تمرین امروز برای یک تغییر بزرگ
از امروز به نعمت هایی که دارم، نگاه می کنم و برای داشتن یکایک آن ها خدا را شکر می کنم. یادم می ماند، شرایط می توانست طوری باشد که من از داشتن این نعمت ها محروم باشم پس در هر لحظه بر این موضوع آگاهم که خداوند نعمت های زیادی به من داده است و من شکرگزار هستم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نیره حسینی- شاید برای شما هم پیش آمده باشد که هر قدر تلاش می کنید کانون خانواده تان گرم و گیرا باشد؛ ولی متأسفانه باز هم گاهی، مسائل و اختلافاتی پیش می آید که شما به عنوان یک جوان عاقل و بالغ با خواهر و برادرانتان و حتی گاهی با پدر و مادرتان دچار مشکلاتی بشوید که در مواردی هم کار بیخ پیدا می کند. برای مدیریت این جوّ و فضای سنگین و نامطلوب توصیه هایی در ادامه مطرح می شود:
پیش از هر اقدامی فکر کنید
اگر ما عادت کرده بودیم همین یک اصل طلایی را در زندگی و پیش از انجام هر کاری رعایت کنیم، می توانستیم امیدوار باشیم بسیاری از مشکلات مان کاهش یابد؛ البته به شرط ها و شروط ها؛ یعنی این که این فکر کردن باید ویژگی هایی داشته باشد که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
فکر باید منطقی باشد. لابد می گویید فکر و منطق با هم آمیخته اند؛ ولی این طور نیست. ما بارها فکر می کنیم ولی بر اساس داده ها یا فرضیاتی که ممکن است اصول منطقی نداشته باشند؛ مثلا یکی از تفکرات غیرمنطقی همین است که فکر کنیم حق با ماست! در حالی که همیشه این طور نیست یا همیشه به طور کامل این طور نیست. وقتی فکر می کنیم حق با ماست در شرایطی (مثل زمانی که با شخصی درگیری یا اختلافی پیدا کرده ایم) تمام فضای فکری مان این است که ماجرا را به گونه ای مدیریت کنیم و پیش ببریم که حق ما در آن اثبات شود.
*برای پرهیز از این اشتباه باید با انواع تفکر غیرمنطقی و مغالطات رایج آشنا شویم تا بتوانیم آگاهانه از بروز آن ها در فرآیند تفکرمان پیشگیری کنیم.
فکر باید جامع باشد. یعنی به تمام جوانب موضوع نگاه کنید. دلایل مختلفی را که باعث بروز مشکل شده است در نظر بگیرید؛ زیرا معمولا یک علت وجود ندارد و شبکه ای از علت ها دست به دست هم می دهند و مسئله یا موضوعی را تشکیل می دهند.
فکر باید بر راه حل متمرکز باشد. ما فکر می کنیم تا مسئله یا موضوعی را حل بکنیم؛ بنابراین فکر کردن برای این که حتما ما برنده بازی باشیم، یا از زیر بار مسئولیت مان شانه خالی کنیم و دیگری را مقصر جلوه دهیم، نقشه بکشیم تا زیرآب کسی را بزنیم و امثال این گونه افکار از همین ابتدا باطل است. فقط فکری قابل قبول است که روی بازی برنده – برنده تمرکز کند.
مسئولیت پذیر باشید
بی بر و برگرد باید سهم خودتان را در مشکل پیش آمده بپذیرید وگرنه مسیرتان به بیراهه می رود. قبول کنید هیچ مشکلی بین دو نفر پیش نمی آید مگر این که هر کدام از طرفین در یک جای کار کمی دچار خطا شده باشند، شاید این خطاهای کم، زیاد تکرار شده اند یا یک فرآیند بیمارگونه و ناسالم شکل گرفته که کار بیخ پیدا کرده است به هر حال افکار و رفتار شما هم در شکل گیری آن تعیین کننده بوده است. وقتی مسئولیت رفتارتان را بپذیرید، آمادگی فکری و روانی برای رفع و حل مشکلات نیز پیدا می کنید.
