بعد از طلاق حال روحی ام خوب نیست

نویسنده : زهره حسینی مشاور و دانش آموخته دانشگاه علامه طباطبایی

خانمی 39 ساله ام. پسری 20 ساله و دختری 12 ساله دارم. سه ماه است طلاق گرفتم. حال روحی ام خوب نیست. تمام حق و حقوقم را بخشیده ام. مجبورم شب ها در حرم بخوابم. لطفا راهنمایی ام کنید.

 

خوب است هنگام تصمیم گیری آن هم برای امر مهمی مانند طلاق، ارزیابی واقعی از شرایط داشته باشیم و شتاب زده عمل نکنیم. گاهی افراد در شرایط هیجانی شدید مانند خشم، نفرت، ناامیدی، افسردگی، درماندگی و... قرار می گیرند و در همان موقعیت بدون مدیریت احساسات منفی خود در اوج خشم یا ناراحتی، شروع به تصمیم گیری می کنند در حالی که بهترین روش در حل مسائل زندگی، در ابتدا این است که فرد پس از آرام شدن و کم کردن احساسات منفی خود به طور مثال بهبود افسردگی یا کاهش خشم با مسائل رو به رو شود و برای آن ها راه حل بیابد تا کمترین میزان آسیب و پشیمانی را تجربه کند.
آیا تصمیم تان برای طلاق منطقی بود؟
مخاطب عزیز، این طور به نظر می آید که هم اکنون در شرایط خوبی به سر نمی برید و پس از جدایی، شرایط تان تا حدودی از قبل هم بدتر شده است. در سن 39 سالگی بعد از 20 سال زندگی مشترک با وجود دو فرزند، تمام حق و حقوق خود را بخشیده و جدا شده اید و حتی جای خواب هم ندارید. اگرچه مشاوران خانواده توصیه ای به طلاق ندارند اما در جایی که شرایط به هیچ وجه قابل اصلاح نیست و امکان آسیب در ادامه زندگی بیشتر از جدایی است، طلاق را به عنوان آخرین راه حل پیشنهاد می دهند. حال با توجه به این توضیحات، آیا طلاق در زندگی شما به عنوان راه حل مناسب و درستی برای مشکلات زناشویی انتخاب شده یا وضعیت زندگی عادی شما را هم به هم ریخته است؟ این که پس از طلاق شرایط روحی خوبی ندارید، طبیعی است اما این که جای خواب هم ندارید، طبیعی نیست چون انتظار می رود فرد با ارزیابی درستی از شرایط پس از جدایی مانند داشتن منبع درآمدی برای نیازهای مالی، سرپناهی برای زندگی و... دست به این اقدام بزند. با همه این توضیحات که به نظرم لازم بود، امیدوارم با راهکارهایی که در ادامه بیان می شود خیلی زود شرایط بهتری را تجربه کنید.
تا حد امکان به زندگی قبل برگردید
تا جایی که امکان دارد توصیه می شود با حفظ حرمت و احترام خود به زندگی قبل برگردید. اگرچه حتما در زندگی مشترک با همسرتان شرایط خوبی نداشتید که حاضر به جدایی به این شکل شدید اما وجود دو فرزند، 20 سال زندگی مشترک و البته شرایط فعلی که دارید، ایجاب می کند باز هم زندگی قبل را به جدایی ترجیح دهید. برای این کار از یک واسطه مطمئن از آشنایان همسرتان کمک بگیرید و از او بخواهید رازدار باشد و وانمود کند شما را اتفاقی دیده است و شرایط را برای برگشت محترمانه شما مهیا کند. همچنین از فرزند بزرگ تان در صورت توانمندی برای این مسئله کمک بگیرید تا با بیان احساس کمبود مادر، پدر را برای برگرداندن شما متقاعد و متمایل کند. در صورت برگشت، هر دو برای بهبود زندگی زناشویی تلاش و از اشتباهات قبل تجربه کسب کنید.
به دنبال شغل باشید
در صورت مهیا نشدن برگشت به زندگی قبل، به جای افسوس خوردن و غرق شدن در ناامیدی مطلق که شرایط تان را روز به روز بدتر می کند، حتما به دنبال منبع کسب درآمد باشید تا با پیدا کردن شغل، بتوانید وضعیت فعلی خود را مدیریت کنید. در این میان مراجعه به برخی موسسات و نهادهای خیریه با توجه به شرایط شما، می تواند کار گشا باشد.