال هر روز یا روز در میان به پارک بروید و ورزش کنید و این کار را به یک عادت تبدیل کنید. آن وقت است که ترک کردن عادت برایتان مشکل می شود و دیگر همیشه ورزش خواهید کرد. این موضوع را به همه اتفاقات خوب زندگی تان تعمیم بدهید و آن ها را به عادت هایتان تبدیل کنید. فقط کافی است شروع کنید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پدیده استرس شغلی، از مسائل مهم در سازمان ها و محیط کار است که سلامت جسمی و روانی نیروی کار را به خطر می اندازد و هزینه سنگینی را به سازمان و نهاد مربوطه وارد می کند. در مطلب گذشته درباره نشانه های جسمی، روانی و رفتاری استرس شغلی صحبت کردیم. شما شغل خود را در شمار مشاغل پراسترس می دانید یا مشاغل کم استرس؟ چه عاملی را مسبب استرس و ایجاد فشار روانی در یک شغل می دانید؟ آگاهی از عواملی که سبب استرس زایی یک شغل برای فرد شاغل می شود، به اجتناب از چنین شرایطی کمک می کند.
عوامل استرس در محیط کار:
ابهام نقش: هنگامی که فرد آگاهی دقیقی از نقش محوله و وظایفش ندارد یا اطلاعات لازم برای انجام آن شغل، نارسا و گمراه کننده است، نمی تواند به خوبی انتظارات را برآورده کند در نتیجه دچار کاهش انگیزه، کاهش اعتماد به نفس، استرس و نارضایتی از شغل می شود.
ناسازگاری و تعارض نقش: شاید شما هم تجربه کرده باشید که تصوری که از یک شغل خاص قبل از به دست آوردن آن داشته اید با واقعیتی که پس از کسب آن درک کرده اید بسیار متفاوت بوده است. اگر شخص در محیط کار خود با وظایف و مسئولیت هایی مواجه شود که واقعا به آن ها علاقه ای ندارد یا تصور قبلی که در ذهنش از کارها داشته با واقعیت یکی نباشد و یا در شرایطی قرار گیرد که خواسته ها و انتظاراتی را باید برآورده کند که در تعارض با هم هستند، در معرض فشار و استرس قرار خواهد گرفت.
ویژگی های شغل: برخی از جنبه های یک شغل در ایجاد استرس شغلی بی تاثیر نیست. به عنوان نمونه، آهنگ و سرعت کار (این که لازم است کار را با چه سرعتی انجام دهید)، تراکم کاری، شیفت های خسته کننده، جو سازمانی، روابط مافوق و زیردستان و ارتباطات میان همکاران می تواند در استرس آور بودن یک شغل نقش داشته باشد.
به میزان استرس شغلی خود نمره دهید!
با توجه به نشانه های جسمی، روانی و رفتاری استرس شغلی، استرس شغلی خود را ارزیابی کنید؛ در صورتی که خود را دچار استرس شغلی می دانید، با توجه به عوامل بالا، عواملی را که فکر می کنید در ایجاد استرس شما نقش داشته اند، فهرست کنید. برآورد کنید استرس شغلی شما چه میزان بر کارایی و بهره وری شما در محیط کار و کیفیت زندگی تان اثر داشته است. هفته آینده درباره راه های غلبه بر استرس شغلی سخن خواهیم گفت.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
برای آن که مشاوران و روانشناسان بتوانند پاسخهای مؤثرتری به سوالات و پیامکهای شما بدهند، نیاز به اطلاعات بیشتری داریم؛ بنابراین همراه با درج سوالات خود « سن، میزان تحصیلات، شغل، سطح اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود و خانواده» (همین اطلاعات را درباره فرد مقابل خود) بنویسید.لطفا ابتدای پیامک خود کلمه «مشاوره» را بنویسید.
* توصیه های موفقیت تحصیلی در زمان محدود خیلی عالی بود. سپاس گزارم. سارا، مشهد
* پسری۲۱ ساله و دانشجوی مقطع کاردانی هستم. دانشگاهم بعد از ظهر است و شیفت صبح در یک عکاسی مشغول به کارم. دوست دوران بچگی ام چند وقت پیش ازدواج کرد حالا خواهرخانم خود را به من معرفی کرده است که طرف مقابل یک سال از من کوچک تر است و همه شرایط را دارد. من هم دلم می خواهد با دوستم باجناق شوم تا رفاقتمان همچنان بماند. ولی ته دلم می دانم شرایطش را ندارم چون نه شغل ثابتی دارم نه سربازی رفته ام. لطفا راهنمایی ام کنید فکرم به شدت مشغول است.
