پرونده
تعداد بازدید : 53
با من با زبان اشاره سخن بگو
به مناسبت روز جهانی زبان اشاره با یک مترجم این زبان که از کودکی بهخاطر داشتن خواهری ناشنوا از نزدیک با چالشها سوالات عجیب مردم از آنها، دغدغههایشان و ... مواجه شده، گفتوگو کردیم
نویسنده : علیرضا کاردار | روزنامهنگار
امروز 23 سپتامبر آغاز هفته بینالمللی ناشنوایان است. هفتهای که در آن سعی میشود به این قشر جامعه و به مشکلاتشان توجه شود. شعار امسال این هفته جهانی بر این تاکید دارد که ناشنوایان همه جا بتوانند با زبان اشاره صحبت کنند. به همین مناسبت و امروز که روز جهانی زبان اشاره است، با یک مترجم و مدرس زبان اشاره صحبت کردهایم. «فائزه خادمزاده»، مترجم و سرپرست یک گروه سرود ناشنوایان است. علاوه بر آن، خواهر او هم ناشنواست بنابراین از کودکی در متن زندگی ناشنوایان و مشکلاتشان قرار گرفته است. در این گفتوگو سعی کردهایم از زندگی این عزیزان بیشتر بدانیم و با مشکلاتشان آشنا شویم.
صحبت در همه جا با زبان اشاره
«خادمزاده» در ابتدای صحبت میگوید که اصلیترین شعار مطرحشده هفته جهانی ناشنوایان امسال این است که ناشنوایان بتوانند در همه جا با زبان اشاره صحبت کنند. او ادامه میدهد: «اگر به شعارهای فدراسیون جهانی ناشنوایان نگاهی بیندازیم، با توجه به اینکه این شعارها آمارهایی در پشتشان است و براساس جامعه وسیعی از ناشنوایان بررسی شده است، متوجه میشویم که مفهوم وسیعی دارد. ما هفته جهانی ناشنوایان داریم . طبق این برنامه باید موضوعاتی که مربوط به ناشنوایان است، مطرح شود و در راس قرار بگیرد تا زندگی ناشنوایان راحتتر شود.» این مترجم زبان اشاره میافزاید: «من دردهای ناشنوایان را از نزدیک لمس کردهام، چون کنار خواهرم زندگی کردهام. با این حال امیدوارم این حرفها به گوش کسانی برسد که کاری از دستشان برمیآید و بتوانند مشکلات ناشنوایان را برطرف کنند. آرزو میکنم دنیا به سمتی برود که همه افراد، مسئولان و... دغدغه این را داشته باشند که سطح آگاهی و آموزش ناشنوایان به جایی برسد که آنها هیچ فرقی با افراد شنوا نداشته باشند. همین.»
اشتغال، بزرگترین مشکل ناشنوایان
از این مربی زبان اشاره درباره اصلیترین مشکل ناشنوایان میپرسم که میگوید: «اصلیترین مشکل ناشنوایان وجود ندارد. یک سری از مشکلاتشان به یک اندازه مهم است، ولی اولین مشکل بزرگ آنها اشتغال است. خودم این مشکل را لمس کردهام. خواهرم ناشنواست و چند مدرک حرفهای دارد، ولی هرچه تلاش کردیم با هرکدام از این مدرکها ، نتوانسته است جایی مشغول کار شود. حتی به بعضی جاها گفتهام که خواهرم حاضر است با حقوق کم کار کند، چون میتواند لبخوانی کند، ولی باز هم قبول نمیکردند. به بعضی جاها میگفتم خواهرم سابقه و مدرک دارد که استقبال میکردند و در آخر تا میگفتم ناشنواست، ولی لبخوانی بلد است و واضح هم صحبت میکند که شما متوجه حرفهایش میشوید،باز میگفتند نه، امیدواریم جای بهتر کار پیدا کند.» «خادمزاده» معتقد است اشتغال ناشنوا به استقلال و اعتماد به نفس او کمک میکند. او ادامه میدهد: «در کاری که کاملا یدی است و به ارتباط با مشتری و ارباب رجوع نیاز ندارد، چرا از ناشنوایان استفاده نمیکنند؟ مانند این است که یک فرد شنوا، هندزفری بگذارد و چیزی نشنود و کارش را بکند. چرا او را استخدام میکنند، ولی ناشنوایان را نه؟ فرد ناشنوا اگر اشتغال نداشته باشد مشکلات دیگری پشت سرش میآید؛ مانند مسکن، ازدواج یا حتی تداوم ازدواج. خیلی از ازدواجها به دلیل بیکاری فرد ناشنوا به شکست انجامیده است.»
