مصاحبه با آق کمال کله چغوکی

با هر چیزی می‌شود خوشبخت شد

خوانندگان «زندگی سلام» کنجکاو بودند بدانند این آق کمال کیست و از کجا سر و کله‌اش مثل چغوک در همشهری سلام پیدا شد. به بهانه عید از ایشان دعوت کردیم به تحریریه روزنامه بیاید تا از خودش بگوید.
* چرا آقا کمال کله چغوکی؟
آقا کمال نه و آق کِمال! آقاها خیلی بزرگَن ولی مو آق خالیُم! خب اسمُم که کماله، از وقتی هم بِچه بودُم بهم مُگفتن کِله چغوکی، چون کِله‌خُردو بودُم. تا حالا که بِری خودُم کله‌گنده رفتُم هم روم مانده!
* واقعا مهندس هستین؟
اِنا حالا خوب رفت! مو یَگ کلمه تو ای نوشته‌هام دروغ نُمُگُم. یادُم شد مدرکمِه بیارُم. ایَم کارت شرکت مایِه، اگه روزنامه خراسان یا خودتا تعمیرات و ساخت و ساز داشتِن یَگ زنگ به ما بزنِن، حلِه!
* لطفا تبلیغ نکنید! چرا این قدر غلیظ مشهدی صحبت می کنین؟
دِداش مِخی کجایی اختلاط کنُم پس؟ چون مشهدی‌اُم، لهجه دیگه یاد نِدرُم. چه اشکالی دِره به لهجه جد و آبادی خودما حرف بزنِم؟ بِچه‌های الان انگار خجالت مِکشن به لهجه شهر و روستاشا حرف بزنن. مو از دستی غلیظ حرف مزنُم که خجالت نسل جدید بیریزه و کلمه‌های اصیل ره یاد بیگیرَن.
* چطور شد تصمیم گرفتین از زندگی تون بنویسید؟
راستش زندگی سلام ره خیلی دوست داشتُم. اِنقد پیامک زدُم و پیله کردُم تا از رو رفتن! الان هفته‌ای دو روز از خاطرات زندگیم مِنویسُم، برنامه بعدیم ایه که جای شماها رَم بیگیرُم و خودُم یَگ تنه صفحه ره بِچرخنُم!
* عجب! حالا واقعا از زندگی مشترک راضی هستین؟
معلومه! مگه مِشه کسی راضی نِبشه؟ اونایَم که غُر مِزنَن راهشِه یاد نِدرَن. اصلا بِری همی خاطراتمه می‌نویسُم تا اونایی که راه و رسمشه یاد نگرفتن، بیبینن با چیزهای کوچیک هم مِشه خوشبخت رفت.
* پس «زذ» نیستین؟
جان دِداش؟ یَگ بار دیگه ای حرفتِه بزنی، نه مو و نه تو! مو زن ذلیل نیستُم، فقط خیلی به کاملیاخانم احترام مِذارُم. (در این لحظه به احترام عیالش از روی صندلی بلند می‌شود و دوباره می‌نشیند!)
* رابطه‌تون با باجناقتون چطوره؟
عالی! هم عینهو دو روح در دو بدن! دِداش بی‌زحمت بحث ره منحرف نکن، بذار جَو مصاحبه صمیمی و بی‌اِشکل باقی بِمانه!
* خب پس هیچی دیگه! در آخر اگه نکته نوروزی هم دارین بگین.
نوروز خیلی مقبوله، مخصوصا بادوما، پسته‌ها، پادرازیا و نارنجکاش. عیدی هم یادتا نره، طرفای ما هم بیِن، خوشحال مِرم. دست شما هم درد نگیره که مصاحبه کردِن. با اجازه از ای بیسکیویتا بِری بِرارُم جِمال وَرمِدرُم. آبجیم هم گفت یَگ سلفی از تحریریه بیگیرُم که بذاره تو اینستاش. با اجازه آقای صابری گل‌های رو میزش هم وَرمِدرُم عیدی بِری کاملیاخانم. امر دیگه‌ای نَدرِن؟
* نخیر! به سلامت!