- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حجت الاسلام و المسلمین فاطمی نیا درباره دعا و استجابت آن می گوید: بدترین سخن این است که دعا کردم و نشد، زیارت رفتم و نشد! این «نشد» ها شیطانی است. هیچ دعاکننده ای دست خالی برنمی گردد اگر به صلاح باشد همان را و اگر به صلاحش نباشد، بهتر از آن را می دهند.
برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی حوزه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
یکی از همرزمان شهید مهدی زین الدین، فرمانده لشکر علی بن ابی طالب (ع)، خاطره ای جالب از محبوبیت او نزد رزمندگان روایت کرده است:
یک روز آقا مهدی [زین الدین] گفت: «دویست روز، روزه بدهکارم.» باور نکردم؛ اما او گفت: «شش سال چون دائما در مأموریت بودم، نشد که قصد کنم.» پنج روز بعد شهید شد. موضوع را با شهید صادقی در میان گذاشتم و ایشان تمام بچه ها را جمع کرد و پس از اعلام خبر شهادت زین الدین، گفت: «عزیزان، آقا مهدی پیش از شهادت به یکی از دوستان گفته اند که حدود دویست روزه قضا دارند، اگر کسی مایل است دین او را ادا کند، بسم ا...» یک باره تمام میدان به خروش آمد و فریاد که: «ما آماده ایم!»
برگرفته از سایت نامداران دفاع مقدس
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
هیزم شکنی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده است. شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد. برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت.متوجه شد همسایه مثل یک دزد راه می رود، مثل یک دزد پچ پچ می کند و مثل یک دزد زیرچشمی نگاه می کند. آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد و لباسش را عوض کند و پیش قاضی برود؛ اما همین که وارد خانه شد دید زنش شروع کرد به غرولند کردن که چرا تبر را این جا گذاشتی و من بردمش گذاشتمش توی اتاق. همان طور که زن دعوا می کرد، مرد فهمید که زنش جای تبر را عوض کرده و همسایه اش تقصیری نداشته است. هم از این قضاوت خودش و هم از غرغر های زن اعصابش به هم ریخت و تبر را برداشت و زن را تهدید کرد که همین الان به سه نیمه متساوی الساقین تقسیمت خواهم کرد. زن هم معطل نکرد و بقچه وسایلش را برداشت و با حالت قهر رفت خانه پدرش.مرد از پنجره دید همسایه اش مثل یک آدم شریف راه می رود، حرف می زند، رفتار می کند و نگاه می کند. فهمید دیدش به خاطر قضاوتش عوض شده بود. از خانه بیرون رفت تا از همسایه عذرخواهی کند و به میمنت رفتن زن غرغرویش، وی را شام به منزلش دعوت کند. همسایه که از دیدن مرد ترسیده بود، با تته پته گفت: «مرا ببخش که بی اجازه تبرت را برداشته بودم. ولی فوری سر جایش گذاشتم.» مرد که هم زنش قهر کرده بود و هم همسایه اش دزد از کار درآمده بود، گفت: «می بخشم ولی یک دقیقه صبر کن...» بلافاصله رفت تبر را آورد و تا خواست همسایه را به همان سه قسمت مد نظرش تقسیم کند، همسایه پا به فرار گذاشت. سپس با همان تبر چند شاخه گل از باغچه همسایه چید و رفت منزل پدرخانمش برای منت کشی!
علکساندر کاربراتور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شمعِ من
پیش پایم را روشن می کند
برای دیدن کوه
خورشید را بیفروز
علیرضا روشن
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نویسنده: سیدمصطفی صابری، کاریکاتوریست:سعید مرادی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با رفیقان، شمال می چسبد توی جادّه، بلال می چسبد!
روی کاناپه ای ولو گشتن فارغ از اشتغال می چسبد
جوجه زعفرانی و پاچین پخته روی زغال می چسبد
عصرِ یکشنبه رفتنِ سالن با کمال و جمال می چسبد
می شوم در خیال ثروتمند واقعاً این خیال می چسبد
تورِ خارج مجرّدی خوب است! داخلی با عیال می چسبد!
