امروز برای این که از آسیب های فضای مجازی در امان باشیم، با خودمان قرار بگذاریم از گروه ها و کانال های غیر ضروری در تلگرام خارج شویم، ارتباطات غیرضروری فضای مجازی را حذف کنیم. یادمان باشد این لحظه ها که می گذرد عمر ماست.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
وقتی فردی در عین توانایی، کاری انجام نمی دهد و از تلاش کردن گریزان است، او تنبل است. این گونه افراد از هر چیزی که تلاش و پشتکار نیاز داشته باشد فراری اند. سایت «میگنا» می نویسد: روان شناسان معتقدند که نمی توان تمام افرادی را که گوشه ای نشسته و دست به کاری نمی زنند، حقیقتا تنبل دانست. مسائل دیگری در این امر دخیل است که گاهی موضوع را پیچیده می کند. برخی از عوامل که فرد را تنبل می کند:
* ترس از شکست/ بسیاری از افراد با به تعویق انداختن کارهایی که آن ها را به هدفشان می رساند، خود، مانع موفقیت شان می شوند. این افراد معمولا نسبت به خود قضاوت بسیار ضعیفی دارند. آن ها می ترسند، اگر تلاش هم بکنند، به نتیجه ای نرسند و صرفا بی کفایتی شان مشخص و اوضاعشان بدتر شود؛ بنابراین تصمیم می گیرند هیچ کاری انجام ندهند.
* ترس از موفقیت/ ترس از موفقیت، برادر ترس از شکست، است. بسیاری از مردم به طور ناخودآگاه نگران هستند که اگر موفق شوند، از سوی دیگران تهدید شوند؛ بنابراین با حرکت نکردن و انجام ندادن فعالیتی خود را از هرنوع تهدیدی مصون نگه می دارند.
* رفاه طلبی/ همه ما به دنبال آسایش و رفاه هستیم. اما گاهی نمی دانیم آن را چگونه به دست آوریم و رفتارهای بیهوده ای انجام می دهیم و دیگران را وادار می کنیم برای ما کارهایی انجام دهند؛ مثلا ممکن است هنگام مهمانی رفتن لباس مان را اتو نزنیم زیرا می دانیم همسر یا مادرمان نمی تواند این شلختگی را تحمل کند و به جای ما آن را اتو می زند و صرفا می گوید: «خیلی تنبل هستی».
* ترس از توقع/ افرادی که «استانداردهای پایینی برای زندگی شان دارند» بیشتر به گونه ای عمل می کنند تا جلوی توقعات بالای دیگران را بگیرند. آن ها معمولا برای خود برنامه ریزی نمی کنند تاجایی که اطرافیان شان برای آن ها برنامه ای در نظر می گیرند و سپس بدون هیچ نگرانی و احساس مسئولیتی آن برنامه ها را که معمولا چندان سنگین هم نیست انجام می دهند و از توقعات اضافی دیگر مصون می مانند.
* پرخاشگری منفعلانه/ ترس از دعوا و کشمکش با دیگران در اعماق وجود بسیاری از ما نهفته است و نگران هستیم که بیان ناراحتی و رنجش هایمان موجب آزردگی و جدایی شود و سپس احساس نارضایتی را به طور غیرمستقیم و از طریق تنبلی، به طوری که دیگران را برنجاند، نشان می دهیم.
* افسردگی / علایم رایج افسردگی شامل نبود انگیزه، خستگی و فقدان احساس لذت (حتی مواردی که قبلا مورد علاقه فرد بوده)است. افرادی که دچار افسردگی می شوند، حوصله انجام دادن کاری را ندارند و از وضعیت خود خشمگین هستند و این خشم، وضعیت روحی آن ها را نیز بدتر می کند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
احترام اسماعیل زاده، روان شناس عمومی- عذاب وجدان حسی است همراه با اضطراب و نگرانی که ذهن ما را نسبت به کاری که می توانستیم انجام دهیم ولی در انجام آن کوتاهی کرده ایم یا به نحو احسن آن را عملی نکرده ایم، درگیر می کند. در این حالت احساس نارضایتی و خودخوری تمام وجود ما را در برمی گیرد. اگر تا به حال دچار این احساس شده اید، حتما ادامه این مطلب را بخوانید.
عذاب وجدان در چه شرایطی پیش می آید؟
معمولا شما در ضمیر ناخودآگاه خود درباره موضوعی که در انجام آن کوتاهی کرده اید با خود می گویید که ای کاش تلاش خود را می کردید یا حداقل بیشتر سعی می کردید. همه این حالات به دلیل احساس ضعف و ناتوانی ایجاد می شود. بعضی افراد دائم اشتباهاتی را که اصلا ربطی هم به آن ها ندارد به گردن خود می اندازند و عذاب وجدان تمام وجودشان را فرا می گیرد.
