- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پاییز از آن فصلهای صفر و صدی است. یعنی بعضیها برای رسیدن آن لحظهشماری میکنند و در مقابل بعضیها بهخاطر رسیدن این فصل به زمین و زمان غر میزنند. فارغ از این که جزو کدام دسته هستید باید بدانید پاییز یکی از فصلهای تاثیرگذار در طبیعت است که مانند هر فصل دیگری اگر نباشد یک جای کار میلنگد. از آنجا که این فصل در هفته پیشرو شروع میشود، گفتیم شاید بد نباشد در اطلاعات عمومی این هفته چیزهایی را درباره پاییز بگوییم که کمتر شنیدهاید. پس حتی اگر از این فصل بیزارید این موارد را بخوانید.
اعتدال پاییزی یعنی چی؟
اصطلاح «اعتدال پاییزی» را به احتمال زیاد شنیدهاید. اعتدال در نجوم یعنی در بیشتر نقاط روی زمین هماناندازه که روز است، شب داریم. در واقع شب و روز در یک نسبت برابر قرار دارند. در اعتدال پاییزی، خورشید برای اولین بار در قطب شمال پس از یک روز ۶ ماه غروب میکند. بعد از آن کمکم هرچه به سمت زمستان میرویم از ارتفاع خورشید کم شده، روزها کوتاهتر و هوا سردتر میشود. اعتدال پاییزی در نیمکره شمالی همزمان با شروع فصل پاییز است، اما در نیمکره جنوبی اوضاع متفاوت است و مردم خودشان را برای شروع فصل بهار و اعتدال بهاری آماده میکنند.
دلیل تغییر رنگ برگها چیه؟
بیشتر ما از طریق عوضشدن رنگوروی درختان متوجه آمدن پاییز میشویم، اما چرا برگ درختان در پاییز اینقدر رنگارنگ میشود؟ میدانیم که برگها عضوی به نام کلروفیل یا سبزینه دارند. یک ماده شیمیایی که به برگها رنگ سبز میدهد و غذای موردنیاز درختان را تامین میکند. برگها دو ماده شیمیایی دیگر به نام «کاروتنئوید» مسئول رنگدانه نارنجی و زرد و «آنتوسیانین» مسئول رنگدانه قرمز هم دارند، اما در بهار و تابستان زور این دو به کلروفیلها نمیرسد و درنتیجه برگها همچنان سبز هستند. با رسیدن پاییز و کوتاه شدن روزها، دمای هوا پایین میآید و نور خورشید هم کمتر میشود. واکنش درختان برگریز به این اتفاق کمشدن کلروفیل و قدرتنمایی رنگدانههای دیگر است. اینطور میشود که ما، در پاییز با یک جعبه مدادرنگی مواجه میشویم که رنگ سبز در آن خیلی کم به چشم میخورد.
شفق شمالی پیداش می شه!
به گفته ناسا، پاییز فصل شفقهای قطبی است. دلیلش هم توفانهای ژئومغناطیسی است که در این فصل مقدارش تقریبا دو برابر فصلهای دیگر سال است. ذراتی که در این توفانها از خورشید جدا میشود در یک چشم بههمزدن به سمت زمین میآید و وقتی به محدوده جاذبه زمین میرسد با اتمها و مولکولهای اکسیژن، نیتروژن و عناصر دیگر برخورد میکند. نتیجهاش هم میشود رنگهای فوقالعاده و جادویی سبز، زرد، آبی و گاهی نارنجی و سفید که آسمان شب را میپوشاند. نوع رنگها را عناصری تعیین میکند که ذرات با آنها برخورد کرده است.
