امروز به سراغ احوال پرسی از دوستان قدیمی ترم می روم حتی اگر شده، با یک تماس تلفنی. زنده کردن خاطرات خوب گذشته می تواند احساسات خوبی را دوباره زنده کند هم برای من هم برای دوستانم. می توانیم دوباره قرار ملاقاتی بگذاریم. عمر سریع تر از آن چه فکر کنیم می گذرد. دوستی هایم را زنده می کنم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حسینی - آخرین مهارتی که در سلسله مطالب مربوط به مهارت های زندگی سالم ، به آن می پردازیم، «مدیریت و کنترل خشم» است. خشم، یک هیجان منفی است که اگر به درستی مدیریت نشود، آسیب های زیادی در پی دارد. کمابیش همه ما خشم و عصبانیت را تجربه کرده ایم و باز هم تجربه خواهیم کرد، چون یک امر طبیعی است و در شرایط خاصی به دلایلی ممکن است هر یک از ما دچار این مسئله بشویم. همه ما به خوبی می دانیم در شرایط خشم، عقل و منطق به درستی عمل نمی کند و ممکن است در چنین شرایطی کارهاو رفتارهایی از خود نشان بدهیم که پس از مدتی به شدت احساس پشیمانی کنیم و چه بسیار مواقعی که دیگر کار از کار گذشته و حتی ممکن است راه برگشت و امکان جبرانی وجود نداشته باشد.برای دست یابی به مهارت مدیریت و کنترل خشم راهکارهایی را توصیه خواهیم کرد؛ ولی لازم است پیش از ورود به بحثِ راهکارها، شناخت درستی از شرایط خشم تان به دست بیاورید؛ بنابراین ابتدا به این امر می پردازیم و در مباحث بعدی راهکارهایی را معرفی خواهیم کرد که در زمان بروز خشم می تواند به شما کمک کند.
گام اول- همواره مهم ترین و اصلی ترین اقدام برای تغییر، تصمیم قاطع و به کار گرفتن اراده است. اگر در این مسیر مصمم هستید، می توانید امید داشته باشید به نتیجه برسید و باید بدانید همه چیز به شخص شما و خواست تان بستگی دارد.
گام دوم – توصیه می کنیم پیش از هر کاری در فرصتی مناسب که ذهن آرام و وقت آزادی دارید با تمرکز موقعیت ها و شرایطی را به خاطر بیاورید که در آن ها عصبانی و خشمگین شده اید. (اگر مواردی که در این تمرین به آن ها می پردازید را بنویسید کمک بزرگی به خودتان کرده اید.) روی کاغذ چند موقعیتی که در آن ها خشمگین شده اید را بنویسید. ابتدا آن شرایط را توصیف کنید و سپس عامل اصلی که خشم شما را برانگیخت؛ مثلا نگاه تحقیرآمیز کسی یا نیشخندی که به شما زده شد یا جمله، ناسزا و توهین و.... هر چیزی را که موجب خشم تان شده است با دقت بیابید. پیدا کردن این عامل بسیار مهم است، با خودتان روراست باشید، قرار نیست این کاغذ و نوشته هایش را کسی غیر از خودتان ببیند و بخواند. احتمال زیادی وجود دارد که زمان نوشتن عوامل عصبانیت، احساس کنید عامل مهمی نبوده و اتفاقا موضوعی کوچک و ساده بوده و خودتان هم از نوشتن آن احساس خوبی ندارید؛ ولی این واقعیت شماست؛ پس صادقانه آن را بنویسید. آن موضوع هرقدر هم بی اهمیت و کوچک به نظر برسد موجب آزار و عصبانیت شما شده است؛ پس اتفاقا بسیار مهم است و باید به آن توجه کنید. خجالت نکشید و آن را بنویسید...
بعد از نوشتن علت یا علت های خشم تان، احساسات خود را در آن لحظه خوب واکاوی کنید و آن ها را نیز بنویسید. برای یافتن احساس دقیق خود در آن لحظات باید دوباره خودتان را در همان موقعیت و با همان فشار هیجانی تصور کنید تا دوباره احساسات تان زنده شود، به آن ها نگاه و دقت کنید و نامشان را یادداشت کنید. این کار بسیار کلیدی است. پس از احساسات، نوبت به رفتارها و کارهایی می رسد که انجام داده اید. وقتی خشمگین شدید، چه کار کردید؟ داد و فریاد به راه انداختید؟ به در و دیوار مشت زدید؟ وسیله ای را پرتاب کردید؟ دست به یقه شدید؟ اقدام خود را بنویسید..