از اصل گفت و گو کمک بگیرید
بعد از این مراحل می توانید با خواهر یا برادری که با وی دچار مشکل شده اید یا اگر موضوع تمام فضای خانواده را متأثر کرده است، با تمام اعضای خانواده گفت و گو کنید. برای این کار خودتان با آن ها تماس بگیرید، اگر به دلیل اختلاف و مشکلی که پیش آمده، روابط تان آن قدر متشنج و شکرآب شده که نمی خواهید یا احساس می کنید صلاح نیست یا نگرانید که به تماس تان پاسخ داده نشود یا در صورت پاسخ دادن به تماس تان شرایط گفت و گوی مناسب پیش نیاید و احتمال دارد دوباره با هم جر و بحث کنید، می توانید با یک پیامک کوتاه او را به گفت و گو دعوت کنید یا یکی دیگر از اعضای خانواده یا نزدیکان تان را مأمور به انجام این کار بکنید. بسیار مهم است که زمان مناسبی را برای این کار در نظر بگیرید و از تعبیر «نشست» یا «جلسه خانوادگی» برای فضای گفت و گویتان استفاده کنید. تلاش کنید با اطلاعات و شناختی که از اعضای خانواده دارید، زمان مشترکی را تعیین کنید که کسی مجبور نباشد از کار مهمی برای شرکت در نشست تان بزند. در این نشست موارد ذیل را حتما رعایت کنید:
میزبانی شایسته ای انجام دهید .اجازه ندهید کدورت پیش آمده بر کیفیت رفتار همیشگی تان در میزبانی از خواهر و برادرها تأثیر بگذارد و ترجیحا روال گذشته را در پذیرایی و انجام وظیفه میزبانی رعایت وحفظ کنید.
افراد غیرضروری را دعوت نکنید. فقط اعضای خانواده مجازند درباره مشکل پیش آمده در فضای خانواده صحبت کنند مگر این که متناسب با درجه و سطح ماجرا از افراد مورد اعتماد یا به اصطلاح ریش سفید فامیل که مورد قبول همگی اعضای خانواده هستند، به ضرورت دعوت کنید.
متن دعوت تان حتما محترمانه و با دادن اطلاعات کافی و مناسب باشد؛ برای مثال در قالب چنین جمله ای می توانید دعوت تان را انجام د هید: «با توجه به موضوعی که چند روز پیش بین ما اتفاق افتاد، احساس می کنم هر دوی ما نیاز داریم در فضایی منطقی و آرام با هم صحبت کنیم، فکر می کنم حرف هایی داریم که به هم بگوییم، اگر موافق باشید قصد دارم با خواهر و برادرها و پدر و مادرمان در جلسه ای خانوادگی در این باره صحبت کنیم، به هرحال اگر سوء تفاهمی پیش آمده باشد، رفع می شود و در پایان هم تصمیمی می گیریم که همه مان از آن راضی باشیم، کسی قصد تحمیل کاری را به دیگری ندارد.»
به افراد اطلاع بدهید چه کسانی در این نشست حضور دارند.
شنونده خوبی باشید و حتما اجازه بدهید طرف مقابل تان تمام حرف هایش را بزند. ممکن است مطالبی بگوید که عصبانی تان کند، خودتان را کنترل کنید و مدیریت شایسته ای از خود نشان بدهید.
فقط و فقط درباره مشکل پیش آمده صحبت کنید.
پای افراد دیگر مخصوصا کسانی که حضور ندارند و موضوعات متفرقه دیگر را به میان نکشید.
از هر گونه توهین و بی احترامی پرهیز کنید.
احساسات تان را به صورت شفاف و کامل بیان کنید. (در این باره در آینده مطالبی خواهیم داشت)
حریم خود و دیگران را حفظ کنید
اگر در سنین جوانی و بزرگسالی به سر می برید، نه در کار دیگران دخالت کنید و نه اجازه بدهید بیش از آن چه وظایف خواهری و برادری است در کار شما دخالت شود.
به وظایف تان عمل کنید
با اصرار بیش از اندازه در پی رسیدن به نتیجه نباشید، شما نمی توانید هیچ کسی را تغییر دهید، فقط می توانید با تشخیص درست، کار درست را انجام دهید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خانمی هستم 24 ساله. حدود یک سال است ازدواج کرده ام. از شوهرم و خانواده اش راضی ام و خانواده خودم هم به همسرم احترام می گذارند و خیلی دوستش دارند ولی شوهرم می گوید خانواده من او را دوست ندارند. من هر چه با او در این باره حرف می زنم، باور نمی کند. فکر می کند حرف هایم برای دلخوشی اوست. همیشه در مواقع عصبانیت و ناراحتی، من را مقصر عصبانیتش می داند.
