«آسیه» از حسابداری تا تعویض‌روغنی

گفت‌و‌گو با یک اتوسرویس‌کار زن درباره چالش‌ها و مشکلاتی که پشت سر گذاشت تا بتواند یک مغازه تعویض روغنی 28 متری در شاهین‌شهر اصفهان بزند
اکرم انتصاری  |  روزنامه‌نگار- فرقی ندارد خانم باشید یا آقا. خیلی وقت است کلیشه‌ شغل‌های خاص برای آدم‌های خاص شکسته‌شده‌ و آدم‌ها سعی‌می‌کنند فارغ از همه این‌ها، شغل موردعلاقه‌شان را دنبال‌کنند. هرچند خانم‌ها برای ورود به برخی شغل‌های دلخواه‌شان با مشکل و چالش‌های بیشتری مواجه هستند به خصوص اگر پای شغلی در میان باشد که در فرهنگ ما «مردانه» تعریف شده‌است. با این همه هرچند وقت یک‌بار متوجه حضور خانم‌ها در این شغل‌ها می‌شویم از رانندگی تریلی و اتوبوس‌های بین شهری تا هدایت هواپیما و کشتی در کسوت خلبانی و کاپیتانی. روایت امروز درباره «آسیه خداوردی» است که در 37سالگی در کنار داشتن نقش‌های همسری و مادری، در شاهین‌شهر اصفهان یک مغازه جمع‌وجور تعویض روغنی دارد و ویدئوهای او درباره شغلش در فضای مجازی پربازدید شده‌است. او برای سرپا نگه‌داشتن مغازه‌اش صبح تا شب مشغول کار است اما از انتخابش راضی‌ است. با «آسیه» گفت‌و‌ گو کردیم و سوال‌هایی را از او پرسیدیم که به احتمال زیاد، بخش زیادی از آن،‌ سوال شما هم هست.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
لامپ خانه را هم عوض نمی‌کردم
اهل مسجدسلیمان است و مانند خیلی از خوزستانی‌هایی که در سال‌های گذشته به شهرهای مختلف استان اصفهان کوچیده‌اند، راهی شاهین‌شهر شده‌است. حالا آسیه 37ساله است، یک دختر دارد و با همسرش که او هم تعویض روغنی دارد، در یک صنف کار می‌کند. او درباره این که چطور تصمیم‌گرفت وارد حرفه تعویض روغنی شود، می‌گوید: «قصه من در این شغل از آن‌روزی شروع شد که یکی از شرکت‌هایی که برای همسرم روغن موتور می‌آورد، به او گفته‌بود ما دنبال یک حسابدار امین می‌گردیم. من آن موقع حسابدار شرکت دیگری بودم و بعد با معرفی همسرم مشغول کار در بخش حسابداری آن شرکت شدم. با مشتری‌ها ارتباط خوبی داشتم و مدیران شرکت دیدند از پسِ بخش فروش هم برمی‌آیم. در آن بخش با تعویض روغنی‌ها هم در ارتباط بودیم و برای معرفی و فروش محصولات به شهرهای دیگر هم می‌رفتم و کم‌کم به شغل تعویض روغنی علاقه پیداکردم. هیچ وقت فکر نمی‌کردم روزی این‌قدر راحت آچار دست بگیرم چون قبلش اصلا آدم فنی‌ نبودم. یک پشت‌ میزنشین خیلی راحت که زنگ‌می‌زدم یک نفر بیاید لامپ خانه را عوض‌کند. اول به خاطر روابط عمومی‌ام بود و بعد هم به دلیل اطلاعاتی که درباره روغن موتور و این چیزها داشتم. مثلا می‌دیدم بعضی مغازه‌ها وقتی مشتری از کار سردرنمی‌آورد روغن مناسب نمی‌ریزند یا ترفندهایی می‌زنند که مشتری بگوید عجب آدم منصفی! دلم می‌خواست به مشتری توضیح‌بدهم ولی نمی‌توانستم در مغازه دیگران راجع‌به‌کارشان حرفی بزنم یا خرابشان‌کنم. مجبوربودم ساکت باشم. من در بخش‌های مختلف فروش کار کردم و مدیریت دفتر فروش را دست‌گرفتم ولی همه این‌کارها باعث شد بقیه رشدکنند اما خودم همچنان یک کارمند بودم. تصمیم گرفتم شغل خودم را داشته‌باشم و چه کاری بهتر از تعویض روغنی که با آن آشنایی‌ داشتم.»
 
