هشدار: اگر فیلم را تماشا نکردهاید، مطالعه این مطلب بخشهایی از فیلم را لو میدهد
تعداد بازدید : 55
سندروم زوال شخصیت در «بی رویا»
نگاهی روانشناسانه به نقش «طناز طباطبایی» در فیلم «بی رویا» و رفتارهای عجیبی که از او میبینیم
نویسنده : دکتر الناز علوی| متخصص روانشناسی
چند روزی است که فیلم «بیرویا» وارد چرخه اکران آنلاین در پلتفرمهای نمایش خانگی شده؛ فیلم داستان زن جوانی به نام رویا با بازی طناز طباطبایی است. رویا همراه همسرش بابک قصد مهاجرت به دانمارک را دارد. اما ناگهان دختر جوانی که حافظهاش را از دست داده است سر راه رویا قرار میگیرد. رویا به رغم مشغلههای زیاد تصمیم میگیرد به آن دختر کمک کند؛ او دختر را زیبا صدا میزند. با عمل جراحی که روی چشم رویا انجام میشود ناگهان همه چیز تغییر میکند و رؤیا متوجه رفتارهای عجیب بابک و زیبا می شود و در نهایت مشخص میشود رویا در حقیقت زیباست و با بحران جدی هویت مواجه است. هرچند فرضیههایی وجود دارد که فیلم راوی داستانی درباره جهانهای موازی و تلاقی آنها بوده، اما چون دادههای فیلم بیشتر روی اختلال شخصیتی نقش اصلی تاکید دارد، ما در این مطلب فیلم را از جنبه سندروم مسخ شخصیت بررسی میکنیم تا بدانیم شخصیت اصلی این فیلم درگیر چه چالشهای روحی بوده است. اگر درک رفتار شخصیت اصلی و پایان فیلم برایتان دشوار بود، با ما همراه باشید .
اختلال مسخ شخصیت چیست؟
اختلال مسخ شخصیت و مسخ واقعیت (گسست از خویشتن و گسست از واقعیت) که گاهیاوقات به آن سندروم شخصیتزدایی یا زوال شخصیت هم گفته میشود، یک اختلال روانی است که میتواند باعث شود شما به صورت دورهای یا پیدرپی حس کنید که خارج از بدن خود قرار دارید. یا این که اتفاقاتی که در اطراف شما میافتد، واقعی نیست. اگرچه این اختلال به عنوان یک بیماری واحد در نظر گرفته میشود (یعنی مسخ شخصیت و واقعیت هر دو یک اختلال هستند) اما دارای دو جنبه متمایز است که ممکن است در یک شخص وجود داشته باشد یا خیر.
علایم اختلال مسخ شخصیت و واقعیت
مسخ یا گسست شخصیت به معنای جداشدن از خود است، گویی که در حال تماشای زندگی خود از حاشیه هستید یا خود را در صحنه یک فیلم مشاهده میکنید. علایم این اختلال میتواند شامل این موارد باشد:
1-الکسی تایمیا (نارسایی هیجانی) یا ناتوانی در تشخیص یا توصیف هیجانات خود
2- احساس بیحسی موضعی
3- احساس رباتیک بودن یا ناتوانی در کنترل گفتار یا حرکت
4- احساس ارتباط نداشتن با بدن، ذهن، احساسات یا حواس
5- ناتوانی در ارتباط دادن احساسات به خاطرات یا به اصطلاح مالکیت داشتن بر خاطرات به عنوان تجربههایی که برای شما اتفاق افتاده است.
6- احساس تحریف بدن و اندام (انگار که اندامهایتان بزرگ یا کوچک شدهاند)
7- این حس که سر شما در پنبه پیچیده شده است.
عواقب ابتلا به مسخ واقعیت
مسخ یا گسست از واقعیت به معنی احساس جداشدن از محیط پیرامون و اشیا و افراد موجود در آن است. در این حالت ممکن است جهان اطرافتان تحریف شده و غیرواقعی به نظر برسد، گویی که شما آن را از ورای یک حایل مشاهده میکنید. یا انگار یک دیوار شیشهای شما را از اطرافیانتان جدا میکند. این جنبه از گسست میتواند باعث ایجاد تحریف در بینایی و سایر حواس هم بشود. در این حالت فاصله و اندازه یا شکل اشیا ممکن است تحریف شود. ممکن است از محیط پیرامونی خود آگاهی بیشتری داشته باشید. به نظر میرسد وقایع اخیر در گذشتههای دور اتفاق افتاده باشد. محیط ممکن است مبهم، بیرنگ، دو بعدی، غیرواقعی یا بزرگتر از اندازه واقعی یا بهصورت کارتونی به نظر برسد.
زنان بیشتر از مردان در خطر ابتلا به این اختلال
دورههای اختلال مسخ شخصیت یا واقعیت میتواند ساعتها، روزها، هفتهها یا حتی ماهها ادامه داشته باشد. برای بعضی از افراد چنین اپیزودهایی مزمن شده و به نوعی احساس گنگی تبدیل میشوند که به صورت دورهای تشدید یا تخفیف مییابد. برخلاف سایر اختلالات روانی، افراد مبتلا به این اختلال میدانند که تجربیات آنها واقعی نیست. این مسئله میتواند باعث شود آنها نگران سلامت روانی خود باشند. همچنین برخی از افراد بیش از دیگران در معرض اختلالات روانی هستند. به عنوان مثال زنان بیش از مردان دچار افسردگی، اختلال مسخ واقعیت و شخصیت یا انواع دیگر به هم ریختگی ذهنی میشوند.
عوامل مبتلا شدن به مسخ شخصیت
استرس، اضطراب و افسردگی شدید عامل اصلی ایجاد گسست شخصیت است. کمبود خواب یا زندگی در محیطهای دارای عوامل محرک زیاد هم میتواند علایم را بدتر کند. در بیشتر موارد میزان استرسی که موجب بروز علایم اختلال گسست شخصیت یا واقعیت در بیماران مبتلا به این اختلال میشود نسبتاً جزئی و حتی برای افراد عادی قابل چشمپوشی است. اغلب، افراد مبتلا به این اختلال در گذشته آسیبهای جدی را تجربه کردهاند، از جمله بدرفتاری یا سوءاستفاده احساسی یا جسمی در کودکی، مرگ غیرمنتظره یکی از عزیزان، خشونت خانگی، سابقه استفاده تفریحی از مواد مخدر که میتواند باعث به وجود آمدن شخصیتهای غیرواقعی در فرد شود، تمایل ذاتی به اجتناب یا انکار موقعیتهای دشوار یا مشکل در سازگاری با شرایط سخت و....
درمان این اختلال
هدف درمان این اختلال، مقابله با عوامل استرسزاست که باعث ایجاد علایم میشوند. بنابراین روش درمانی این اختلال اغلب شامل ترکیبی از این موارد است: رواندرمانی، درمان شناختی-رفتاری، درمان دیالکتیکی-رفتاری، حساسیتزدایی، خانواده درمانی و تجویز دارو.