مشکلات ناشنوایان یکی دو تا نیست
او که با مشکلات خواهر ناشنوایش به خوبی آشنایی دارد، میگوید: «ببینید بستر یک سری چیزها فراهم نیست. مثلا فکر کنید اگر ناشنوایی به یکی از شغلهای خوب این دوره که همه دنبال آن هستند، پردرآمد است و همه جا به کار میآید و دنیا دارد روی آن می چرخد؛ یعنی برنامهنویسی، علاقه پیدا میکند و میخواهد آن را یاد بگیرد، کجا باید مراجعه کند؟ برای برنامهنویسی باید حداقل با زبان آشنا باشید. کجا باید برود زبان انگلیسی یاد بگیرد؟ آیا شما تا بهحال مجموعه ای را دیدهاید که مخصوص آموزش برنامهنویسی پایتون به زبان اشاره باشد یا آموزشگاه فنیوحرفهای را دیدهاید که برای افراد ناشنوا مناسبسازی کرده باشد؟ یا مثلا دانشگاهی که تخصصی یک رشته را به افراد ناشنوا آموزش بدهد. بعد این طور هم نیست که منِ شنوا بیایم و بگویم این رشتهها به درد ناشنوا میخورد و بقیه رشتهها، نه. ناشنواها یک شعار دیگری هم دارند که جزو شعارهای امسالشان هم هست که میگوید «بدون ما برای ما تصمیم نگیرید.» یعنی من نباید برای ناشنوا تصمیم بگیرم چه رشتهای را بخواند.»
نگاه مردم به ناشنوایان بهتر شده
از او درباره نگاه مردم به ناشنوایان میپرسم، میگوید: «اگر میخواهید نگاه فعلی مردم به ناشنواها را بدانید باید بگویم دارد پیشرفت میکند. البته آن هم به خاطر رسانهها نیست. رسانه ما هیچوقت نیامده درباره یک فرد ناشنوا بررسی کند و او را به بقیه بشناساند. بلکه بهخاطر همین فضای مجازی است. افرادی مثل من یا چند ناشنوا یا بعضی مترجمان که در صفحههای شخصیمان در شبکههای اجتماعی درباره ناشنوایان و زندگی آنها نوشتهایم، دید مردم را تغییر داده که خیلی بهتر شده است، ولی اگر اینها نبود نگاه مردم خیلی خوب نبود.» او مثال میزند: «مثلا سوالهای عجیبی از من میشود که ناشنوا مگر سواد دارد؟ بله که دارد یا ناشنوا مگر میتواند حرف بزند؟ بله میتواند. اصلا یک سری سوالهای عجیب از ما میشود.» «خادمزاده» معتقد است دلیل نگاه نادرست مردم به ناشنوایان، محیط است. او ادامه میدهد: «محیطی که منِ شنوایِ ناآگاه از ناشنوا در آن زندگی میکنم، اگر به من آگاهی بدهد، نگاه من تغییر میکند. ما ناشنوای مخترع و استاد دانشگاه داریم و ناشنوایی هم داریم که اصلا سواد خواندن و نوشتن ندارد. خب این دو ناشنوا که از لحاظ بهره هوشی تفاوت آنچنانی با هم ندارند. یکی در محیطی بزرگ شده که به او بها داده شده، مثل یک آدم شنوا به او شخصیت داده شده و برایش وقت گذاشته شده. ناشنوای بعدی ناشنوایی است که به حال خودش رها شده است.»
اشکالات محیطهای آموزشی برای ناشنوایان
«خادمزاده» درباره مشکلاتی که در محیط آموزشی برای ناشنوایان است دل پری دارد. او میگوید: «متاسفانه محیط آموزشی کشور ما برای ناشنوایان اصلا خوب نیست. فکر کنید وارد مدرسهای میشوید که نابینا، ناشنوا، سندروم داون و معلول جسمی-حرکتی دارند در یک کلاس با یک معلم مشترک درس میخوانند. خب معلم چطور میتواند هم سندروم داون را بشناسد و مطابق آن درس بدهد و هم ناشنوا را. ما معلمی که به زبان اشاره مسلط باشد، تقریبا نداریم. صداوسیمای ما اصلا درباره ناشنوایان برنامهای دارد؟ برای هفته جهانی ناشنوایان مهمانهای ناشنوا را دعوت میکنند و برنامههای مفرح میگذارند و میرود تا سال بعد. خب دید مردم به این چیزها بستگی دارد. نگاه مردم الان خیلی بهتر شده، ولی یک سری سوال های عجیب همیشه هست و یک عده از مردم ما نمیدانند. من رسانه را مقصر همه اینها میدانم.»
