- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مرحوم آیت ا... سعادت پرور تهرانی درباره لزوم رعایت اعتدال در زندگی گفته اند:
از افراط و تفریط در امور بپرهیزید. به قدری که احتیاج به خواب دارید خواب بروید؛ نه بیداری زیاد بکشید که از تمام امور شایسته اخروی و یا دنیوی بمانید و نه زیاد بخوابید که از مهم باز مانید.
منبع: تبیان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
محمد علی ندایی/ هر فرد مکلف که درآمدش بیش از هزینه های زندگی اش باشد، باید در پایان سال خمسی، خمس درآمد مازاد خود را بپردازد. سوالی که در اینجا مطرح می شود آن است که اگر زن و شوهر حقوق بگیری، حساب مشترک داشته باشند و هزینه های زندگی شان از این حساب مشترک برداشت شود، آیا می توانند سال خمسی مشترک داشته باشند یا نه؟ پاسخ این است که صرف شراکت در هزینه، دلیلی برای اشتراک در سال خمسی نمی شود. حضرت آیت ا...خامنه ای در استفتایی چنین فتوا داده اند:
سوال: آیا زن و شوهری که حقوق خود را به طور مشترک در امور منزل مصرف می کنند، می توانند سال خمسی مشترک داشته باشند؟
جواب: هر یک از آنان سال خمسی مستقلی به حساب درآمد خودش دارد و واجب است، هر کدام خمس باقی مانده حقوق و درآمد سالانه خود را در پایان سال خمسی بپردازد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
انسان برای آن که حافظه اش خوب کار کند، به دوستی نیاز دارد. گذشته را به یاد آوردن، آن را همیشه با خود داشتن، شاید شرط لازم برای حفظ آن چیزی است که تمامیت منِ آدمی نامیده می شود. برای آن که من کوچک نگردد، برای آن که حجمش حفظ شود، باید خاطرات را، همچون گل های درون گلدان، آبیاری کرد و این مستلزم تماس منظم با شاهدان گذشته، یعنی دوستان، است. آنان آینه ما هستند، حافظه ما هستند؛ از آنان هیچ چیز خواسته نمی شود، مگر آنکه گاه به گاه این آینه را برق اندازند تا بتوانیم خود را در آن ببینیم.
برگرفته از کتاب «هویت» اثر میلان کوندرا
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* برای این که نمک گیر صدایش شوم با شور می خواند!
* همین که به او دل بستم دلم باز شد.
* غذای سردستی، سرپایی درست می شود.
* صادرات دل زلال، اشک است.
* از وقتی رفتی با فاصله با تو حرف می زنم.
* پرنده ها به هوای آزادی می پرند.
علی گیاهی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اگر تو نبودی
این کوچه
با کدام بهانه بیدار می شد
و این شب
با کدام قصه می خوابید؟
محمدرضا عبدالملکیان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. بعد از یک هفته غیبت، دوباره با مسابقه «این کیه؟» اومدم. دیگه قواعد مسابقه نیاز به گفتن نداره، کاریکاتور به هم ریخته ای که می بینین، مربوط به یک شخصیت معروف هستش که باید تا ساعت 23 فردا پنجشنبه، اسمش رو برای شماره 2000999 پیامک کنین تا توی قرعه کشی شرکت داده بشین. اون عکس و کاریکاتور به هم نریخته هم جناب آقای هادی بناساز از کاشان، برنده مسابقه قبلی هستن. جواب مسابقه رو هم شنبه همین جا ببینین. خدانگهدار
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سفارتخانه قلابی!
آدیتی سنترال/ مقامات کشور غنا به تازگی متوجه شدند که یک سفارتخانه آمریکایی قلابی در شهر «آکرا» پایتخت این کشور وجود دارد و حدود ده سال است که به صورت غیر قانونی از مردم پول می گیرد تا برای آن ها روادید کشور آمریکا صادر کند! هیچ فرد آمریکایی در این سفارت کار نمی کرد و چند مرد ترکیه ای و غنایی سال ها بود که از مردم هزاران دلار بابت روادید می گرفتند و آن ها را منتظر صدور روادید نگه داشته بودند! جالب اینجاست که علیه این سفارتخانه قلابی بعد از ده سال، اعلام جرم شد!