دوست عزیز! احساسات تان را درک میکنیم و کاملا به شما حق می دهیم که فکرتان مشغول باشد. در سنی هستید که نیاز به ازدواج در شما بسیار زیاد است؛ به خصوص که در معرض پیشنهاد ازدواج از طرف دوست مورد اعتمادتان هم قرار گرفته اید. اما همان طور که از پیام تان برمی آید، احساسات بر شما غلبه کرده است و منطق تان با توجه به شرایطتان، شما را از ازدواج منع می کند. به هر حال می دانید که در امر ازدواج باید هم به عقل استناد کرد و هم احساسات را در نظر گرفت و توجه تنها به یک بُعد ما را دچار مشکل می کند. برای امر مهم ازدواج، داشتن حداقلی از شرایط، الزامی است که نبود آن ها فرد را با آسیب های جدی مواجه می سازد. بلوغ فکری و شخصیتی، پختگی هیجانی، بلوغ اقتصادی و... از جمله این موارد است. با توجه به سنتان هنوز انتظار نمی رود که شغل مناسب یا پس انداز کافی برای ازدواج داشته باشید و خدمت سربازی شما هم انجام نشده است و مشغول به تحصیل هستید، در مجموع احساس می شود هنوز شرایط لازم و کافی را برای ازدواج ندارید، با وجود این امر ما اطلاعات کاملی از تمام شرایطتان نداریم که شاید با وجود برخی شرایط بتوانید با تکیه به پشتوانه خانواده، ازدواج کنید؛ بنابراین در این زمینه نمی توانیم توصیه ای کنیم و تنها با توجه به اطلاعات مندرج در پیامتان پیشنهاد می کنیم سعی کنید به امور عقلی و منطقی تان در این بحبوحه غلبه احساسات میدان بیشتری بدهید تا خدای نکرده دچار آسیب و مشکل نشوید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
جوانی هستم ۳۰ساله متاهل و دارای دو فرزند. شاغلم و به تریاک و شیره اعتیاد دارم. خیلی دوست دارم مصرف نکنم ولی نمی توانم. راهنمایی ام کنید.
اولین مرحله برای ترک مواد، همین آگاهی است؛ آگاهی از این که مصرف مواد شما را در چه موقعیتی قرار داده است و ادامه آن برای شما، چه پیامدهایی خواهد داشت. اما این آگاهی شرط لازم است نه شرط کافی. مصرف مواد مخدر پس از مدتی شبیه به نیاز های جسمانی می شود و بیشتر افراد آن را مانند نیازهای اولیه خود احساس می کنند. در واقع مواد تاثیری بر ساختار مغز می گذارد که مصرف نکردن آن، شما را مانند فردی گرسنه، بی تاب و عصبی می کند. این امر به دلیل وابستگی جسمانی شما به مواد است. اما خبر خوب این که این وابستگی جسمانی با کنار گذاشتن مواد از بین می رود و تنها وابستگی روانی باقی می ماند؛ یعنی میل شما برای تجربه مجدد لذت.
برای این که بتوانید از این وابستگی جسمانی رها شوید قبل از هر چیز نیازمند این هستید که از محیط ها و افرادی که مشوق شما برای مصرف هستند و افرادی که مواد را در اختیار شما می گذارند دوری کنید. با افرادی قابل اعتماد مشورت کنید. پیش از هر چیز به یک روان شناس یا روان پزشک متخصص در زمینه اعتیاد مراجعه کنید. یک راه بسیار مفید و مکمل دیگر، مراجعه به گروه معتادان گمنام یا NA است. در این گروه ها افراد از تجربه ها و وسوسه های خود می گویند و این که چطور توانسته اند با آن کنار بیایند. متاسفانه حتی پس از رهایی از وابستگی جسمانی به مواد، وابستگی روانی تا مدت ها و شاید همیشه با فرد مصرف کننده باقی بماند. بنابراین حتما نیازمند گروه های حمایتی مثل NA هستید.
نکته آخر این که به خاطر داشته باشید ترک مواد کار دشواری است و نیازمند عزم جدی است. اگر برایتان پیش آمد که دوباره مصرف کنید، آن را به معنای یک لغزش در نظر بگیرید و امید خود را برای ترک از دست ندهید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
جوانی هستم30 ساله، مجرد و دارای شغل آزاد. از لحاظ مالی وضعیت خوبی دارم. منزل و سرمایه دارم ولی متاسفانه از 5 سالگی دچار بیماری صرع از نوع خفیف هستم که اگر قرص هایم را به طور مرتب نخورم، امکان دارد هر 4 الی 5 سال یک بار دچار حمله صرع در خواب بشوم. متاسفانه برای خواستگاری و امر خیر که می روم همین که واقعیت را می گویم طرفم پشیمان می شود. آیا می توانم تشکیل زندگی بدهم یا خیر؟
خوشحالم که شما در این سن به این موقعیت های خوب مالی و کاری رسیده اید. این نشان می دهد که شما فردی مستقل و موفق هستید و این برای خیلی از دخترها گزینه مهمی است. با توجه به توانمندی هایی که به دست آوردید، می توان گفت که با توجه به اظهارات خودتان، بیماری شما بسیار خفیف است و مانعی برای پیشرفت شما و زندگی عادی تان محسوب نمی شود اما کی و چه زمانی بیماری خود را در خواستگاری مطرح کنید نکته بسیار مهمی است که در ادامه برای شما می گویم تا با بهره بردن از این شیوه، بتوانید یک ازدواج خوب و موفق داشته باشید.
