پیامک های شما

لطفا در سوالات خود « سن، میزان تحصیلات، شغل، سطح اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود و خانواده» (همین اطلاعات را درباره فرد مقابل خود) درج کنید ابتدای پیامک کلمه «مشاوره» را بنویسید

چند شب پیش فرصتی دست داد و با دختر 15 ساله ام نشستیم به صحبت کردن درباره آرزوهاش و ... . خیلی تجربه جالبی بود و حس خوبی بهم داد. احساس کردم، اون قدر که فکر می کردم نشناختمش.
 پسری 21 ساله ام. دانشجوی مهندسی مکانیک و مغازه دارم. مدتی است دخل و خرجم از خانواده جدا شده است و پدر و مادرم از این موضوع، ناراحت اند که چرا من بدون توجه به حرف های آن ها پول های خود را جمع می کنم و در اختیار آن ها نمی گذارم. این باعث شده است بین من و دو خواهرکوچکم تفاوت بگذارند. به دلیل وجود این مشکل، شب ها به خانه نمی روم. پدرم مهندس برق بازنشسته است.
پسری 16 ساله ام. یکی از دختران فامیل مان را دوست دارم اما شرایط فرهنگی شهر اجازه نمی دهد به او ابراز علاقه کنم. هر شب آهنگ های غمگین گوش می دهم ، به عکسش نگاه و گریه می کنم. دارم دیوانه می شوم.
 44ساله، دارای تحصیلات سیکل و خانه دارم. شوهرم حدود 10 سال است با خانمی ازدواج کرده  است، با گذشت این همه سال هنوز نتوانسته ام با این مسئله کنار بیایم. از بس فکر و خیال می کنم دارم روانی می شوم. 
 شش ماه است عقد کردم و شوهرم خیلی پسر خوبی است. واقعا من را ‌دوست دارد. مهربان و مسئولیت پذیر است و روی نمازش خیلی تاکید دارد. کلا خصوصیات اخلاقی خیلی خوبی دارد و من هم‌ واقعا دوستش دارم اما مشکل این است که مادرم توقع دارد، شوهرم جلوی بقیه خیلی حواسش به من باشد. مثلا اگر خانه آن ها دعوتیم، غذا تعارف کند یا میوه. شوهرم هم می گوید من زیاد رویم ‌نمی شود و مادرم هم از او دلخور است و می گوید به او زیادی رو ندهم. واقعا ماندم چه کار ‌کنم؟
 خیلی خانمم رو دوست دارم و خیلی دوست دارم خوشحالش کنم. هر دومون تقریبا 30 ساله ایم. از مخاطب های متاهل تون می خوام تجربه های باحال و متفاوت شون رو برای خوشحال کردن همدیگر با همه به اشتراک بذارن. ایول دارین اگر کمکم کنین!