گربه های بی مو!
آدیتی سنترال/ گربه نژاد فینیکس، به صورت ژنتیکی هیچ مویی روی بدنش ندارد و بسیار کمیاب است! برای همین هم قیمت هرکدام از این گربه ها، 1000 دلار است. به تازگی یک زن آمریکایی وقتی با آگهی فروش گربه فینیکس به قیمت تنها 650 دلار مواجه شد، تصمیم گرفت هر طور شده آن را بخرد اما با دیدن گربه متوجه شد که یک گربه بی نوای معمولی است که تمام مو های بدنش را با بی رحمی تمام تراشیده اند! گویا عده ای در آمریکا این بلای جدید را سر گربه ها می آورند تا پولی به جیب بزنند.
ماشین زنگ زده!
تاکسل/ با این که این روز ها ماشین های گران قیمت با رنگ های متالیک شان از مردم دلربایی می کنند اما همچنان رنگ های قدیمی هم طرفداران خاص خودش را دارد. به تازگی یک مرد ثروتمند استرالیایی، بی ام دبلیوی I8 لوکس تازه اش را با رنگ اکسید به حالت کاملا زنگ زده درآورد. حالا او با گران قیمت زنگ زده اش در سطح شهر رانندگی می کند و البته معروف هم شده است!
مجسمه های سیمی
تاکسل/ «کاندرا هستل» یک هنر مند معروف انگلیسی به تازگی روش جدیدی را برای خلق آثار هنری اش انتخاب کرده است. او با استفاده از سیم های مفتولی کوچک، با هنرمندی و ظرافت بسیار مجسمه های بزرگ و در اندازه واقعی از حیوانات، می سازد. این حیوانات سه بعدی با سیم های تولید شده از ورق گالوانیزه ساخته می شوند که به دلیل منحصر به فرد بودن، بسیار گران قیمت هستند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ترکیدن لوله آب پای درخت در سرمای شدید!
* حساب کردم اگه الان کلیه چپم رو بفروشم با پولش هندونه بخرم و شب یلدا بفروشمشون با سودش می تونم 3 تا کلیه کم کارکرد با 2 تا دریچه آئورت اضافه بخرم!
* از صبح ده بار دستم رفت تو قندون بعدش یادم اومد قرار بود قند رو حذف کنم، برنداشتم. بار آخری قندونه شاکی گفت: شوخی فقط یکی دو بار اولش خنده داره!
* ما هیچ وقت اونقدری پول نداشتیم که کافه ای واسمون پاتوق شه ولی کاش یه جا رو می زدن فقط چای تو لیوان کاغذی با کیک یزدی می دادن، می شد پاتوق ما!
* سفید شدن مو بعضی وقت ها هم ارثی نیست، حرصیه!
* دنیا اگه دنیای خوبی بود که دوای سرماخوردگی شلغم نبود سیب زمینی سرخ کرده با سس بود!
* خدایی اش واسه هفت روز یه جمعه خیلی کمه!
* بادمجون این قدر خوبه که اصلا لیاقتش نیست گیاه باشه. باید گوشت می شد!
* بابا این چه وضعیه الان بچه کوچیک ها PS4 دارن! منم بچه بودم دندون مصنوعی مادربزرگم رو برمی داشتم تو کوچه بچه ها رو دنبال می کردم، دو نفر این وسط سکته می زدن!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
به بهانه گران تر شدن گوشت قرمز، بررسی کردیم ببینیم اصطلاحات مرتبط با گوشت، چه تعاریف جدیدی می توانند داشته باشند:
گوشت قرمز: پارسال دوست امسال آشنا/ از دل برود هرآن که از دیده رود/ نوستالژی/ از یاد رفته/ گشتم نبود نگرد نیست/ یاد ها و خاطره ها/ ستاره سهیل!
خبر گرانی گوشت قرمز: هشدار برای کبرا یازده/ زنگ خطر/ تلنگری برای خرید گوشت های مانده در دامداری ها/ آش کشک خاله!