حداقل برای سه تا پنج موقعیت که شما را خشمگین کرده است، این تمرین را صادقانه انجام دهید.
گام سوم- آرام باشید. از آن موقعیت ها و تصور شرایط آن ها خارج شوید و به زمان حال برگردید. نفس عمیقی بکشید. چند دقیقه چشم های تان را ببندید و سعی کنید اعضای بدن تان را در شرایط آرام قرار دهید.
گام چهارم – ناچاریم دوباره به موضوع مان برگردیم. از شما می خواهم این بار در همین شرایط آرام فکری و روانی صادقانه برای خود بنویسید که اگر با همین آرامش در آن زمان حضور داشتید، در برابر آن موضوع و اتفاق که عصبانی تان کرده است، چه رفتاری نشان می دادید؟ تأکید می کنیم کسی جز خودتان این نوشته را نخواهد خواند و راه حلی جز صداقت و رویارو شدن با خودتان هم ندارید.
گام پنجم – در این مرحله سعی کنید تمام اشتراکات موقعیت های خشم خود را پیدا کنید و آن ها را بنویسید. ضروری است که اشتراکات را در هر سه سطح بنویسید؛ یعنی عوامل مشترکی که در تمام موقعیت ها وجود داشت، احساساتی که در آن موقعیت ها به صورت مشترک تجربه کردید و کارهایی که از شما در آن موقعیت ها سر زد.
*یک نکته کلیدی و مهم هم این است که کارهایی را که احساس می کنید به صورت غیر ارادی از شما سر می زند شناسایی و یادداشت کنید. کارهایی که بعد از عبور از موقعیت در اصطلاح می گویید: «دست خودم نبود این کار را کردم» یا اتفاقاتی که دوست ندارید ولی آن ها را تجربه می کنید؛ برای مثال احساس می کنید خیلی سرخ می شوید یا دست و پای تان شروع به لرزیدن می کند یا دندان هایتان را محکم فشار می دهید، دست های تان را مشت می کنید و فشار می دهید و تازه وقتی انگشت های تان را باز می کنید متوجه می شوید که در تمام مدت در حال فشردن انگشت های دست تان بوده اید و ...
اگر این پنج گام را واقعا انجام دهید و در انجام آن صادق باشید، راهکارهایی که در شماره بعد به آن ها خواهیم پرداخت، به شما کمک می کند تا خشم تان رادر موقعیت های مختلف مدیریت و کنترل کنید.
ادامه دارد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دوستان عزیز!
برای آن که مشاوران و روانشناسان بتوانند پاسخهای مؤثرتری به سوالات و پیامکهای شما بدهند، نیاز به اطلاعات بیشتری داریم؛ بنابراین همراه با درج سوالات خود « سن، میزان تحصیلات، شغل، سطح اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود و خانواده» (همین اطلاعات را درباره فرد مقابل خود) بنویسید.لطفا ابتدای پیامک خود کلمه «مشاوره» را بنویسید.
*پسری 21 ساله هستم. حقیقت این است که من سه سال پیش با دخترخانمی از هم دانشگاهی هایم آشنا شدم و از صمیم قلب به او علاقه مند هستم. یک سال او را می دیدم و از نظر شخصیتی هیچ دختری را مثل او ندیدم؛ ولی با اینکه از ابتدا قصدم ازدواج بود، نتوانستم با خودش صحبت کنم و نهایتا مادرم با وی صحبت کرد. اجازه گرفتیم برای خواستگاری ولی پدرش مخالفت کرد. من به غیر از او به هیچ کسی دیگر فکر نمی کنم.
*پسرى 25ساله هستم .سه سال است که ازدواج کرده ام. همسرم اصلا به من محبت نمی کند. بیشتر وقتش را با خانواده اش سپرى می کند.
* مردی 40ساله هستم. استرس زیادی دارم. نمی توانم از خود دفاع کنم تا می خواهم صحبت کنم با گریه صحبت می کنم، همه بدنم به لرز می افتد. به دکتر مراجعه کردم، اثری نداشت. لطفا راهنمایی ام کنید.
*پسری21ساله هستم. یک سال است که عقد کرده ام. من و همسرم هر دو دیپلم داریم. به زنم مشکوکم به دلیل گوشی. من دیوانه شدم تازگی ها باهم درگیری لفظی داشتیم. لطفا راهنمایی ام کنید.