احساس عذاب وجدان چقدر منطقی است؟
وقتی احساس گناه نسبت به اقداماتتان می کنید با خودتان کاملا منطقی صحبت کنید و به یاد داشته باشید که این احساس نارضایتی در بیشتر مواقع غیر منطقی است. با این حال اگر دیدید واقعا اشتباه کرده اید، دلیل کار اشتباه تان را پیدا کنید و مسئولیتش را به عهده بگیرید تا احساس عذاب تان را متوقف کنید. احساس عذاب غیرمنطقی، زندگی شما را فلج می کند.
اصلی ترین آسیب روانی عذاب وجدان چیست؟
شاید برای همه اتفاق افتاده باشد که در محیط کاری احساس کنند هیچ کار مفیدی انجام نمی دهند یا در عملکرد خود دچار لغزش شده اند. توجه داشته باشید که اگر شما خود را در نگاه دیگران بی ارزش می دانید، اگر از همین حالا جلوی پیشرفت این حس را نگیرید مطمئنا افسردگی و ناامیدی تمام ابعاد زندگی تان را فرا می گیرد و این اصلی ترین آسیب روانی کنترل نکردن عذاب وجدان است؛ بنابراین قبل از ایجاد احساس گناه و عذاب وجدان، عامل آن را پیدا کنید و مانع از شروع آن شوید. بیشترین عامل ایجاد این حالت انجام ندادن وظایف است، قبل از قبول و تعهد برای انجام کاری، باید کاملا به نوع و حدود مسئولیت خود واقف باشید تا مطمئن شوید اگر از عهده انجام صحیح آن بر می آیید، این مسئولیت را قبول کنید.
با احساس عذاب وجدان چه کنیم؟
به احساس عذاب وجدان فکر نکنید: اقدام اولیه کنار گذاشتن این حس است. اگر خودتان را از فکر کردن به آن رها کنید، می توانید بر احساس عذابی که دارید چیره شوید و نقاط منفی خود را پیدا کنید.
نگاه تان را تغییر دهید: از قضاوت مداوم خودتان و دیگران دست بردارید. شما باید بدانید که شکست و پیروزی به نوع درک انسان بستگی دارد و می توان به شکست ها به عنوان فرصتی برای کسب تجربه نگاه کرد.
توانایی های تان را شناسایی کنید: استعداد خاص شما چیست؟ به موفقیت های قبلی تان فکر کنید مهم نیست چقدر به عقب برگردید حتما موفقیتی ریز یا درشت پیدا خواهید کرد که حالتان را بهتر کند و روحیه تان را تغییر دهد.
مدیر زندگی تان باشید: شما باید احساس کنید که مدیر زندگی خودتان هستید. پیام های مثبت و موثر را برای خودتان و برای هر فردی که شما را می شنود، مدام تکرار کنید. به عنوان نمونه: «من ارزشش را دارم» و آن را آنقدر تکرار کنید تا قسمتی از وجود شما شود.
با یک فرد مورد اعتماد درددل کنید: درد دل هایتان را با یک دوست صمیمی یا اعضای خانواده تان در میان بگذارید؛ فردی که می تواند کمک تان کند و مشکل تان را تجزیه و تحلیل کند.
این جمله را 5 بار تکرار کنید: در هنگام عذاب وجدان فرقی نمی کند، درباره چه موضوعی است و در کجای مسیر قرار دارید، این جملات را ۵ بار تکرار کنید: «من نهایت تلاش خود را کردم، از همه مهارت ها و توانایی هایم استفاده کردم، دیگر بیشتر از این در توانم نیست». با تکرار این جمله می بینید که چطور به مرور زمان از عذاب وجدان شما کاسته می شود و متعاقبا اعتماد و اطمینان به نفس خود را افزایش داده اید.