عمده نرخ های تومانی گر بگردد ریال، می چسبد!
امیرحسین خوش حال
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. تصویری که می بینین، جواب مسابقه دومه که چهارشنبه چاپ شد. تصویر، کاریکاتور به هم ریخته «محسن تنابنده» بازیگر سینما و تلویزیون بود اما درباره جواب های شما. کلاً این دفعه جواب ها خیلی متنوع تر بود؛ طوری که از سیدعلی ضیا گرفته تا امید عالیشاه بازیکن پرسپولیس، توی جواب ها پیدا می شد! ولی جواب های درست از هفته قبل کمتر بود. طبق قرعه کشی، آقای محمدرضا شاهرخی از مشهد برنده شدن که عکس و کاریکاتورشون چهارشنبه توی صفحه «همشهری سلام» چاپ میشه. به ایشون تبریک میگیم. راستی اینم بگم که اونایی که «طنابنده» هم نوشتن، توی قرعه کشی شرکت داده شدن. سعی می کنیم مسابقه چهارشنبه ساده تر باشه. فعلا خدانگهدار
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* گاهی برای آینه عرض اندام می کرد.
* بعضی ها برای شهر «حاشیه» می سازند.
* بعضی ها برای دوشیدن مشتری، دبه کم می آورند!
* بعضی از گوینده ها بیش از حد «چانه» می زنند.
رضا وارسته
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سیراب گلاسه!
* صبح هایی که مجبورم زود پاشم با سوالای بنیادین زندگی روبه رو میشم. چرا به دنیا آمده ایم و این رنج از برای چیست!
* یکی از قوانین جالب رانندگی اینه که یکی پشت سرت نور بالا زد لازم نیست بری کنار، سرعتت رو این قدر زیاد می کنی که ماشین عقبی راضی بشه!
* یه سوسک دیدم لب پله، آروم از کنارش دویدم بالا، خوردم زمین. این قضیه رو گفتم تا نتیجه بگیرم از کنار مشکلات کوچیک فرار نکنین که مشکل بزرگ تر زمینتون نزنه!
* نه تنها مخالف کار کردن زن هستم بلکه بر این عقیده استوارم که مرد هم نباید کار کنه!
* همه پنجره های توی ویندوز رو باز کردم ولی یه ذره هم باد نمیاد خنک شیم!
* من یه بار اصغر فرهادی رو تو سالن تئاتر دیدم. یه ربع مونده به آخر تئاتر پاشد رفت بیرون که ناتموم بمونه تو ذهنش!
* من اولین پولی که با دسترنج خودم درآوردم تو GTA بود که با موتور می رفتم رو تپه تک چرخ می زدم به هر نسبت که خوب بود حقوق می دادن!
* ماشینِ مورد علاقه گربه ها میتسوپیشیه!
* به نظر من 24 ساعت واسه یک شبانه روز واقعا کمه به هیچ کاری نمی رسیم!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
چقدر این واژه ها با هنر ظریف «نگارگری» همخوانی دارد. یکی از هنر های ظریف و زیبا که در ایران دارای سابقه طولانی و چند مکتب از جمله مکتب هرات است، هنر نگارگری است اما این هنر به نام فرانسوی «مینیاتور» هم معروف شده است. «مینیاتور» واژه زشتی نیست، ولی وقتی واژه زیبای «نگارگری»، نگار را در ذهن متجسم می کند، چه خوب است همان گونه که این هنر به استقلال هنری خود دست یافته، عنوان آن نیز، استقلال ملی خود را حفظ کرده و به جای واژه فرانسوی «مینیاتور»، واژه فارسی و خوش آوای «نگارگری» تلفظ شود.