مخاطب گرامی! باتوجه به اطلاعاتی که در پیامک شما آمده است، خدا را شکر در کل از شرایط ازدواج خود راضی هستید و آن چه مطرح شده است، نارضایتی همسرتان از کیفیت ارتباط خانواده شما با او ست. بهتر است در ابتدا به علل احتمالی چنین رویدادی اشاره شود.
شوهرتان را بیشتر بشناسید
در اوایل ازدواج برخی زوجین غالبا به دلیل ناآشنایی با فرهنگ، اخلاق و آداب و رسوم یکدیگر شتاب زده نتیجه گیری می کنند. در واقع آن ها به جای ارزیابی واقعی و بررسی فرضیات ذهنی خود بر پایه دلیل و مدرک یا شواهد موجود، صرفا بر مبنای باورهای غیرمنطقی و پیش داوری های ذهنی درباره رفتار یکدیگر قضاوت می کنند. این بدان معناست که فرد از رفتار طرف مقابل که ممکن است علل یا معنای مختلفی داشته باشد، صرفا یک نتیجه گیری منفی می کند و به نقش افکار یا باورهای غیرمنطقی توجهی نمی کند. در اصل چنین افرادی به صورت ناخودآگاه یک رویداد را دقیقا مساوی با یک معنای خاص می بینند؛ برای مثال دیر باز کردن در یا به استقبال نیامدن توسط صاحبخانه از سوی آن ها به معنای بی احترامی و بی علاقگی به حضور میهمان تلقی و برداشت می شود درحالی که این اتفاق ممکن است علل مختلفی داشته باشد. در این حال انتظار می رود با استفاده از مهارت های زناشویی و آشنایی بیشتر زوج با اخلاق و رفتار یکدیگر این مسئله به مرور برطرف شود.
در یک جبهه باشید
از علل دیگر تداوم این احساس می توان به نحوه برخورد شما با این مسئله اشاره کرد. آنچه در سال های ابتدایی زندگی مشترک مهم است اثبات در یک جبهه بودن با همسر است. به نظر می آید همسرتان به درک بیشتری از جانب شما نیاز دارد و اگر آنچه تاکنون از طرف شما انجام شده است صرفا قانع کردن ایشان بوده، کافی نیست چراکه شما را به نتیجه مطلوب هم نرسانده است.
راه حل هم شمایید هم شوهرتان
با این حال، بخش اول و مهمی از راه حل این مسئله به شوهرتان برمی گردد که با افکار منفی یا باورهای غیر منطقی مقابله کند و به جایگزین کردن افکار یا باورهای درست و کارآمد اقدام کند که البته اگر از مشاوره حضوری بهره بگیرد، موفق تر است. بخش دوم هم متوجه خود شماست که در مقام شنونده در برابر حرف ها یا گله های شوهرتان کاملا سکوت کنید و صرفا احساس او را منعکس کنید (به طور مثال بگویید: «پس از این رفتار ناراحتی!» یا «به نظرم دلخوری!») دفاع از خانواده تان تنها باعث تشدید احساس ناراحتی یا تنهایی همسرتان می شود پس دفاع یا توجیه رفتارهای آن ها را کنار بگذارید.
سوال های هدف دار بپرسید
گاهی از همسرتان بپرسید:« اگر خانواده ام چگونه رفتار کنند، نشان دهنده علاقه آن ها به شماست؟» یا «به نظرت اگر پدرزن یا مادرزن دامادش را دوست داشته باشد، چگونه باید آن را نشان دهد؟» طرح این پرسش ها به درک بهتر او کمک می کند و اطلاعات دقیق تری از نیاز او به دست می آورید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دوستان عزیز!
برای آن که مشاوران و روانشناسان بتوانند پاسخهای مؤثرتری به سوالات و پیامکهای شما بدهند، نیاز به اطلاعات بیشتری داریم؛ بنابراین همراه با درج سوالات خود « سن، میزان تحصیلات، شغل، سطح اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود و خانواده» (همین اطلاعات را درباره فرد مقابل خود) بنویسید.لطفا ابتدای پیامک خود کلمه «مشاوره» را بنویسید.
1061- جوانی 29 ساله ام با مدرک کارشناسی، متاهل و بیکار. همه کار کرده ام. خواستم بگویم زندگی برایم تبدیل شده به مرگ. التماس دعا.