کلمه پاییز از کجا میاد؟
پاییز، خزان، بادبیز و سفیدبری از دیگر نامهایی است که در فرهنگ لغت دهخدا معادل با پاییز است. «پادیز» هم یکی از واژههایی است که در پارسی میانه به معنی پاییز بوده است، آن را به زمستان یا خرمن مربوط میدانند و به معنای جمعکردن آذوقه است؛ یعنی آخرین فرصت جمعآوری آذوقه پیش از رسیدن زمستان کلمه انگلیسی «Autumn» به معنی پاییز هم از کلمه فرانسوی «Automne» گرفته شده است و استفاده از آن برای نام این فصل به قرن شانزدهم میلادی برمیگردد. البته آمریکاییها از «Fall» هم برای فصل پاییز استفاده میکنند که خلاصه عبارت برگریزان است.
حیوانات دستبهکار میشن!
پاییز برای حیوانات یعنی آماده شدن برای خواب زمستانی. با شروع این فصل چیکادیها (نوعی پرنده) به دنبال غذا میروند و تا جایی که میتوانند دانه و غذا جمع میکنند. آنها را در صدها جای مختلف روی درختان و زمین پنهان میکنند. همزمان بخشی از مغز این پرنده کوچک با ایجاد سلولهای عصبی جدید تا 30درصد باد میکند. این بخش مسئول حافظه دور است و پرنده را از چیزهایی که قبلا امتحان کرده است، آگاه میکند. همینطور سنجاب و موشهای خاکستری در طول فصل پاییز ذخیره مواد غذایی را شروع میکنند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تانزانیا کشوری آفریقایی است که بزرگترین و معروفترین شهر آن هم تانزانیا نام دارد. یکی دیگر از شهرهای معروف آن زنگبار است که تاریخچهای قدیمی دارد و گفته میشود بخشی از مردمانش ایرانیهایی هستند که از شیراز و شوشتر به آن جا مهاجرت کردهاند. آمیختگی فرهنگ تانزانیا با فرهنگ ایرانی به قدری است که حتی کلمههای فارسی در زبانشان وجود دارد و آیین نوروز را هم جشن میگیرند. اصطلاح «شیرازی» در تانزانیا مخصوص افراد اصیلزاده و نشان از باشخصیت بودن آنهاست.
یکی از دیدنیهای معروف و جذاب تانزانیا، حیات وحش آن است. سالانه میلیونها گردشگر برای سیروسفر راهی پارکهای ملی این کشور میشوند تا از نزدیک طبیعت بکر و محیط زیست حیوانات وحشی آن را ببینند. حدود دو سوم پارک ملی «مانایارا» را دریاچهای به همین نام تشکیل میدهد. این دریاچه محل سکونت میلیونها فلامینگو و انواع پرندگان نادر و کمیاب دیگر است. این نقطه یکی از بهترین مکانها برای تماشای پرندگان و قایقرانی در کل قاره آفریقاست. علاوه بر پرندگان، انواع حیوانات دیگر از جمله اسب آبی، گورخر و... را میتوان در اطراف دریاچه مانایارا مشاهده کرد. بدون شک یکی از محبوبترین جاذبههای گردشگری تانزانیا «پنج بزرگ» است. اینجا مکانی است که شیرها، فیلها، بوفالوها، کرگدنها و حیوانات وحشی دیگر زندگی میکنند. جنگل شگفتانگیز و زیبای «جوزانی» هم یکی از آخرین زیستگاههای باقیمانده در جهان برای گونههای نادر میمون و به خصوص کولوبوس قرمز است. این منطقه 2هزار هکتاری علاوه بر جنگل، شامل یک مرداب نمکی و یک باتلاق بزرگ هم است. با سفر به تانزانیا علاوه بر تماشای طبیعت زیبا و حیوانات نادر، میتوانید از امکانات گردش در صحرا بین حیوانات وحشی و اتراق در آنجا هم لذت ببرید، البته اگر اهل هیجان و کمی خطر باشید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