زندگی سلام: باید توجه داشت که منظور از «احساس گناه» در روان شناسی، احساس ناخوشایندی و نارضایتی عمیق ناشی از پشیمانی نسبت به موضوعی است که در درون فرد شکل می گیرد و آثار مخرب و آسیب زایی در پی دارد و اساسا با «احساس گناهی» که در مقوله های مذهبی از آن یاد می شود و احساس ناب «توبه» را در آدمی زنده می کند، متفاوت است. شاید هم بتوان گفت «توبه» احساس والاتری است از همان درک مسئولیت در برابر خود، خلق و خداوند و پذیرش اشتباه و گناه خود و تصمیم گرفتن برای جبران و پرهیز از آن. در بسیاری از اختلالات روان شناختی احساس گناه فرد مانع از رفع مسائلش می شود، به همین دلیل اهمیت این موضوع در درمان های روان شناختی و جلسات مشاوره ای بسیار زیاد است و همان طور که در این مطلب ذکر شده است، در بسیاری مواقع این احساس غیر منطقی است و باید زودتر آن را رفع کرد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
همه انسان ها کم و بیش با افکار منفی دست و پنجه نرم می کنند، افکاری که مانع تلاش آن ها برای حرکت به سوی موفقیت می شود و انگیزه شان را برای انجام هر کاری به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. به گزارش «ایسنا»، در یک نظرسنجی علمی، متخصصان آمریکایی از بیش از دو هزار دانش آموز درباره تعداد دفعاتی که افکار منفی و خودآیند را در طول روز تجربه می کنند و این که هنگام شب به موقع خواب می روند یا تا دیروقت بیدار می مانند، پرسش هایی مطرح کردند.
این متخصصان مشاهده کردند افرادی که مدت کوتاهی را در طول شب می خوابند و بیشتر دیر وقت به رختخواب می روند نسبت به دیگران تعداد دفعات بیشتری در طول روز گرفتار افکار و قضاوت های منفی و آزاردهنده می شوند.
روان شناسان توصیه می کنند افرادی که به طور مکرر با افکار منفی درگیر هستند، با خوابیدن زود هنگام در شب به خود کمک کنند. آن ها امیدوارند با انجام مطالعات بیشتر در آینده بتوانند با این یافته، در ارائه روش درمانی مناسب برای اختلال های استرس و افسردگی بهره بگیرند. نویسنده ارشد این مطالعه گفته است: می توان با اطمینان اظهار کرد که خواب کافی و به موقع یک میانجی مفید و کم هزینه برای حل مشکل افرادی است که در قفس افکار منفی گرفتار شده اند و با این افکار خودآیند و کنترل شده، زندگی هر روز به کام شان تلخ شده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
برای آن که مشاوران و روانشناسان بتوانند پاسخهای مؤثرتری به سوالات و پیامکهای شما بدهند، نیاز به اطلاعات بیشتری داریم؛ بنابراین همراه با درج سوالات خود « سن، میزان تحصیلات، شغل، سطح اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود و خانواده» (همین اطلاعات را درباره فرد مقابل خود) بنویسید.لطفا ابتدای پیامک خود کلمه «مشاوره» را بنویسید.
* دختری 15ساله هستم، دلم می خواهد ازدواج کنم؛ البته ذهن و عقلم با یک دختر20 ساله هم سطح است. می خواهم برای این که از آسیب های جامعه در امان بمانم، ازدواج کنم. حتما نمی گویم ازدواج یک نامزدی هم، خوب است. راهنمایی کنید.
سلام. این که دختری در سن و سال شما سعی می کند درباره مسائل مختلف خود فکر و مشورت کند خیلی خوب و قابل تحسین است؛ اما خوب است که با افزایش مطالعه به این موضوع هم برسید که گاهی احساسات و تمایل هایی که افراد در درون خود دارند خودشان را به شکل یک فکر منطقی نشان می دهند و ما را فریب می دهند. بسیاری از متخصصان و عاقلان که عمری را به مطالعه و بررسی سپری کرده اند، معتقدند در سنین نوجوانی امیال و گرایش به جنس مخالف به شدت آشکار می شود، شما هم با شناختی که از جامعه داری، نگران هستی که مبادا دچار آسیب بشوی. این دو مطلب را که با هم جمع بکنیم می شود نتیجه گرفت که احتمالا این گرایش معمولی دوره نوجوانی خودش را با این جمله که «می خواهم از آسیب های جامعه در امان بمانم نشان می دهد» پس احتمال دارد که چندان منطقی هم نباشد! بهتر است به توصیه عقلا و متخصصان عمل کنی و تا پیش آمدن شرایط سنی و رسیدن به انواع بلوغ های لازم برای ازدواج صبر کنی و با همین درایتی که داری با مطالعه، گزینش دوستان خوب، تعیین هدف های متعالی و... کاری را انجام دهی که درست است تا شرایط مناسب ازدواج هم در زمان خودش پیش بیاید.
* مردی هستم 45 ساله، دارای سه فرزند، دو سال پیش همسرم به من و بچه ها خیانت کرد و از من جدا شد. حالا ظاهرا پشیمان شده است. آیا می توانم او را ببخشم یا خیر؟
* دختری ٢۶ساله ام. دو بار ازدواج ناموفق داشته ام. در دوران عقد جدا شدم به دلیل اشتباهاتم. پشیمانم. لطفا راهنمایی ام کنید.
