آذر صدارت - اگر می دانستید امسال و امروز، آخرین سال و آخرین روز زندگی تان است، باز هم کاری را که الان به آن مشغول هستید انجام و ادامه می دادید؟ استیو جابز، موسس موفق شرکت شناخته شده اپل، معتقد است اگر پاسخ شما به این سوال «نه» است، باید کارتان را تغییر دهید یا حداقل در مسیر تحول قرار بگیرید. جوانانِ زیادی هستند که پس از فارغ التحصیلی، اگر زمینه کارِ مرتبط با تحصیلاتشان فراهم نباشد، یا بیکار می مانند یا برای فرار از بیکاری و کسب درآمد، به ناچار تن به مشاغلی می دهند که هیچ سازگاری با علایق و استعدادهایشان ندارد. کسانی هم هستند که با جمع و جور کردن سرمایه، به فکر ایجاد یک کسب و کار شخصی برمی آیند اما ایده هایشان آن قدر تکراری و کسل کننده است که مخاطب پس می زند و استقبالی از آن نمی شود و در کوتاه مدت، کمرشان زیرِ بار قرض و چک برگشتی و ضررهای پیاپی، خم می شود. خودمانیم! مگر یک شهر به چند کافی شاپ و فست فود و باشگاه بدنسازی و موبایل فروشی و هایپرمارکت نیاز دارد؟ و این مشاغل، با توجه به این که سال ها از ایده اولیه شکل گیری شان گذشته، چقدر دستِ شما را برای تنوع و نوآوری در ارائه خدمات و محصول، باز می گذارد؟ تا کی می توانید خمود و افسرده، به شغل غیردلخواهتان ادامه دهید یا شاکی و ناراضی، از زیاد شدنِ دست و رکود بازار گله کنید؟ آیا وقتش نرسیده است با ایجاد یک تغییر در یک شغل قدیمی یا یک انتخاب خلاقانه و مناسب، به کار موردعلاقه تان بپردازید و از کار و زندگی لذت ببرید؟ اگر علاقه دارید گام های ایجاد یک کسب و کار موفق را بدانید یا با ایده های ساده اما کمتر استفاده شده برای اشتغال آشنا شوید، با پرونده امروز «زندگی سلام» همراه باشید تا از نکات مثبت و منفی رایج ترین کسب و کارهای جوانانه بگوییم و شما را با چند گزینه جدید آشنا کنیم. 

یک آدمِ خلاق و خوش ذوق و مستقل، معمولا در جست وجوی موقعیت هایی است که زمینه ساز تولد و پرورشِ ایده های نو است. از ساختارشکنی و برهم زدنِ عادات روزمره ترسی ندارد و با جسارت به سراغِ تجربه های تازه می رود و اصولا در بن بست ها، شکوفـا می شود. این ها همان ها هستند که بیزار از کسالتِ تقلید و تکرار، به سراغ کارآفرینی یا ایجاد یک کسب و کارِ کمتر استفاده شده می روند و با عشق، به پرورشِ جزء به جزء ایده هایشان می پردازند. مطالعه تجربیات این آدم ها از نحوه شروع و ادامه کار، جذاب و خواندنی است. 

در کنار افرادی که به کارآفرینی و کسب و کارهای تازه و خلاقانه رو می آورند، کسانی هم هستند که به خاطر علاقه و روحیه محتاط و محافظه کار یا شرایط و محدودیت هایشان، به مشاغل کلیشه ای و پرطرفدار مشغول می شوند اما به شکل شایسته ای از پس انجامِ همین کارهای تکراری برمی آیند، به نحوی که کم کم با موفقیت و اعتبار کاری، درآمد مناسب و رضایتمندی از زندگی رو به رو می شوند. مطالعه تجربیات دو نفر از آدم هایی که به واسطه نگاه متفاوت و تر و تازه شان، به مشاغلِ تکراری، رنگ و بوی غیرتکراری بخشیده اند، خالی از لطف نیست.