هرچند مسابقات جهانی کشتی آزاد تمام شده است، ولی این ورزش برای یک ایرانی هیچوقت تمام نمیشود. کشتی در گوشت و پوست ایرانیها رخنه کرده است و هروقت یکی از کشتیگیران تیم ملی روی تشک میرود ضربان قلب ما هم تندتر میزند. ما مردمی هستیم که با بردها جان تازه ای می گیریم و با باخت ها ناراحت می شویم. تمام کشتیگیران قوی این روزهای تیم ملی روزی روزگاری در نوجوانی روی تشک میرفتند و رویای بزرگ رسیدن به المپیک و مدال طلا را در ذهنشان مرور میکردند. «اهورا خاطری» نوجوان 16ساله و عضو تیم ملی کشتی آزاد نوجوانان است که در وزن 45کیلوگرم کشتی میگیرد. او در مسابقات جهانی کشتی آزاد که مرداد 1402 در ترکیه برگزار شد، توانست با شکست کشتیگیرانی از کشورهای مغولستان، قزاقستان و هندوستان به مدال طلای جهان برسد بدون اینکه در مسابقه نهایی یک امتیاز به رقیب بدهد. او معتقد است زیرگیری شگرد اصلی اوست که با استفاده از آن، همه حریفانش را خاک میکند. با این نوجوان آیندهدار تیم ملی درباره مسیری که تا امروز طی کرده است و ورزش کشتی گفتوگو کردیم. او یک دهه هشتادی پرتلاش است که آرزو دارد به طلای المپیک برسد. اهورا مانند بیشتر کشتیگیران کشور اهل مازندران است و در شهر ساری زندگی میکند و لهجه شیرین مازندرانیاش از پشت تلفن پیداست.
کشتی را چطور و از چه زمانی شروع کردی؟
هشت سال است که کشتی آزاد کار میکنم. پدرم که میشود گفت اولین مربی من هم بود کشتیگیر بود. این باعث شد خودبهخود به کشتی علاقهمند شوم و به کلاسهای کشتی بروم. ضمن این که خودم کشتیگرفتن را خیلی دوست دارم.
کشتی ورزش سنگینی است و تمرینات سختی هم دارد. چطور خودت را برای کشتی آماده میکنی؟
هم اکنون روزی 3ساعت تمرین میکنم. درست است که فعالیت و تمرینها سنگین است، ولی من هیچوقت از کشتی خسته نمیشوم. یعنی هرچقدر کشتی بگیرم باز انرژیام تمام نمیشود. اینطور نیست که همه وقتم را هم برای کشتی بگذارم. اوضاع مدرسه و نمرههایم هم خوب است. روزهایی که مدرسه دارم تا ساعت 2 مدرسه هستم . وقتی به خانه میرسم کمی استراحت میکنم، ناهار میخورم و ساعت 4 میروم برای تمرین کشتی. این کار هر روز من است.
کشتی چه چیزی دارد که این همه برایش تلاش میکنی؟
ورزش کشتی برای من یک هدف است. میخواهم طلای المپیک را بگیرم و قهرمان شوم. این رویای بزرگ من است. 2سال دیگر هم میتوانم در رده جوانان شرکتکنم. همه تلاشم برای رسیدن به این هدف است و
ان شاءا... به آن میرسم.
وقتی مدال طلای جهان را گرفتی و روی سکوی اول ایستادی چه حسی داشتی؟
حس خوشحالی داشتم و غرور. بعد از گرفتن طلا با مادر و پدرم صحبتکردم، اما چون 2ماه پیش بود دقیقا یادم نمیآید چه چیزی گفتم. خیلی خوشحال بودم. من تا بهحال آسیبدیدگی جدی نداشتم برای آسیبدیدگیهای جزئی هم مادرم حرفی به من نمیزد.