اهمیت آشنایی مردم با زبان اشاره
از این مترجم زبان اشاره درباره آشنایی مردم با این زبان میپرسم، پاسخ میدهد: «درصد خیلی کمی با زبان اشاره آشنا هستند. ما هم که با این زبان آشنایی داریم یا یک فرد ناشنوا داخل خانواده داریم یا اینکه خیلی علاقه داشته و وارد این حوزه شدهایم که خب تعداد کمی هستیم. هر جایی هر شغلی که داشته باشید امکان این که یک فرد ناشنوا را ببینید، هست. شعار امسال فدراسیون جهانی ناشنوایان این است که ناشنوا در هرجایی بتواند با اشاره صحبت کند؛ یعنی حرفش را بزند. خود شما چند ناشنوا در جامعه دیدهاید؟ احتمالا تعداد خیلی کمی. یکی از دلایل این است که محیط برای ناشنواها آماده نیست. ناشنوایان نمیتوانند بیرون بیایند و راحت بگردند. وقتی من بلد باشم، کارمند بانک، مغازهدار، دکتر و پرستار بیمارستان و مدیر یا ناظم مدرسه همه زبان اشاره بلد باشند، قطعا در جامعه ناشنواهای بیشتری را میبینیم. در این صورت ناشنوا هم اعتمادبهنفس بیشتری پیدا میکند که بیاید و شروع کند به حرفزدن، فرد ناشنوا میتواند خواسته خودش را راحت بیان کند. امکان دارد یک فرد ناشنوا به شما مراجعه کند و بخواهید کارش را راه بیندازید. مثلا بگوید میخواهم بچهام را در این مدرسه ثبتنام کنم یا بچه من مریض است و این علایم را دارد. این که ما آنها را کمتر دیدهایم، نشان میدهد محیط برای آنها آماده نبوده است. این همان دلیلی است که همه باید زبان اشاره را کم در حدی که کار او را راه بیندازد، بلد باشند. من نمیگویم همه بروند زبان اشاره را یاد بگیرند و به آن مسلط باشند، اما تا حد مبتدی برای فردی که می خواهد با یک ناشنوا ارتباط بگیرد، لازم است.»
باورهای اشتباه مردم درباره ناشنواها
این مدرس زبان اشاره باز هم تاکید میکند که برخی مردم درباره ناشنوایان دید اشتباهی دارند: «در صحبتهای قبلی هم به آن اشاره کردم، برخی فکر میکنند ناشنوا به غیر از این که ناشنواست، ناتوانی دیگری هم دارد که این طور نیست. بعضیها فکر میکنند ناشنوا تا کاشت حلزون انجام نداده است یک مشکلی دارد و باید حتما کاشت حلزون را انجام دهد. خب اینطور نیست. ناشنوا میتواند نخواهد این عمل را انجام دهد. این عمل جراحی یک کار انتخابی است و بستگی به فرد دارد. یک فرد ناشنوا ارزشش با فردی که کاشت انجام داده، یکی است.» با این حال او معتقد است ادارات خدمات مناسبی به ناشنوایان نمیدهند: «این پاسخ همان چرایی است که ما باید زبان اشاره بلد باشیم؛ کارمندانی که هیچ کدام با زبان اشاره آشنا نیستند. اگر خدمات مناسبی به ناشنواها داده میشد، ناشنوا، من یا مترجم دیگری را صدا نمیزد تا با خودش ببرد که کارش راه بیفتد. حداقل کاری که فضای شهری و ادارات میتوانند بدهند این است که مترجم بگذارند، ترجمه آنلاین بگذارند یا یک فکری بکنند. یعنی به این فکر نکنند که بابا مگر ما چند ناشنوا داریم. اگر حتی یک ناشنوا داشته باشیم ما باید به فکر آن یک نفر هم باشیم و او هم باید بتواند از خدمات ما استفاده کند.»
سمعکهای گران یا قدیمی
«خادمزاده» درباره یکی از رایجترین مشکلات ناشنوایان میگوید:«یکی از مشکلهای اصلی و رایج، سمعک است. سمعک خوب یا در بازار نیست یا خیلی گران است. سمعکهایی که بهزیستی به ناشنوایان میدهد، خیلی قدیمی است. در بازار هم سمعک خوب خیلی گران است. شما تصور کنید مثلا پدر و مادر یک ناشنوا که خودشان هم وضع مالی خوبی ندارند، بخواهند سمعک بخرند، یک هزینه هنگفت برایشان است. حال اگر بخواهند عمل کاشت حلزون گوش هم انجام بدهند که دیگر وحشتناک است. در ضمن، سن طلایی برای کاشت حلزون زیر 3 سال است که عوارض آن را خیلی کم میکند.»
توجه به ناشنوایان برای ظاهرسازی در برنامهها!