*مشاوره های شما اصلا خوب نیست چیزی نمیفهمم و فایده ای ندارد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مدتی است با یکی از دوستان نزدیکم که خیلی با او صمیمی هستم به دلیل رفتاری که انجام داده است در حالی که شاید خودش هم نمی داند چرا، قهر کردم با این که هر روز همدیگر را می بینیم. لطفا کمکم کنید. واقعا به او نیاز دارم.
به نظر می رسد که در شرایط ناراحت کننده ای قرار دارید. سپاسگزارم که صفحه ما را انتخاب کرده اید و امیدوارم که مطالعه این نوشتار بتواند کمک مفیدی برای شما باشد.
قهر کردن نشانه چیست؟
یکی از نشانه های تنبیه، قهر کردن است که برخی افراد درموقعیت هایی که با ناکامی مواجه می شوند یا به نیازهای مطلوب خود دست پیدا نمی کنند برای ادای حق و ... در مقابل رفتارهای دیگران به صورت یکی از شکل های دیداری (ارتباط نداشتن)، چشمی، کلامی (قطع کلام) بروز می دهند. در روابطی که افراد انتظارات بیشتری از هم دارند و در تعاملات بیشتر هستند، این رفتار به مراتب بیشتر رخ می دهد. در ضمن قهر کردن در زنان بیش از مردان دیده می شود.
درمان قهر
افرادی که بیشتر قهر می کنند احتیاج به مطرح شدن، حل مشکلات یا جلب توجه دارند و بسیاری از مواقع از نداشتن اعتماد به نفس رنج می برند در حالی که این قهرها راه درمان دارد و اگر نمی خواهید دوستان خود را از دست بدهید و می خواهید کمتر خودتان را آزار بدهید دست به کار شوید و از این داروها برای درمان قهر استفاده کنید.
آشتی باعث تحقیرتان نمی شود
شما در پیامک خود نوشته اید که ایشان دوست صمیمی شماست و مسجل است که به ایشان وابستگی هم دارید. پس کاملا مشخص است که تحمل قهر ندارید و در نهایت به ادامه رابطه و دوستی فکر می کنید. حتما در اولین فرصت مانند یک فرد عاقل و بالغ با ایشان صحبت کنید و دلیل رنجش خود را بگویید. اجازه دهید علت ناراحتی شما را بداند. اگر به هر دلیلی باعث دلخوری شما شده است، او را ببخشید، گذشت کنید و فکر نکنید این کار باعث تحقیرتان می شود. به این فکر کنید که روزها و ساعت ها دور بودن از یک دوست نزدیک می تواند بهترین ساعت های عمرتان را خراب کند. توقعات و انتظارات خود را کم کنید و به دیگران نیز حق بدهید که همیشه قرار نیست مطابق میل شما رفتار کنند.
دلیل قهر کردن را به دوست تان بگویید
هرگز وقتی موضوع ناراحت بودن خود را برای طرف مقابل مشخص نکرده اید، قهر نکنید، بنابراین در اولین فرصت، موضوع را با او در میان بگذارید تا نظر او را در این باره بدانید. شاید حرفی برای گفتن دارد که موجب رفع قهر می شود. در ضمن قوه شناخت خود را نسبت به عوامل تنبیه دیگر بالا ببرید و بدانید قهر چاره ساز نیست.
قهر را طولانی نکنید
مهارت رفتار جرأت مندانه و ابراز وجود را یاد بگیرید. در ضمن توجه داشته باشید که قهر نباید طولانی باشد چون از میزان تاثیر گذاری آن کم می شود. این را هم بدانید که افراد درون گرا که ارتباط کلامی شان ضعیف تر است به نسبت بیشتر از قهر استفاده می کنند پس یکی از راهکارها، افزایش تعاملات اجتماعی است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
همسر دومم دخترم را مسخره می کند
مردی 43 ساله هستم. همسر اولم را طلاق دادم. دختری 12ساله دارم که با ما زندگی می کند. سه سال است که ازدواج کرده ام. سن همسرم 40 سال است؛ متاسفانه رفتار خوبی ندارد؛ مثلا به دخترم گفته است درس چیست؟ این هایی که درس خواندند به کجا رسیدند؟ یا وقتی دخترم برای معلمش گل برده، همسرم به شدت دخترم را به خاطر این کار تحقیر کرده است. دخترم دست به هر کاری می زند، مسخره اش می کند و همه جا از مادرش بدگویی می کند.