نظرت درباره مسابقات کشتی جهانی که گذشت چه بود؟ برای تو هم اتفاق افتاده که در یک لحظه امتیازها زیرورو شود؟
نظری ندارم. آدمهای بزرگ تری هستند که باید نظر بدهند و من نمیتوانم جای آنها باشم. فقط فکر میکردم نتایج بهتری را به دست بیاوریم. برای من هم اتفاق افتاده که امتیازها تغییرکند. این اتفاق خیلی روی روحیه کشتیگیر تاثیر میگذارد بهخصوص وقتی امتیازت جلو باشد و برگردد. باید خیلی قوی باشی تا این اتفاق برایت اثر نداشته باشد.
کشتی گرفتنِ چه کسانی را بیشتر دوست داری و بیشترین تفریح تو چیست؟
الگوی فنی من در کشتی جان اسمیت و حسن رحیمی است. دوستانم بیشتر کشتیگیر هستند و با هم تمرین میکنیم. بیشترین تفریحم هم بازیکردن با ایکس باکس است.
به نظرت چه چیزی باعث شد در مسیری که انتخاب کردی موفق شوی؟
اردوهای ما 10روزه بود و از فروردین شروع شد و تا تیر ادامه داشت. در طول این مدت 6یا7 اردوی 10روزه داشتیم که همه در تهران برگزار میشد. در این مدت از خانواده دور بودیم و دیگر به این موضوع عادتکردیم. نه تنها من همه بچهها در اردوی تیم ملی نوجوانان تلاش زیادی کردیم. هرکسی بیشترین تلاش را کرد، مزد زحماتش را گرفت.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
«گارفیلد» همان گربه شکمویی که عاشق لازانیاست، بازیگوشیهایی دارد و وقتی منتشر شد خیلیها عاشقش شدند یک «لایواکشن» است. یعنی فیلم یا ویدئویی که در آن به جای پویانمایی و کاراکترهای انیمیشنی، بازیگران واقعی (انسان، حیوان، طبیعت و...) به جای آن تصاویر متحرکسازیشده، بازی میکنند. (شاید بگویید گارفیلد که واقعی نبود! اگر صبوری کنید توضیحش را میخوانید) در کنار هم قرارگرفتن این تصاویر واقعی «لایواکشن» (live Action) را میسازد و همانطور که از اسمش برمیآید به معنی «حرکت زنده» است. البته در فیلمهای لایواکشن هم میتوان شخصیت انیمیشنی داشت و هم برای ساخت یک تصویر ویژه، لایواکشن را با انیمیشن ترکیبکرد، مانند همان گارفیلد که خودش یک تصویر انیمیشنی است، اما افراد و ساختمانها هم به شکل واقعی در آن حضور دارند. اگر میخواهید به علامتسوالهایی که درباره لایواکشن دور سرتان میچرخد، پاسخ دهیم این شماره سینماتوگراف را بخوانید.
کاربردش کجاست؟
کارگردانها بیشتر وقتی به سراغ لایواکشن میروند که در فیلم یا ویدئوی شان، بعضی از شخصیتها حیوانات هستند و میخواهند آنها را در کنار بازیگران اصلی داشته باشند. لایواکشن ترفند هوشمندانه است که حتی شرکتهای بزرگی مانند دیزنی را به فکر بازسازی انیمیشنهای محبوب به روش لایواکشن خود انداخته و یکی از سبکهای ایدهآل شرکتهای تبلیغاتی برای تاثیرگذاری بیشتر تبلیغشان است. «شیرشاه»، «دامبو» و «آلیس در سرزمین عجایب» از همان انیمیشنهایی است که دیزنی لایواکشن آن را با حرکات واقعی انسانهای واقعی یا حیوانات ساخته است نه مدلها یا تصاویر. حتی لایواکشن «پینوکیو» هم ساخته شده است. در ژاپن هم این روش پرطرفدار است و سینمای ژاپن برای ساخت مانگا و انیمههای سینمایی از لایواکشن استفاده میکند، چون بیشتر داستانهای انیمه هیجانانگیز پیش میرود و به بستری نیاز دارد که بتواند اتفاقات غیرمعمول را هم در قالب آن، معمولی نشان بدهد.