نمی‌توانستم در مغازه همسرم کارکنم
همسرت که تعویض روغنی دارد، چرا با هم کار نمی‌کنید؟ این سوالی ا‌ست که شاید هزارویک‌بار در فضای مجازی و غیر آن از آسیه پرسیده‌باشند و جواب او همیشه یک چیز بوده‌است :«ما در شاهین‌شهر نمی‌توانیم هر جایی که دل‌مان می‌خواهد مغازه بزنیم. شهرداری یک منطقه را به عنوان صنعتی انتخاب‌کرده است و همه مشاغل فنی خودرو در یک راسته‌ هستند. ما فقط و فقط می‌توانیم در این منطقه کارکنیم و به همین دلیل این راسته، بورس شده‌است. باتری‌ساز، مکانیک، صافکار و ... همه مشاغل فنی در یک خیابان هستیم. مغازه تعویض روغنی همسرم یک سر خیابان است و مغازه من آن سرِ دیگرش. من و همسرم در کار هیچ‌وقت کاری به هم نداریم. البته خیلی از مشتری‌های همسرم من را می‌شناسند چون برای این که کار را یادبگیرم خیلی می‌رفتم پیشش. اما مغازه که زدم کارمان جداشد. همیشه خدا را شکرمی‌کنم که همسری دارم که به جای این که سوال‌های بی‌خودوبی‌جهت بپرسد می‌گوید مطمئنم در کارَت موفقی. این یکی از نعمت‌هایی‌است که خدا به من داده‌است. اگر من در مغازه شوهرم کارمی‌کردم مشتری روی من حساب باز نمی‌کرد چون یک مرد را می بیند و فکر می‌کند کار فنی مال مرد است.»
 
می‌گفتند این کار تو نیست!
تصورکنید می‌خواهید در یک راسته مردانه، یک مغازه بزنید که از قضا خیلی‌ها آن را شغل مردانه می‌دانند و ذکرشان این است که زن را چه به این کارها؟! به این‌ها چالش گرفتن مجوز در یک شهر کوچک را هم اضافه‌کنید. آسیه این هفت خان رستم را پشت سر گذاشته است و درباره آن روزها و این که چقدر طول‌کشید تا کارش روی روال بیفتد حرف‌های شنیدنی دارد: «من آن اوایل فقط دنبال یادگرفتن کار بودم. وقتی می‌خواستم مغازه بزنم و مجوز بگیرم گفتند بدون حضور یک مباشر مرد نمی‌توانید مغازه بزنید چون این شغل، مردانه است. یک نفر را استخدام کردم و مجوز گرفتم. دو سال هم کنار دستم بود و ایراداتم برطرف شد. اما کم‌کم اوضاع جوری شد که انگار در مغازه خودم کاره‌ای نبودم و مشتری که می‌‌آمد می‌گفت این کار تو نیست. این‌جور شد که عذرش را خواستم و البته این ماجرا هزینه سنگینی برای من داشت. الان شاگرد ندارم و گفتم دیگر می‌خواهم خودم کار کنم تا حداقل در آخر ماه، پولی دستم را بگیرد. قیمت‌ها در شهر متفاوت است و من الان برای یک مغازه 28متری با 50میلیون تومان پول پیش، باید ماهی 12میلیون تومان اجاره‌بدهم. هزینه آب و برق و گاز و استهلاک وسیله‌هایی که گرفتم هم جداست. کلا قیمت‌ها در شهر ما نسبت به مرکز استان بالاتر است و من خیلی باید کارکنم تا بتوانم این هزینه‌ها را دربیاورم.»
 
2سال طول‌کشید تا مشتری‌ها قبولم‌کنند
فکرمی‌کنید چقدر طول‌کشید تا مشتری‌ها حضور یک خانم را در تعویض روغنی بپذیرند؟ آسیه در جواب این سوال می‌گوید: «2سالی طول‌کشید تا مشتری‌ها واقعا قبولم‌کنند ولی الان هیچ‌کس با من مشکلی ندارد. مشتری‌های ثابت خودم را دارم که به خاطر کارم می‌آیند و این را به خودم هم می‌گویند. همین ماشینی که امروز جنت بخاری‌اش را عوض کردم به خاطر این آمده‌بود که قبلا ایراد نشت روغن ماشینش را گرفته‌بودم و دیگر مشتری شده‌بود. می‌گفت جاهای دیگر که رفتم این را به من نگفتند. شاید برایتان عجیب باشد اما خانم‌ها کمتر به کارم اعتماد می‌کنند چون این شغل را فنی می‌دانند. مثلا وقتی می‌آیند، می‌گویند تو نه! یک مرد می‌خواهیم که بداند مشکل چیست. یا می‌گویند: «خانم! من خودم زنم و می دونم تو چیزی حالیت نمی شه.» شاید 80درصد مشتری‌های من مرد هستند و بقیه خانم.»
 