مراحل مطرح کردن بیماری در خواستگاری
1-بهتر است در لحظات اولیه خواستگاری فقط تمرکز خود را روی شناخت طرف مقابل تان بگذارید و درباره گذشته و بیماری خود و مسائل حاشیه ای صحبتی نکنید. مسائلی همچون: میزان مذهبی بودن، مسائل عاطفی خودتان و روابط خانوادگی تان، خواسته های بین زن و شوهر، سبک برخورد با مشکلات پیش رو و ... را بررسی کنید. سپس اعتماد به نفس خود را حفظ کنید و بدانید و مطمئن باشید که صرع، اختلالی است که با مراعات کردن برخی چیزها خوب می شود و قابل کنترل است. تمام این مسائل کمک می کند فرد مقابل، راحت تر با این مسئله کنار بیاید.
2- بعد از این که احساس کردید درهمه این جنبه ها مسئله ای ندارید، می توانید درباره بیماری تان اطلاعات دهید؛ برای مثال این گونه به طرف مقابل بگویید که می خواهید درباره یک بیماری صحبت کنید که از 5 سالگی با من همراه بوده و خدا را شکر مانع زندگی عادی من نشده است و نمی شود و بعد درباره بیماری صرع توضیحاتی بدهید. اگر سوالات دیگری در این زمینه داشتند، می توانید به ایشان بگویید پزشک معالج شما چه فردی است و می توانند هر سوالی دارند با ایشان صحبت کنند تا خیال شان راحت شود.
3-نگرانی در این زمینه که به دلیل این بیماری نمی توانید ازدواج خوبی داشته باشید کاملا یک باور غلط است. احتمال دارد اگر شما در مرحله اول این موضوع را مطرح می کردید، این بیماری را بزرگ جلوه می دادید و فرد مقابل از دو جنبه می ترسید، یکی خطرناک بودن بیماری و دوم ارثی بودن آن که اگر شما اطلاعات کامل بدهید، دیگر نگرانی خاصی وجود نخواهد داشت.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خانمی هستم 40 ساله، کارمند با مدرک کارشناسی. در امور شخصی و کاری نسبتا موفق هستم. مشکلم این است که در جمع راحت نمی توانم صحبت کنم. ضربان قلبم تند می شود، به خصوص در جلسات رسمی و اداری. از این موضوع خیلی ناراحتم. حتی دخترم هم همین مشکل را دارد. لطفا راهنمایی ام کنید.
بیشتر مردم در موقعیت های خاص اجتماعی مانند صحبت در جمع یا ورود به یک مکان مملو از افراد ناآشنا، دچار خجالت و دستپاچگی شده و مضطرب می شوند که این نوع ترس همگانی بیانگر اضطراب اجتماعی نیست. در صورتی که این اضطراب سبب شود از موقعیت اجتماعی اجتناب کنید و چهره برافروخته، لرزش بدن، خشکی دهان، تیک عصبی، افزایش ضربان قلب، تعریق دو دست، احساس سرگیجه و حالت تهوع، درد شکم، سردرد، تنفس سریع و کم عمق را تجربه کنید و روی عملکرد اجتماعی تان تاثیر بگذارد، می توان گفت اضطراب اجتماعی دارید.
روش های درمان اضطراب اجتماعی
تکنیک های غلبه بر اضطراب را به کار گیرید؛ از قبیل: 1-ریلکس کردن عضلات، تنفس عمیق و آهسته، مدیتیشن و تصویرسازی ذهنی. 2- خود را در معرض عامل هراس آور قرار دادن. زیرا به مرور که با عامل هراس آور مواجه می شوید ترس شما از آن عامل کاهش می یابد. 3-استفاده از داروهای آرامش بخش و ضد افسردگی زیر نظر روان پزشک متخصص. 4-مشارکت در فعالیت هایی که اعتماد به نفس و حس امنیت فرد را افزایش می دهد. 5-به چالش کشیدن افکار نامعقول و مثبت اندیشی.
افکار خود و دخترتان را به چالش بکشید
مخاطب گرامی، بهتر است گاهی روی افکارتان تأمل کنید. افکارتان را به چالش بکشید. اضطراب، احساسی است که بعد از افکار شما می آید. در زمان اضطراب به چه چیزهایی فکر می کنید. چند درصد یقین دارید آن افکار درست است. چه افکاری را می توانید جایگزین افکار منفی تان کنید. بعد از این که از افکار جایگزین استفاده کردید متوجه کاهش اضطراب خودتان می شوید. ابتدا افکار روی احساس تاثیر می گذارد و سپس احساس روی جسمتان و سبب می شود ضربان قلب شما تند شود و بعد رفتارتان این است که نمی توانید راحت صحبت کنید. پس افکارتان را به چالش بکشید و سعی کنید یاد بگیرید در موقعیت های اجتماعی به افکارتان توجه کنید. احتمالا دخترتان از شما الگوبرداری کرده است و او هم شخصیت مضطربی دارد. شما و دخترتان بهتر است تمرینات مذکور را انجام دهید. در ابتدای انجام تمرینات اضطراب زیادی خواهید داشت اما بعد از مدتی اضطراب شما کاهش می یابد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.