گوسفند: سیمرغ بلورین/ آنچه خوبان همه دارند او یک جا دارد/ بالانشین شهر/ تافته جدابافته/ خوشگل خوشگل ها/ طاووسی که باید برایش جور هندوستان کشید/ برای دیدنش باید وقت قبلی گرفت!
آقای قصاب: همنشین خوبان/ کسی که دست به گوشت می زند طلا می شود!
مشتری بی پول: بر باد رفته/ الگوی کامل استقامت/ کسی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد/ یک دلش می گوید برو، یک دلش می گوید بیا/ کسی که گوشت تنش قبل از خرید گوشت گوسفند آب شده!
مشتری پولدار: قهرمان قهرمانان/ کسی که به نظرش گرانی طبیعی است/ کسی که تکلیفش را با بهتر بودن علم یا ثروت مشخص کرده/ مردی که شرمنده معده و پانکراسش نیست!
دلال گوشت: مردی که زیاد می دانست/ ماهیگیر آب گل آلود/ کسی که عقلش بیشتر از دلالان سایر مشاغل کار کرده است/ سلطان واردات/ لامبورگینی سوار/ یار غار چوپان!
معصومه پاکروان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روزی شیر گرسنه ای در جنگل مشغول تک چرخ زدن بود. به دلیل آلودگی هوا و تغییرات اقلیمی و خشکسالی و قطع بی رویه درختان و آتش سوزی های عمدی و غیرعمدی جنگل و سایر عوامل طبیعی و غیرطبیعی، حتی یک موش کور هم پیدا نمی شد تا شیر به دندان بکشد. ناگهان از دور نره گاوی را دید که در بیشه داشت می چرید. با خودش گفت من اگر امروز این گاو را نخورم، از خر کمترم. از دور برای گاو دستی تکان داد و فریاد زد: «چطوری رفیق قدیمی؟ چه خبر؟» گاو که داشت علف لای دندانش را پاک می کرد گفت: «هیچی، سلامتی. بفرما علف!» شیر که حرصش گرفته بود گفت: «این قدر علف نخور. حیف تو با این هیکل نیست که علف می خوری؟ امروز می خواهم حلیم گوسفندی بار بگذارم. اگر پایه هستی ظهر بیا تا در خدمت باشیم.»
گاو که تا حالا حلیم نخورده بود با خودش گفت چه از این بهتر، بروم حلیم هم نوبر کنم. از دور برای شیر دمی جنباند که یعنی «چشم، مزاحم می شوم.» شیر بلافاصله به لانه رفت، دیگ بزرگی از انباری آورد و روی اجاق گذاشت و منتظر گاو نشست. سر ظهر، شیر با لرزش زمین فکر کرد زلزله آمده. هراسان از پنجره بیرون را نگاه کرد و دید گاو با عیال و فرزندان و پدر و مادرش، گله ای آمده است. از طرف دیگر وقتی گاو چشمش به دیگ بزرگ جلوی در افتاد شاخش خبردار شد که این دیگ به درد حلیم گوسفندی نمی خورد و مناسب حلیم با گوشت گاو است. موضوع را با خانواده در میان گذاشت ولی چون بقیه هم مانند خودش گاو بودند، به جای فرار کردن تصمیم گرفتند از علف های جلوی لانه شیر بخورند. شیر هم که صحنه را دید و فهمید دست تنها نمی تواند از عهده آن گله بربیاید، خودش را به آن راه زد و از لانه بیرون نیامد و افسانه ما در این جا با گرسنگی سلطان جنگل و سیر شدن گاو های بیشه به پایان رسید!