والدین ناتنی به عنوان غریبه وارد خانواده می شوند و اغلب خیلی سریع نقش خود را ایفا می کنند. البته تلاش نامادری صرف نظر از این که چقدر سعی کند رابطه صمیمانه والد- فرزند را برقرار کند، در کوتاه مدت احتمالاً محکوم به شکست است. ولی می فرمایید که سه سال است ازدواج کرده اید؛ با این حال بعد از این مدت هم غیرطبیعی نیست، چون عموماً چند سال طول می کشد خانواده های آمیخته، ارتباط و آسایش خانواده های تنی متلاشی نشده را به وجود آورند.
توصیه من این است که شما و همسرتان ابتدا با راهنمایی یک روان شناس درباره سبک های مناسب فرزندپروری آموزش ببینید تا اشکالات احتمالی هر دوی شما در زمینه فرزندپروری اصلاح شود و همسو باشید، زیرا در غیر این صورت به مشکل جدی خواهید خورد و متاسفانه طلاق دوباره به عنوان یک راه حل، بعید نیست. از طرفی فرزند شما در سنین نوجوانی است و مقداری ناسازگار شدن از سوی او می تواند رخ دهد که با مداخله شما می تواند تعدیل شود. رفتارهایی که ذکر کردید مصداق آزار و پرخاشگری است، باید بدانیم چرا این رفتارها از همسرتان سر می زند؟ دلایل مختلفی ممکن است داشته باشد و حتی به کیفیت رابطه شما با همسرتان هم مربوط است. لذا همسر شما باید تحت نظر یک روان شناس اگر مشکلی مثل افسردگی یا هر مشکل اعصاب و روان دیگری دارد بررسی شود. اگر مشکل مطرح بود که باید جداگانه درمان شود و اگر مشکلی نبود یا خفیف بود باید چند جلسه هر سه به مشاور خانواده مراجعه کنید. در پایان می خواهم عرض کنم که ارتباط، جاده ای دو طرفه است، لذا باید بتوانید از همسرتان همچون دخترتان به مقدار کافی دفاع کنید و با برخورد منطقی و کارشناسانه مشکل پیش آمده را به یک مسئله قابل درمان تبدیل کنید.
شوهرم دنبال برقراری رابطه با دختران آشنایان نزدیک است!
خانمی هستم متولد سال 68. شوهرم دنبال برقراری رابطه و دوستی با دختران، حتی در بین آشنایان نزدیک است و من خیلی ناراحتم چون دو دختر 6 و 4 ساله دارم. 7 سال است که ازدواج کرده ام. وضعیت مالی خوبی نداریم.
اگر احساس میکنید که رنگ و بوی خیانت از این گونه روابط بر می آید، بهتر است فکر اساسی در این زمینه بکنید. بهتر است قبل از هر چیز با یک روان شناس یا مشاور باتجربه در زمینه مسائل زناشویی همفکری کنید و جزئیات مسئله و رابطه با همسرتان را برای وی توضیح دهید تا شما را راهنمایی کند. اکیداً توصیه می کنم از برخورد تند و برملاکردن این مسئله نزد خانواده ها و آبروریزی خودداری کنید. البته شما حق دارید ناراحتی خودتان را ابراز کنید؛ اتفاقاً این اقدام، آغازی برای حل مسئله شماست؛ ولی زمان، نحوه گفتن مثل پرهیز از جنجال، تحقیر و سرزنش همسرتان بسیار مهم تر از اعتراض و تخلیه تنش است. پذیرفتن جوانب مختلف مسئله، برخورد آگاهانه و مشفقانه شما و مهم تر از همه درک و پذیرش نقش خودتان به عنوان شریک عاطفی وی حائز اهمیت بسیار است. این مسئله خاص مردان نیست و ممکن است برای زنان نیز به همان میزان رخ دهد؛ ولی طبق تحقیقات، عامل تعیین کننده رضایت از رابطه جنسی، عشق و شور و هیجان در زندگی زناشویی، در 70 درصد زنان و نیز 70 درصد مردان، کیفیت روابط صمیمانه در زوج هاست؛ بنابراین اگر به زندگی خود، همسر و بچه هایتان هنوز علاقه دارید، فکر طلاق و جدایی را فعلا کنار بگذارید و اجازه دهید طلاق آخرین گزینه شما باشد. پیش از آن راه های دیگر را امتحان کنید و درباره مشکلات ارتباطی بین خود و همسرتان از مشاوران و روان شناسان توانمند کمک و راهنمایی بگیرید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.