چطور میسازند؟
هر ویدئوی لایواکشن یک فرایند 3مرحلهای ثابت دارد که همه سازندگان باید آن را بگذرانند. مرحله اول، پیشتولید است. در این مرحله مدیر یا تهیهکننده با بازیگران و اعضای تیم درباره دکور، طراحی صحنه و لباس، موسیقی و فیلمبرداری به توافق میرسند. پس از نهاییشدن جزئیات نوبت مرحله دوم یعنی تولید است و فیلم بردارها طبق نظر کارگردان، کارشان را بر اساس همان جزئیاتی که در محله قبل تکلیفشان مشخص شده است، شروع میکنند. مرحله آخر به پس از تولید معروف است. در این مرحله، فیلم تدوین و موسیقی پسزمینه یا جلوههای صوتی و تصویری به آن اضافه میشود. لایواکشن آماده عرضه است. این که ساخت یک لایواکشن چقدر طول میکشد بنا به حجم پروژه از زمین تا آسمان متفاوت است.
چه فرقی با انیمیشن دارد؟
وقتی ایده یک فیلم یا ویدئو خیالپردازانه است، لایواکشن کاربرد کمتری دارد، چون نمیتوان در آن زیاد خیالپردازیکردو ساخت آن ایده به صورت انیمیشن بهتر است. همچنین ساخت لایواکشن بودجه زیادی میخواهد و هزینه ایجاد تغییرات یا دوباره ساختن لایواکشن بیشتر از انیمیشن است. در لایواکشن نحوه عکاسی از بازیگران و صحنههای فیلمنامه باعث میشود تا اثر نهایی به واقعیت نزدیک باشد و مخاطب با آن بیشتر همدلیکند. در انیمیشنسازی ذهن نویسنده آزاد و رهاست، رویاپردازیمیکند، محدودیتی ندارد و میتواند سکانسهای غیرواقعی را هم به نمایش بگذارد و این به اثر نهایی هیجان بیشتری میدهد. البته طبیعی است که برای خلق این صحنهها باید زمان بیشتری گذاشت و دقت بیشتری به خرج داد. در کل برای پیادهسازی ایدههای پیچیده، انیمیشن گزینه بهتری از لایواکشن برای اجرای کار است.منبع: techrato
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پس از یک فصل تا دیروقت بیدار ماندن و انجام کارها بدون برنامه مشخص، زنگ هشداری میگوید وقت شروع مدارس است؛ چه یک دانشآموز عشق مدرسه باشید چه فردی که زیاد با مدرسه میانه خوبی ندارد، بازگشت به مدرسه زمان انتقال است: کلاسها و معلمهای جدید، برنامه جدید و شاید دوستان جدید. هرکدام از این اتفاقات میتواند چالشهای زیادی داشته باشد و ما سعیمیکنیم در این جا از چند نکته بگوییم که انتقال از تابستان به مدرسه را کمی آسانتر میکند.
اهمیت روز اول
روز اول مدرسه میتواند سخت باشد. اگر به مدرسه جدیدی میروید سعیکنید به تدریج با محیط آشنا شوید. یکی از بهترین راهها برای دوستیابی و آشنایی با مدرسه جدید عضویت در گروههای ورزشی و فعالیتهای جانبی مدرسه است. عصبی بودن در روز اول مدرسه کاملاً طبیعی است. پس از یک تعطیلات تابستانی طولانی قرار است به مدرسه برگردید. بازگشت به روال عادی و تطبیق با حجم کاری جدید به زمان مناسبی نیاز دارد. اگر عصبی یا مضطرب هستید، سعی کنید «روزهای اول» دیگر را بهخاطر بیاورید. به احتمال زیاد، همه چیز به سرعت حل میشود، چون شما با روال جدید خود سازگار شدید.