علکساندر کاربراتور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
هفتمین جشنواره صد دانه یاقوت در فرهنگسرای اشراق تهران، عکس از خبرگزاری دانشجو
مه شدید بر فراز دریاچه «ژنو» سوئیس، عکس از خبرگزاری فرانسه
«الکساندر شولتز» ماجراجوی آلمانی، بر فراز بلندترین ساختمان های مکزیکوسیتی، عکس از خبرگزاری رویترز
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
امان از ای هوای مشهد تو پاییز. صبح باید با یَگ لا جاکت بری بیرون، ظهر باید همو رَم دربیری و با آستین کوتاه بِشی. عصری واز باید بَرت کنی و شب باید روش پالتو هم بُپوشی! همیجوری شد که مویَم سرما خوردُم. وقتی خانه آقام بودُم و سرما مخوردِم، مادرُم با یَگ پارچ آب نمک و یَگ دیگ شلغم و یَگ کیسه لیموشیرین درمونمان مِکرد. منتظر بودُم ببینُم حالا تو خانه خودما که عیالُم هم دکتره چی گلی به سرُم مِزنه. صبح وَرخاستُم دیدُم گولوم شده عین لوله خودکار از بس گیریفته. انگار یَگ خاور هم رو گُرده هام گذاشته بودن. جونُم هم مثل تنور از تب مُسوخت. مثل اگزوز ژیان هم سُلفه مکردُم. گفتُم: «کاملیاجان مو امروز حالُم بده، نِمتنُم برُم سر کار.» دستپاچه رفت و گفت: «اینا حالا خوب شد! چی شده عزیزم؟» اِنا حالا خوب رفت! ای دیگه تکیه کلام های مو رَم یاد گیریفته!
گفتُم: «فکر کنُم سرما خوردُم...» نذاشت حرفُم تِموم بره و بهم ورچاقید و گفت: «صد بار بهت می گم می ری بیرون لباس مناسب بپوش. ماسک بزن. هر شب شربت لیمو عسل بخور. گوش نمیدی که! حقته!» حالا بیا و درستش کن! مو ره بگو که منتظر بودُم بیاد قربون صدقه ام بره، نگو یَگ چیزی هم بدهکار رِفتُم. داشتُم تصمیم مِگرفتُم بغض کنُم که گفت: «حالا خیلی حالت بده؟ پس منم نمی رم داروخانه امروز. می مونم پیشت. یه سوپ عالی هم برات می ذارم. تا فردا خوبِ خوب می شی.» اِنا مو همی رِه مخواستُم دقیقا! یعنی زد تو خال. آدم وقتی ایجور پرستاری دِشته بِشه، مخواد که صد سال مریضیش طول بیکیشه.
خودمِه لوس کردُم و گفتُم: «نِه... تو از کارت نیفت. مو مِتنُم از عهده کارای خودُم بربیام. برو سر کارت...» نذاشت حرفُم تِموم بره و گفت: «جدی می گی یا تعارف می کنی؟ اگه بخوای می تونم بمونم ها؟ ولی امروز برامون دارو می رسه باید خودم باشم تحویل بگیرم. سعی می کنم زودتر بیام. سر راه هم برات از رستوران سوپ می گیرم. دارو هم لازم نیست بخوری. سه روز صبر کن، اگه بهتر نشدی این مواد شیمیایی رو بخور. الان برات یه قوری جوشونده دم می کنم، تا ظهر که برگردم تمومش می کنی ها! یه لگن آب ولرم هم می ذارم که پاشویه کنی.» لعنت بر دهانی که بی موقع باز شود و تعارف الکی بکند! خب یکی نیست بگه دهنته مِبستی و مِذاشتی تو خانه کنارت بمانه ازت پرستاری کنه! حالا او جوشونده های زهر ماری ره چوجوری بُخورُم؟ ولی انصافا هر ده دقیقه یَگ بار زنگ زد و حالُمه پرسید، نذاشت یَگ دقیقه چُرت بزنُم!
آق کمال
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نویسنده: سیدمصطفی صابری، تصویرساز: سعیدمرادی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* مطالب «زندگی سلام» روزبه روز داره بدتر می شه. من که تصمیم گرفتم نخونم. حسین پور
* لطفاً ذکر های روزهای هفته را چاپ نکنید. روزنامه ها بعد از این که دیروزنامه شدند معلوم نیست چطور استفاده شوند. گناهش بر ذمه شما نباشد.
* ای کاش یکی این آقای شجاعی مهر رو از تلویزیون بندازه بیرون!
* همسر عزیزم کمند جان، تولدت مبارک. ان شاءا... صد و بیست ساله شی. مسعود، مشهد
* آقای مجنون پور همین طور پیش بری کم کم پیام هات تو ستون «سخن بزرگان» چاپ می شه.
طرفدارت مصطفی حلمی، مشهد
* همسر عزیزم زهره، بی تو فردایی ندارم. همسرت عیسی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.