واکنش‌ هم‌صنفی‌ها هم خوب بود و هم بد
صحبت را از مشتری‌ها و برخوردشان به همکارها می‌کشانم و از برخورد هم‌صنفی‌ها می‌پرسم. از روزی که آسیه در یک راسته مردانه شروع به فعالیت‌کرد و همکارانش در این راسته یا مثل او تعویض روغنی داشتند یا کاری مربوط به امور فنی خودرو. او درباره آن روزها و واکنش بقیه می‌گوید: «ربطی ندارد آدم‌ها چه شغل و جایگاهی داشته‌باشند؛ هم خوب دارند هم بد. من داخل خیابانی هستم که 22 مغازه دارد. از این تعداد شاید پنج نفر واقعا کمک و تشویقم کردند. 10نفر هیچ عکس‌العملی نشان‌ندادند و بعضی هم می‌گفتند این که چیزی حالی‌اش نیست، فکر کرده می‌تواند مغازه تعویض روغنی بزند؟ یعنی مشتری‌ها می‌آمدند و می‌گفتند این حرف‌ها را پشت سرت می‌زنند. باورتان نمی‌شود همسر یکی از مغازه‎‌هایی که در راسته ما بود و کار همسرش ربطی به شغل خودرو نداشت به اتحادیه رفته‌ و گفته بود این خانم چرا باید روبه‌روی مغازه همسرم مغازه بزند. یک سال طول کشید تا با کمک بعضی همکاران و مسئولان اتحادیه و صنف‌ توانستم مجوز بگیرم. کسانی بودند که می‌خواستند سنگ اندازی‌کنند اما کسانی هم بودند که واقعا کمک‌کردند تا بتوانم کارم را راه بیندازم.»
 
دنبال دیده‌شدن نبودم و می‌خواهم کارکنم
آسیه و همسرش هر دو مغازه دارند و بیشتر وقت‌شان صرف کارشان می‌شود. آن‌ها یک دختر هم دارند که مدیریت او مانند همه بچه‌ها چالش‌های خودش را دارد و وقت خاص خودش را می‌طلبد. او می‌گوید :«صبح‌ها دخترم را می‌گذارم مدرسه و ظهر هم می‌روم دنبالش تا در خانه ناهار بخورد و به تکالیفش برسد. من همیشه شاغل بوده‌ام. درست است شغل قبلی‌ام آزاد نبود ولی همیشه سرکار بودم و بعد از بارداری تا یک سال و نیمه‌شدن دخترم که به شیرمادر نیاز داشت، سرکار نرفتم. بعد از آن دوباره کارکردن را شروع کردم. ما اول زندگی به مشکلات مالی زیادی خوردیم و این نیست که از روی خوشی رفته باشم دنبال کار. من دنبال اسم‌ورسم نیستم. صفحه اینستاگرام من مال سال 2019 است و نمی‌دانم چطور یکهو دیده‌شد. قصد من دیده‌شدن نبود و آمدم تا کاری انجام‌بدهم که یک لقمه نان دربیاورم. ما هنوز یک خانه از خودمان نداریم. اگر دخترم پشتوانه مالی نداشته‌باشد چطور می‌خواهم او را به یک کلاس آموزشی یا باشگاه خوب بفرستم تا به اصطلاح تفریح سالم داشته‌باشد. مگر یک کارمند بخش خصوصی از ساعت 7صبح تا 4عصر سرکار نمی‌رود؟ تازه در شهر ما هم کار نیست و باید به شهرهای اطراف مثل مورچه‌خورت و اصفهان بروند که رفت‌و‌آمدش زمان‌بر است.»