مدیریت احساسات
بد نیست بدانید مکان جدید یعنی احساسات جدید. ارتباط با افراد جدید یا دوباره ارتباط برقرارکردن با همکلاسیهای قدیمی میتواند سخت باشد. بهخصوص اگر خجالتی یا سربهزیر باشید. سعیکنید هرروز با یک یا دو نفر جدید احوالپرسی کنید. دانشآموزی که برای اولین بار در کنار شما مینشیند، میتواند گزینه خوبی باشد. اگر بعد از چند روز احساس ناراحتی میکنید با مشاور مدرسه، معلم موردعلاقهتان یا شخصی که به او اعتماد دارید درباره احساس خود صحبتکنید. به خودتان زمان بدهید چون بیشتر مشکلات در سازگاری با مدرسه معمولا موقتی هستند.
خداحافظی با استرس
وقتی کوچک بودید و مدرسه را نمیشناختید نگران بودید، اما اکنون همه چیز متفاوت است. اگر بعد از گذشت روزهای اول هنوز استرس دارید این چند نکته یادتان باشد:
برای کارها برنامهریزی کنید: دفتر برنامهریزی داشته باشید، تاریخ امتحانها را علامت بزنید. روزهایی را که قرار است ارائه داشته باشید،مشخص و زمان تمرین ورزشی را هم اضافهکنید. وقتی تقویمتان شروع به پرشدن کرد، یاد بگیرید که به فعالیتهای دیگر نه بگویید تا زمانی که اوضاع آرام شود.
همیشه بهروز باشید: سعیکنید تاخیر نداشته باشید. اگر احساس میکنید از درسها عقب افتادهاید و ناامید شدید به معلم، والدین یا سرپرست خود بگویید. بهتر است همان اول کار کمک بگیرید و منتظر نباشید تا شاید خودش درست شود.
در کلاس با دقت گوشکنید: توجه به حرفهای معلم در کلاس درس در درازمدت جادو میکند. گوشدادن فعالانه، یادداشتبرداری در طول کلاس درس و به اصطلاح ششدانگ حواستان را جمعکردن میتواند به شما در مطالعه و بهخاطر سپردن اطلاعات خیلی کمککند.
یادداشت بردارید: اگر هر جلسه از نکات مهم درس یادداشت بردارید و آن را قبل از شروع کلاس مرورکنید میتوانید مشکلاتتان را پیداکنید و به معلم بگویید. این تکنیک علاوه بر دبیرستان در دانشگاه هم جزو روشهای خوبی است که حتما به کارتان میآید.
خوابیدن به اندازه کافی
برای این که در طول روز احساس آرامش داشته باشید باید هر شب دستکم 8ساعت و نیم بخوابید. کمخوابی باعث میشود در کلاس چرتتان بگیرد و تمرکزتان از بین برود. هرچقدر هم شبها تا دیروقت بیدار بمانید و درس بخوانید به اثرگذاری یک خواب کافی نیست. مطالعات جدید نشان میدهد دانشآموزانی که قبل از امتحان ریاضی به اندازه کافی میخوابیدند تقریبا 3برابر بیشتر از کسانی که تمام شب را برای امتحان بیدار مانده بودند، مسئلههای ریاضی را حل کردند. سعیکنید یک ساعت خواب مشخص داشته باشید و آخر هفتهها خیلی دیر از خواب بیدار نشوید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
جوانه، چرا بازیکن پرسپولیس میخواست پیراهنش رو با کریس رونالدو عوض کنه؟ مگه خودش پیراهن نداشت؟
چرا داشت ولی جنس پیراهن رونالدو خیلی بهتره. بعدشم اون بازیکن تو بازی چندان موفق نبود؛ خواست حداقل یک حرکت مثبت بعد 90 دقیقه بزنه.
من واقعاً اینایی که پشت اتوبوس رونالدو دویدن رو درک نمیکنم. ما خودمون با موتور پشتش رفتیم.
