از شوهرم بدم می آید
دختری هستم 20 ساله با مدرک دیپلم. دو سال پیش با اصرار بیش از اندازه خانوادهام مجبور شدم با پسرعمویم ازدواج کنم، با اینکه از او بدم میآمد. در دوران عقد مشکلاتم بیشتر شد، دوست نداشتم نگاهش کنم یا حرف بزنم یا رابطهای با او داشته باشم. پسرعمویم 19ساله، دارای مدرک دیپلم و سرباز است. از نظر اقتصادی و تا حدودی اجتماعی و فرهنگی هم سطح هستیم. من حتی قبل از عقد از او بدم میآمد. مشاوره هم رفتهام. من تصمیم به طلاق گرفتم اما خانواده و پسرعمویم به شدت مخالفند. نمیدانم چه کارکنم.
اصولا متخصصان به دلیل آسیبهای بعد از جدایی، به کسی طلاق را توصیه نمیکنند مگر زمانی که خود فرد تصمیم قطعیاش را گرفتهباشد و تحت هیچ شرایطی ادامه رابطه را ممکننداند و ادامه آن رابطه آسیبهایش بیشتر از ماندن در آن باشد.
کمک بگیرید
اگر شما تحت هیچ شرایطی نمیتوانید سرمایهگذاری عاطفی و هیجانی با همسرتان داشته باشید (البته باید به مسائل احتمالی که بعد از جدایی برایتان اتفاق میافتد به طور کامل فکر کنید) میتوانید از بزرگان فامیل یا محله برای حل این مسئله و رایزنی درباره آن کمک بگیرید، فردی را انتخاب کنید که حرف و نظرش در خانواده و همسرتان قابل احترام باشد. میتوانید از آسیبهای ماندن در رابطه برای آن فرد توضیح دهید. این نکته را مد نظر داشتهباشید که به طور معمول اطرافیان راهکارهای متفاوتی برای ساختن رابطه به شما میدهند که هم میتواند مفید و هم میتواند آسیب بیشتری داشته باشد.
تا حل نشدن موضوع بچهدار نشوید
از مواردی که به طور معمول توصیه میشود و خطراتش زیاد است توصیه به بچه دار شدن است و این تفکر اشتباه وجود دارد که اگر بچه بیاید مهر و محبت بیشتر میشود، درشرایطی که رابطه زوج طبیعی نیست و مسائل بین فردی زوجین هنوز حل نشده بچهدار شدن (که خودش به تنهایی مسائلی را ایجاد میکند)، باعث میشود حلکردن مشکلات سختتر شود در این شرایط بچهدار شدن هم آسیب برای هر دو نفر است و هم برای بچه تازه متولد شده که قرار است در محیطی که صمیمیت عاطفی و روانی در آن وجود ندارد، رشد کند.
زمان بدهید
به هر حال پذیرش این موضوع از طرف خانواده و همسرتان به زمان نیاز دارد و موضوعی نیست که خانوادهها به راحتی با آن کنار بیایند و تا زمانی که منطق آن را نپذیرند به مخالفت خود ادامه میدهند و گاهی نیاز است دلایل خود را بارها و بارها چه از طرف خودتان و چه ریشسفیدان فامیل برایشان مطرح کنید.