 

 

 

در گرمای خوزستان کنار پدرم پای تنور بودم
خانم اتوسرویس‌کار گزارش ما یک صفحه اینستاگرام دارد که در آن پست‌هایی درباره عوض‌کردن روغن‌ خودرو و نکات فنی کارش به اشتراک می‌گذارد. معمولا نظرات در پست‌های او از این که چطور یک زن وارد این شغل شده‌است،شروع  و به نظرات مثبت یا منفی ختم می‌شود. او در این باره می‌گوید :«بعضی‌ها حرف‌های واقعا غیرمنطقی می‌زنند مثلا می‌گویند چرا تعویض روغنی زدی یا زن را چه به کارکردن. خب در این اوضاع اقتصادی مگر آدم می‌تواند به کارنکردن فکر کند؟ من بچه ارشد خانواده بودم و پدرم به یک مشکل مالی خورد و بعد هم به دلیل یک مشکل جسمی که برایش پیش آمد نتوانست کارکند. نگاه همه به من بود، تنها امید خانواده‌ام بودم و باید کار می‌کردم. پدرم قنادی داشت و تابستان با پدرم در گرمای سخت خوزستان پای تنور بودم در حالی که فقط یک بچه دبستانی بودم. من این جور بارآمده‌ام و یادگرفتم به جای این که زن خانه باشم، مرد بیرون باشم و واقعا کار بیرون برایم راحت‌تر بود. همیشه می‌گویم هیچ وقت نمی‌گذارم دخترم دنبال کار برود مگر این که خودش یک کسب‌و‌کار داشته باشد. به خاطر این که خودم کارکردم و دیدم با کسی که به کارش نیاز داشته‌باشد چه رفتاری دارند. هر شهر و استان افکار خودش را دارد گاهی می‌گویند تداخل صنفی است مثلا امروز یک جَنت بخاری عوض‌کردم و گفتند چرا این کار کردی. در حالی که در تهران تعویض روغنی در دسته سرویس‌کار خودرو قرار دارد و می‌تواند کارهایی مثل همین عوض‌کردن جنت، واشر، روغن ترمز و ظرف آن را انجام‌بدهد. خیلی‌ها پیشنهادمی‌کنند کارم را در تهران ادامه‌دهم چون آن‌جا می‌توانم مغازه بهتری بگیرم و کارکردن راحت‌تر است.»
 
تعویض روغنی هم یک شغل است، همین!
«از 8صبح که دخترم را مدرسه می‌گذارم یک‌راست می‌آیم و مغازه را بازمی‌کنم. البته تابستان‌ها ساعت هفت‌ونیم صبح، مغازه باز است. ظهر ساعت یک، بچه را می‌برم خانه و بعد حدود ساعت 3.5برمی‌گردم مغازه. چون شهر ما یک شهر کارمندنشین است، روزهای تعطیل مانند جمعه بیشتر کار داریم و مشتری هایمان بیشتر این روزها می‌آیند. مثلا جمعه گذشته تا ساعت 10.5 شب مغازه بودم. اواسط هفته تا ساعت 8.5 شب حتما هستم. خیلی‌ها می‌گویند زن نباید کار مردانه داشته‌باشد ولی من به آن‌ها می‌گویم مردها هم مغازه لوازم آرایشی دارند، آشپزی می‌کنند و خیاط لباس‌های مجلسی زنانه هستند. چرا کسی به این موضوع ایراد نمی‌گیرد؟ در دنیای ما نمی‌شود زن بیکار بنشیند و هر دو نفر باید با هم تلاش‌کنند. من تمام این‌ها را در نظر گرفتم و کارکردم. این که شغلم تعویض روغنی است اصلا چیز مهمی نیست و این هم یک شغل است. اولین مردی که آشپزی کرد چه اتفاقی افتاد؟ بقیه هم پشت سرش آشپزی‌کردند. هنوز که هنوز است می‌گویم اگر نیروی خانم پیداشود، استخدامش می‌کنم. البته در دنیای مجازی همان‌قدر که به من ایرادگرفتند به رشدم هم کمک‌کردند. با همکارانم در شهرهای دیگر آشنا شدیم و یک وقت‌هایی در دسترس‌ترین آدم‌ها برای پرسیدن سوال‌هایم هستند. آموزش‌هایشان خیلی به‌ دردم می‌خورد و حتی دوستان دوران مدرسه و هم‌کلاسی‌های دبستان و دانشگاهم را هم پیدا کردم.» این‌ها صحبت‌های آسیه درباره کارش و اوضاعش در فضای مجازی است.