من شما رو هم درک نمیکنم راستش؛ چه کاریه آخه؟ من رفتم تو چمدونش مخفی شدم باهاش رفتم داخل هتل. به محض اینکه زیپ رو باز کرد جیغ کشید؛ هرچی گفتم یک امضا بده تا برم توجه نمیکرد؛ مدام جیغ میکشید.
جوانه اگه با رفقای پارسالم تو یک کلاس نیفتم چی می شه؟
هیچی با رفقای امسالت تو یک کلاس میافتی. سخت نگیر.
جوانه من بازگشایی مدارس رو دوست دارم فقط کاش ساعت 9 شروع میشد.
لابد بعدشم 10 تموم میشد؟ تعارف نکن بگو.
جوانه به نظرت ریاضی کلاس هفتم سختتره یا هشتم؟
عربی نهم!
جوانه بچههای قدیم چطور بدون سرمداد فانتزی مشق مینوشتن؟
ما سرمداد فانتزی نداشتیم چون سرمداد واقعی داشتیم، مداد همیشه تو دهن خودمون بود و گازش میزدیم، برای همین سر مداد کله خودمون بود.
جوانه، میدونی اگه یک تخم مرغ دو زرده بشه چی کار می شه؟
مثل بازیکن پرسپولیس از بازی بعدی محروم میشه.
جوانه، چمن پارک نزدیک خونه ما از چمن ورزشگاه آزادی بهتره، این همه توش میدویم تا حالا نشده مثل ترابی و امیری پامون پیچ بخوره و مصدوم بشیم.
اگه میخواین چمن پارکتون مثل ورزشگاه آزادی نشه لطفاً روی اون ندوین، تازه هر کی به گل دست بزنه شاپره نیشش میزنه، از ما گفتن بود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نویسنده: کبری التج
انتشارات: مهرک (سوره مهر)
سال انتشار: ۱۴۰۲
راوی داستان پسری به نام «راپا» است که امسال به کلاس هفتم میرود. او با اینکه در دوره ابتدایی همیشه یا شاگرد اول بوده یا شاگرد دوم، از مدرسه بدش میآید.
راپا معتقد است مدرسه او را مجبور میکند خودش نباشد و نتواند کارهایی را که دوست دارد، انجام بدهد. اتفاقات مدرسه هم، نظر او را تایید میکند. معلم ریاضی از روز اول با او لج است و مدام او را مسخره میکند. معلم ورزش یک فوتبالیست قهرمان است و بچههای کلاس همه در زنگ ورزش فوتبال بازی میکنند. راپا عاشق والیبال است. او سال گذشته در تیم والیبال مدرسه بوده و تیم آنها بین مدارس قهرمان شده و مدال والیبال هم دارد. اما زنگ ورزش، هیچکس دوست ندارد والیبال بازی کند و راپا مجبور است با این که هیچ علاقهای به فوتبال ندارد، فوتبال بازی کند. راپا خیلی اتفاقی سر دسته گروه مرگ بر مدرسه میشود. این گروه نقشه میکشد کارهایی انجام بدهد تا مدرسه تعطیل شود. یکی از نکتههای جذاب در این کتاب این است که راپا عاشق فیلم دیدن است و اسم هر فصل نام یک فیلم یا یک انیمیشن است؛ رالف خرابکار، سیندرلا، رابینسون کروزوئه، فرار از زندان، فوتبالیستها و...
راپا و دوستانش چه نقشههایی میکشند و آیا موفق میشوند به هدفشان برسند؟ آیا راپا بالاخره با مدرسه کنار میآید؟ راپا میتواند خودش باشد یا مجبور است به حرف مدرسه گوشکند؟ برای دانستن پاسخ این سوالات به شما پیشنهاد میکنم کتاب جالب و جذاب «مرگ بر مدرسه» را بخوانید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.