اسماعیل فریدونی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نجات زلزله زدگان «پسکارا دل ترونتو» ایتالیا از زیر آوار، عکس از آسوشیتد پرس
بازرسی چرخ و فلک با دست های خالی در «پیشاور» پاکستان! عکس از گاردین
حمل و نقل کوسه شکارشده در جزیره «سوماترای غربی» اندونزی، عکس از خبرگزاری رویترز
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آرزوی مردم است که ببینند مسئولان در کنارشان هستند و پابه پای آن ها در حوزه های مختلف حرکت می کنند؛ از موارد کوچک و بی ارزشی مثل رانندگی در جاده ها گرفته که مردم دوست دارند مسئولان سوار همان به اصطلاح خودرو هایی شوند که مردم دارند و در همان به اصطلاح جاده ها رانندگی کنند، تا مسائل مهم و تاثیرگذار که مردم بفهمند این ها مرد عمل هستند. بعید نیست به همین دلیل باشد که شنیدیم تولید نیسان آبی متوقف شد. شاید یک روز وزیر صنعت داشته برای خودش رانندگی می کرده که ناگهان از سمت راستش یک نیسان بدون راهنما زدن ظاهر شده و رویش گرفته تا به چپ بپیچد یا چراغ قرمز را رد کرده و شاخ به شاخش شده است. پس از آن در حالی که همراهان آقای وزیر داشتند آب به صورتش می زدند و شانه هایش را می مالیدند و به زور، قرص زیرزبانی داخل دهانش می کردند، با لکنت گفته: «دیگه نمی خوام از اینا ببینم» .
یا مسائل پیش پا افتاده دیگر. مثلاً چند روز پیش وزیر محترم بهداشت، توانست در همین زمینه سربلند و البته سالم از آزمون بیرون بیاید. در بازدیدی که آقای دکتر از بیمارستانی داشته، وقتی سوار آسانسور بوده وسط راه آسانسور گیر کرده و نیرو های امداد مجبور شده اند آقای وزیر را در حالی که مشغول سلفی گرفتن در آینه آسانسور بوده، به زور از لای در بیرون بکشند. خب وقتی ما می بینیم وزیرمان این مشکلات روزمره را با گوشت و پوست و کت و شلوار پاره لمس می کند، امیدوار می شویم که ایشان در مسائل دیگری هم هوایمان را داشته باشد و اگر یک روز بیمار شویم کسی هست که به بالینمان بیاید و به وضعیتمان رسیدگی کند و با ما عکس یادگاری بگیرد تا زبانم لال دچار خطای پزشکی سهوی نشویم!
یا همین حذف کارت سوخت. از کجا معلوم که یک روز وزیر نفت یا یکی از نمایندگان مجلس وقتی به پمپ بنزین رفته و بنزین زده، یادش رفته کارت سوختش را بردارد و تا به خانه رسیده گفته «آخ آخ! تا کسی ازش سوءاستفاده نکرده زود کل کارت های کشور رو باطل کنین. حالا بعداً یه فکری برای دستگاه ها و هزینه های میلیاردی که سوخت می کنیم»
علیرضا کاردار
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* ستون های «واژه شناسی» و «ریشه ضرب المثل» را چرا حذف کردید و آن ها را ادامه ندادید؟ یارانه های تان را قطع و حذف کرده اند؟
* انتقادی دارم از صفحه «جوانه» ، چرا نوشته بود نوجوان های دهه هشتادی؟ به نظر من متولدان 77 و 78 به بعد، تا 82 نوجوان هستند. مثلاً متولدان سال 89 که در دهه هشتاد هستند و الان 6 سالشونه، نوجوان هستند؟ فقط 13 ساله ها تا 18 ساله ها نوجوان هستند.
* لطفاً درباره ماده مخدر گل که این قدر رواج یافته و به علت ناآگاهی خانواده ها و قیمت ارزان، پسران دانش آموز را هم آلوده کرده است در «زندگی سلام» گزارش تهیه کنید.
* وقتی خودم زانو دارم، به شونه های بقیه چی کار دارم؟ مسعود مجنون پور، مشهد
* اگر امکانش هست در مسابقه «این کیه؟» راهنمایی کنید که در چه کاری فعالیت می کنند؟ حنانه کدخدایی، مشهد
* می خواستم از داداش کوچولوی خودم مهدی جان تشکر کنم که با دستای کوچکش گره های بزرگ زندگی ام رو باز کرد. آبجی سکینه
جواب خفن استریپ شماره 97: شعبده باز، دردکشیده و مصیبت بار
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.