1062- پسری هستم 25ساله. حدود یک سال و نیم است که با خانمی 30 ساله عقد موقت کرده ام و زمانی که خانواده ام فهمیدند، بسیار ناراحت شدند، در شرایطی که دو طرف به یکدیگر علاقه داریم و کمی هم به عقد محضری فکر می کنم. از نظر شما این کار درست است؟
1063- پسری 18ساله ام. دو سال پیش با دختری هم سن خودم آشنا شدم طوری که هر یک از ما، دیگری را بهتر از خودش می شناخت و با اعتماد به این شناخت با دیگران بحث و دعوا داشتیم. پس از 6 ماه آشنایی و به هم زدن به دلایلی به خواست خودم آشنایی مان به پایان رسید. حالا دوست دارم دوباره رابطه ام با او مثل قبل باشد، چه کار کنم؟
1064- خانمی هستم 32ساله. از ازدواجم 8 سال می گذرد. مشکل من و شوهرم تنبلی من است و بارها به من گفته است که از همه نظر از تو راضی ام جز خانه داری! چه کارکنم؟
1065- پسری ۲۰ساله ام. چگونه به دختر داییام که یک سال از من کوچک تر است، علاقه ام را ابراز کنم؟
1066- صفحه خانواده و مشاوره خیلى آموزنده است. سلطانى از مشهد
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
متأسفانه برخی سوالات شما به طور ناقص به دست ما می رسد که علت آن حجم زیاد متن پیامک است؛ با توجه به این که هر چه سوال شما مشروح تر و همراه با اطلاعات دقیق تری باشد، پاسخ گویی بهتری نیز انجام می گیرد، پیشنهاد می کنیم سوالات مشروح را از طریق ایمیل یا تلگرام «زندگی سلام» به آدرس zendegiisalam@ برای مان بفرستید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سیدحامد قدسی؛ روان شناس- یکی از رایج ترین نکاتی که به عنوان پیش نیاز در بحث ازدواج مطرح می شود، رسیدن به بلوغ است. در ادامه این مطلب به توضیحاتی درباره 4 نوع بلوغ که قابل توجه تر است، پرداخته ایم.
بلوغ سنی: (معمولا کارشناسان حداقل سن را برای ازدواج بالاتر از هجده سال مطرح می کنند. نکته مهم پختگی، درک و آمادگی فرد برای ازدواج است و گاهی این آمادگی ها الزاما با سن شناسنامه ای فرد تناسب ندارد؛ یعنی ممکن است یک فرد هجده ساله واقعا به بلوغ رسیده باشد ولی یک فرد سی ساله هنوز آمادگی های لازم را کسب نکرده باشد). فردی که بالغ نباشد خواسته هایش را از ازدواج نمی داند، نیاز هایش را نمی شناسد و ممکن است تنها به دستور یا پیشنهاد و خواسته دیگران یا حتی به خاطر کنجکاوی تن به ازدواج دهد . چه بسا افرادی که در سنین بسیار پایین ازدواج کرده اند و پس از این که به بلوغ سنی رسیده اند، احساس کرده اند ازدواج شان ازدواجی نبوده که می خواسته اند.
بلوغ روانی: افرادی که به بلوغ روانی نرسیده اند، تحمل فشارهای روانی و سختی ها را ندارند و چنین فردی در بسیاری از مراحل زندگی که همسرش نیاز دارد به او تکیه کند یا نیمی از مشکلات زندگی را به دوش او بسپارد، به راحتی شانه خالی می کند و همسر او مجبور خواهد شد خودش به تنهایی مسیر زندگی را طی کند یا مدام خودش باشد که برای حل مشکلات قدم بر می دارد؛ همچنین تحصیلات بالاتر نمی تواند بیانگر بلوغ روانی فرد برای ازدواج باشد؛ بلکه میزان متکی بودن او به خودش و توانایی هایش بارزترین نشانه بلوغ روانی طرف مقابل است.
بلوغ زناشویی:با توجه به توصیه های فراوان دینی در خصوص روابط زناشویی در ازدواج و تاثیر آن در ارتباطات زوجین، فردی که می خواهد ازدواج کند، باید قبل از ازدواج آگاهی های فراوانی در این باره از طریق تحقیق و مطالعه کتاب های معتبر و شرکت در جلسات مشاوره به دست آورد.