زندگی سلام :
دوست عزیز! طی روزهای هفته به جز پنج شنبه ها با روزنامه (گروه خانواده و مشاوره) تماس بگیرید تا همکاران ما راهنمایی تان بکنند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
متأسفانه برخی سوالات شما به طور ناقص به دست ما می رسد که علت آن حجم زیاد متن پیامک است؛ با توجه به این که هر چه سوال شما مشروح تر و همراه با اطلاعات دقیق تری باشد، پاسخ گویی بهتری نیز انجام می گیرد، پیشنهاد می کنیم سوالات مشروح را از طریق ایمیل یا تلگرام «زندگی سلام» به آدرس zendegiدsalam@ برای مان بفرستید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
زندگی ام را دوست دارم ولی خانمم فرمودند من را نمی خواهند! زندگی ام دارد از هم می پاشد. لطفا راهنمایی ام بفرمایید.
با سلام خدمت شما مخاطب گرامی. متاسفانه درباره مشکل خود اطلاعات کافی از جمله سن و طول مدت ازدواج را قید نکرده اید که بتوان دیدگاه بهتری نسبت به موضوع پیدا کرد اما با توجه به آن چه بیان کرده اید، بهترین کار این است که با همسرتان درباره علت این رفتار و این خواسته اش گفت و گو کنید؛ البته برای به ثمر نشستن یک گفت و گو باید شرایطی را رعایت کنید که شامل این موارد است: از متلک گفتن و زخم زبان خودداری کنید، سوالات واضح بپرسید، به صحبت های همسرتان به خوبی گوش کنید، کلام او را قطع نکنید و در مقابل انتقادهایی که از شما می شود، جبهه نگیرید.
قبل از تصمیم نهایی، به صورت اصولی گفت و گو کنید
به یاد داشته باشید که در گفت و گوها موضوع دفاع از عملکرد یا رفتارهای شما نیست، بلکه موضوع فعلی، حفظ زندگی زناشویی شماست در نتیجه، با انتقادات همسرتان آشفته نشوید و سعی نکنید رفتار خودتان را توجیه کنید. آن چه که او بیان می کند، احتمالا مثالی از رفتارهایی است که باعث ناراحتی و دلسردی او شده است، در نتیجه به آن مصداق، بیش از حد توجه نکنید و سعی کنید منظور واقعی او را دریابید. هنگامی که صحبت می کنید، فقط از خودتان بگویید، احساسات خود را بیان کنید و رفتارها و کارهای همسرتان را زیر سوال نبرید. می توانید بگویید: «من از فلان حرف شما، ناراحت شدم.» اگر به جای این جمله بگویید «فلان حرف شما اشتباه بود»، احتمالا طرف مقابل سعی می کند از خود دفاع کند و هرگز به نتیجه نمی رسید. همچنین سعی کنید آرامش خود را در طول صحبت حفظ و از تهمت و افترا کاملا پرهیز کنید. اگر به همسرتان تهمت یا افترایی بزنید، فقط او را در جدایی مصمم تر می کنید.
برای ادامه زندگی تان تصمیم بگیرید
بعد از یک گفت و گوی اصولی و مطلع شدن از دلایل همسرتان برای جدایی، می توانید تصمیم بگیرید که آیا می توان راه حلی برای این مشکلات پیدا کرد یا خیر؟ همیشه مدنظر داشته باشید این امکان هم وجود دارد که همسر شما برای تحت فشار گذاشتن و به عنوان آخرین تهدید، از طرح موضوع جدایی استفاده کرده باشد. در این صورت سعی کنید خواسته های معقول او را انجام دهید و آنچه را که از توان شما خارج است برای او توضیح دهید. اگر همسرتان همچنان به جدایی اصرار داشت، پیشنهاد کنید که با یک روانشناس خبره مشورت کنید؛ زیرا حتی برای طلاق توافقی هم بهتر است به یک روانشناس مبنی بر نبود احتمال ادامه زندگی مشترک مراجعه کنید.
مدام به تغییر همسرتان فکر نکنید
در انتها به شما و همسرتان و تمام زوج های جوان این نکته را یادآور می شوم که مدام تلاش نکنید دیگری را تغییر دهید. اگر به این امید هستید که رفتار همسرتان تغییر خواهد کرد این اتفاق هرگز نخواهد افتاد. هیچ انسانی نمی تواند فرد دیگری را بدون خواست خودش تغییر بدهد. اگر از بخشی از رفتارها یا اخلاق همسرتان راضی نیستید، سعی نکنید با قهر، متلک و این گونه رفتارها او را مجبور به تغییر کنید. با صداقت مشکل خود را با او در میان بگذارید و به دنبال راه حلی باشید که منافع هر دو نفر را تامین کند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تصمیم دارم برای ادامه تحصیل بروم خارج یعنی بعد از گرفتن مدرک کارشناسی. خانواده من می گویند قبل از رفتن باید ازدواج کنی با فردی که تبعه خارجی هست. خانواده اش خانواده خوبی هستند، مدرکش دیپلم است ولی من موقعیت خوبی برای ازدواج ندارم. مجبورم جواب مثبت بدهم. در کل مرد ایده آلم این فرد نیست. با احترام نسبت به او نمی دانم چه کار کنم؟
در قدم اول بیایید بررسی کنیم و ببینیم شما چطور فکر می کنید؟ در جایی از پیامک تان نوشته اید: «مجبورم جواب مثبت بدهم». اگر مجبورید جواب مثبت بدهید پس چرا هنوز جواب مثبت نداده اید و اساسا چرا در این باره مشاوره می خواهید؟ وقتی از کلمه مجبور استفاده می کنید یعنی انتخاب دیگری ندارید ولی شما این پیام را فرستاده اید چون به قول خودتان «نمی دانم چه کار کنم» یعنی حق انتخاب دارید و می خواهید بهترین انتخاب را داشته باشید.