او خاطرهای هم از همکاری برای ساخت یک برنامه برای ناشنوایان تعریف میکند: «برای ترجمه یک برنامه تلویزیونی یک ساعته رفتم تا کارهای بخش زبان اشاره را انجام دهم. آن برنامه بخشهای مختلفی داشت. یک بخش 3 یا 4 دقیقهای در وسط برنامه را مشخص کرده بودند تا من برای ناشنوایان ترجمه کنم. به آنها گفتم که شما 30 دقیقه از ابتدای برنامه را ترجمه نمیکنید و ناشنوا متوجه نمی شود، سپس 3 دقیقه را ترجمه میکنید و دوباره نیم ساعت پایانی را هم ترجمه نمیکنید. خیلی هم اصرار داشتند که یک آدم حرفهای این کار را برایشان انجام دهد و جوری رفتار میکردند که ما نمیخواهیم از سر خودمان باز کنیم، اما من منطق این کار را نمیفهمیدم و هرچه تلاش کردم و جنگیدم که اگر میشود حداقل برای بقیه بخشها یک زیرنویس ساده اضافه کنید، میگفتند که جذابیت تصویر کم میشود! بعدا متوجه شدم که این کار و قراردادن یک بخش 4 دقیقهای برای ناشنوایان برای ظاهرسازی و شوآف بوده که بگویند ما به فکر ناشنوایان هم هستیم. من هم در ادامه با آنها قطع همکاری کردم، اما شنیدم بسیاری از برنامههایی که ساخته میشود، با این چالشها روبهروست».
مناسبسازی رشتههایتحصیلی برای ناشنوایان
او درباره مشکلات پیدا کردن شغل برای ناشنوایان میگوید: «در قدم اول، همه رشتههای تحصیلی باید برای افراد ناشنوا مناسبسازی شوند؛ یعنی مثل یک فرد شنوا باید این امکان برای افراد ناشنوا هم وجود داشته باشد که بتوانند اطلاعات کسب کنند که این مسئله برمیگردد به شیوه آموزشوپرورش که امیدواریم اصلاحاتی در آن اتفاق بیفتد. باید خود فرد ناشنوا، این امکان را داشته باشد که رشتهاش را انتخاب کند و مثلا برود رشته طراحی فرش، برنامهنویسی رایانه، دبیری یا... . همه این رشتهها باید به گونهای باشد که ناشنوا بداند وقتی وارد آن میشود، بتواند به صورت تخصصی آموزش ببیند و از آن طرف برایش بازار کار باشد، اما وقتی برای یک فرد ناشنوا، بستری فراهم نیست که آموزش ببیند، بنابراین نمیتواند وارد کارهای تخصصی بشود. به همین دلیل است که بسیاری از ناشنواها میروند دنبال کارهایی که به تخصص نیاز ندارد و به اصطلاح یدی هستند. مثلا عکاسی، خیاطی، نقاشی، کار کردن در تولیدیهای عمده و... شغلهایی است که ناشنوایان انجام میدهند. ناشنواها میروند سراغ حرفههایی که فقط با چشم و دست در ارتباط است. پس انتخابهایشان محدود است. با همین شرایط و با همین انتخابهای محدود، یک سری کارفرماها هم از سر ترس، خرافات یا هر دلیل دیگری که من نمیدانم، باز محدودیت ایجاد میکنند و میگویند که ما ناشنوا جذب نمیکنیم».
ناآگاهی قشر تحصیلکرده از چالشهای ناشنوایان
«خادمزاده» درباره رفتارهای مردم با ناشنوایان میگوید: «بیشتر مردم ما متاسفانه درباره ناشنوایی و چالشهای آن اطلاع ندارند که باید این مشکل با یک سری اطلاعرسانیها حل شود، اما از قشر تحصیلکرده ما، مثلا یک پزشک، انتظار میرود که چیزهایی را بداند. من در زمان کرونا، همراه خواهرم به پزشک مراجعه کردیم. در زمان ویزیت، پزشک داشت با خواهرم صحبت میکرد که به او گفتم خواهرم ناشنواست. دکتر ماسک زده بود و خواهرم متوجه حرفهایش نمیشد. توقع داشتم که به خاطر شرایط خاص خواهرم دکتر از او فاصله بگیرد، برای چند لحظه ماسکش را بردارد تا خواهرم از روی لبخوانی متوجه حرفهایش بشود، اما ماسک را در نیاورد و یکهو شروع به صحبت کردن با خواهرم کرد. شوکه شدم و گفتم که خواهرم ناشنواست و شما هر چقدر داد بزنید، او متوجه نمیشود. دست آخر، خودم ماسکم را برداشتم و سوالات پزشک را از خواهرم پرسیدم. حرفم این است که آدم از یک عده افراد توقع چنین ناآگاهی هایی را ندارد».