بلوغ فکری:فردی را برای ازدواج انتخاب کنید که توانمندی و قدرت تصمیم گیری مناسبی داشته باشد. شما می توانید برای تشخیص این موضوع، برای طرف مقابل در خصوص بسیاری از مشکلات احتمالی در زندگی مشترک سوالاتی مطرح کنید و منتظر پاسخ های وی بمانید. معمولا افراد دارای بلوغ فکری بسیار فعال هستند و در بسیاری از مشکلات به دیگران یاری می دهند، برای زندگی خویش برنامه ریزی و نظم خاصی دارند و هدف های مناسبی را در زندگی دارند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
راضیه حافظ شعرباف، کارشناس و مشاور تحصیلی- یکی از روش های مطالعه که تاثیرگذاری زیادی بر موفقیت دانش آموزان دارد، pq6r نام دارد. این روش در سراسر جهان آزموده شده و موفقیت آمیز بودنش هم به اثبات رسیده است. در ادامه این مطلب به توضیحاتی درباره این روش که 8 مرحله دارد، خواهیم پرداخت. فراموش نکنید آشنایی با این روش، تضمین کننده موفقیت شما نیست؛ بلکه به کارگیری و عمل به آن است که باعث موفقیت شما خواهد شد.
مرحله اول: این مرحله که باید تنها 2 دقیقه وقت شما را بگیرد، مطالعه اجمالی مطالب یک بحث یا فصل را در برمی گیرد.
مرحله دوم: این مرحله شامل مطرح کردن سوال از قسمت های مختلف هر فصل است. سوال ها باید دقیق و کوتاه با توجه به تیترهای هر مبحث باشد و حداکثر 5 دقیقه وقت دانش آموز را بگیرد؛ بنابراین هر مبحثی را می خواهید بخوانید درباره آن سوالاتی در ذهن تان مطرح کنید تا در زمان مطالعه، ناخودآگاه تان به دنبال پاسخ های آن باشد تا همین امر، باعث خسته نشدن از مطالعه و بالا رفتن بازدهی تان شود.
مرحله سوم: مرحله خواندن تکمیلی، مرحله سوم این روش محسوب می شود. در این مرحله، دانش آموز باید تمرکز کافی داشته باشد و با هدف، دنبال پاسخ دادن به سوال هایی باشد که در ذهنش شکل گرفته است. در این مرحله، کمیت و کیفیت هر دو مهم است و تقریبا 30 درصد یادگیری اتفاق می افتد و نباید توقع داشت که 100 درصد یادگیری در این مرحله انجام شود.
مرحله چهارم: ثبت و یادداشت برداری در این مرحله اتفاق می افتد. مطلب در این مرحله باید عمیق تر و پاراگراف به پاراگراف خوانده و بررسی شود تا با یادداشت برداری اصولی در ذهن ماندگار شود.
مرحله پنجم: در این مرحله، دانش آموز به تجزیه، تحلیل و تفکر درباره مطلب می پردازد؛ همچنین دانش آموز باید مطالب خوانده شده را با دانش های قبلی اش ارتباط دهد.
مرحله ششم: این مرحله شامل اشکال یابی و رفع آن هاست. دانش آموز در این مرحله، مطالب خوانده شده را بررسی می کند و نقاط ضعف و قوت خودش را شناسایی و برای رفع نقاط ضعف به دنبال راهکارهایی مانند سوال پرسیدن از معلم و ... می رود.
مرحله هفتم: مهم ترین مرحله در یادگیری، مرحله از برخوانی است. این مرحله به حلقه گمشده یادگیری معروف است؛ برای مثال دانش آموزی که در جلسه امتحان می داند پاسخ سوال در کدام قسمت کتاب است؛ اما جواب یادش نمی آید، مرحله از برخوانی را به درستی انجام نداده است. در این مرحله، دانش آموز زمانی می تواند ادعا کند که یک مطلب را به خوبی فراگرفته است که بتواند با کنار گذاشتن کتاب، نکات مهم آن را به کمک حافظه اش مرور کند.
مرحله هشتم: مرحله آخر روش pq6r، مرور مطالب یاد گرفته شده است. در این مرحله دانش آموز باید بعد از گذشت دو روز به مرور مطالب بپردازد تا این عمل او مانند چتر عمل کند و مانع پریدن مطلب از ذهنش شود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.