قرار نیست نقش قربانی را بازی کنید
فردی که برای زندگی شما تصمیم می گیرد در نهایت خود شما هستید؛ بنابراین مسئولیت خودتان را در قبال انتخاب تان بپذیرید. شما قربانی نیستید، مسئول هستید. وقتی فردی آزادی انتخاب خودش را انکار می کند در واقع اعلام می کند قصد دارد نقش قربانی را بازی کند. در این بازی فرد مدعی می شود که گناهکار نیست و مسئولیتی در قبال وضعیتش ندارد و فقط قربانی شرایط شده است. ناگفته پیداست این بازی بیشتر به درد فرار از مسئولیت می خورد تا حل مسئله؛ بنابراین فراموش نکنید که شما نباید از همین حالا نقش قربانی را بازی کنید.
ازدواج ابزاری؟ : آدم ها پله نیستند که از روی آن ها رد شویم تا به هدف مان برسیم. آدم ها دربازکن نیستند که با آن ها در قوطی کنسرو را باز کنیم، آدم ها ابزار نیستند که ارزش آن ها فقط به اندازه فایده ابزاری آن ها برآورد شود. آدم ها، آدم هستند همان طور که خود شما هم آدم هستید و نباید به عنوان یک ابزار یا کالا به شما نگاه کرد. ممکن است شما به فردی علاقه داشته باشید و آن فرد کارهای زیادی برای شما انجام دهد و شما را به بسیاری از خواسته های تان برساند؛ ولی این که فردی را فقط وسیله رسیدن به خواسته های مان بدانیم، دست کم درباره ازدواج خطرناک است؛ بنابراین به خواستگارتان به عنوان ابزاری برای رفتن به خارج نگاه نکنید تا در تصمیم گیری برای همه عمرتان، موفق تر عمل کنید.
خواستگارتان را همان گونه که هست، بپذیرید
در نهایت اگر خواستید به همین خواستگار فعلی تان پاسخ مثبت بدهید، پیش از ازدواج همسرتان را همان گونه که هست بپذیرید. درباره فرد مورد نظر طوری حرف می زنید که به نظر می رسد، شان و منزلت اقتصادی، علمی و فرهنگی خودتان را بالاتر از او می دانید چون گفته اید دیپلم دارد و مرد ایده آل شما نیست. همچنین گفته اید «با این که او دیپلم دارد»؛ ولی شما موقعیت خوبی برای ازدواج ندارید. شاید بهتر باشد در حالی که با خودتان کاملا رو راست و صادق هستید به ارزیابی خودتان و آن چه می خواهید به آن برسید، بپردازید. این امر در تصمیم گیری کمک تان خواهد کرد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حسینی - یکی دیگر از تفکرات اشتباه و رایج درباره ازدواج این است که افراد گمان می کنند معایب و ضعف هایی که طرف مقابل دارد، پس از ازدواج و به دوش گرفتن مسئولیت زندگی مشترک برطرف می شود؛ در حالی که این طور نیست. این برداشت نادرست به این علت شکل می گیرد که طرفین در ابتدای آشنایی و گفت و گوهای خواستگاری (به ویژه اگر از قبل به هم علاقه مند بوده باشند یا در این آشنایی به هم علاقه مند شده باشند) می بینند که چطور طرف مقابل تلاش می کند رضایت آن ها را به دست بیاورد، به راحتی در برابر درخواست های او تغییر می کند، همان طور رفتار می کند که او می پسندد و رفتارها و مسائلی از این قبیل. یکی از جملات بسیار متداول، مخصوصا از سوی دختران جوان، این است که او آن قدر من را دوست دارد که به خاطرم حاضر است هر کاری بکند و مثلا اگر طرف مقابل به اعتیاد مبتلاست و در این آشنایی قول داده است که اعتیادش را ترک کند، این وعده به راحتی پذیرفته می شود.
باید واقع نگر باشیم. ما نمی گوییم طرف مقابل تان به شما یا شما به طرف مقابل تان دروغ می گویید، به هیچ وجه این طور نیست و اتفاقا افراد در زمان دادن این قول ها کاملا نیت صادقی دارند و قصد دارند عادات بد، رفتارهای ناشایست و کارهای اشتباه خود را به خاطر طرف مقابل کنار بگذارند، اتفاقا در رفتارشان هم کاملا این تغییر دیده می شود، بسیار جدی هم رخ می دهد؛ اما افسوس که این تغییرات، پایدار نیست و مثل نسیم نوروزی است. به تابستان نرسیده، آن چنان آفتاب داغی تابیدن می گیرد که طاقت نمی آوریم!
همان طور که هفته گذشته گفتیم، این مسائل بیشتر تحت تأثیر هیجانات آشنایی های اولیه و فوران احساسات جوانان نسبت به موضوع ازدواج است. اگر شما در طرف مقابل تان عادات، رفتارها و ویژگی های ناپسند و مشکل آفرین مشاهده می کنید باید آن را جدی تلقی کنید؛ زیرا این صفات، عادات و رفتارها در آن فرد در این سن و سال به ثبات رسیده است و اصلا نمی توان پذیرفت که این رفتارهای ریشه دار، به این راحتی و سهولت تغییر کند.
وقتی شرایط هیجانی و عاطفی شما به وضعیت عادی برگردد، آنجا دوباره با چهره واقعی همسرتان با همان عادات، رفتارها و ویژگی ها روبه رو خواهید بود؛ بنابراین طرف مقابل را همان گونه که هست، در نظر بگیرید و به امید هیچ تغییری نباشید، اگر وضعیت او در همین شرایط فعلی برای شما قابل قبول است به آغاز و ادامه زندگی مشترک با وی فکر کنید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رهگذر- انقلاب، کار آدم های کوچک نیست که کوتاه قامتان فکری در دود و غبار چالش ها در ازدحام گلوله ها گم می شوند. انقلاب، ثمره تلاش رشید قامتانی است که گلوله ها را هم با گل، زمین گیر می کنند. غبار ها را فرو می نشانند تا چهره صادق انقلاب، دیده ها را و دل ها را به سوی خویش کشد. انقلاب، کار آدم های موفق است و مردمان موفق نیز پرورش یافته پدران و مادران بزرگ هستند حتی اگر در «چاردیواری» کوچکی زندگی کنند. این را در مطالعه انقلاب اسلامی می شود به عینه دید که کارهای بزرگ را مردان و زنانی انجام می دادند که از خانه های کوچک بیرون می آمدند، اما نگاه پر هیمنه پدران و مادرانی بدرقه راهشان بود که به معنا بزرگ بودند و فرزندان خود را نیز در مسیر بزرگی، راه می نمودند. پدران و مادرانی که وقتی سفره فقیرانه اما پر کرامتشان را می گستراندند جز «لقمه حلال» در آن نبود. سفره هایی که اگر «رنگ» نداشت «طعم» داشت، طعم صداقت و سلامت. طعم دست های نجیب مادر و دست های پینه بسته پدر، طعم باور حلال همین «طعم» ناز بود که آنان را بر اساس اندیشه ای ناب به حرکت وامی داشت تا جلوی حرام کرداری ها بایستند؛ جلوی باطل باوران که همه چیز را حق خود می دانستند و حتی حق حیات مردمان را هم در دست خود می پنداشتند، قد بکشند. آری، انقلاب کار کسانی بود که به قول معروف سر سفره پدر و مادر خود بزرگ شده بودند، در کلاس رفتار آنان پرورش یافته بودند و نمی توانستند خط شیطان و طاغوت را بخوانند و چنین بود که تاریخ در این دیار رقم خورد. پرشکوه هم رقم خورد تا از کوچه ها، سیلی راه بیفتد که اگر چه از خون بود، اما به یقین از مطهرات هم بود و زمین ایران را از لوث طاغوت شست تا بتوان در پاکی آن نماز خواند. بله انقلاب و این نگاه پاکی باور فرزندان این آب و خاک، نتیجه تربیت انسان ساز پدرها و مادرهایی بود که ریشه در اصالت ایمانی داشتند و به جرات می توان گفت که انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را کسانی به پیروزی رساندند که اصالت خانوادگی داشتند و در چاردیواری پر محبت بزرگ شدند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.