اینطورکی
تعداد بازدید : 27
وقتی کافه مثل اختتامیه المپیک می شه!
دانیال دایی داووداینا
طنزپرداز
یک زمانی حدود 10، 15 سال قبل کافه رفتن صفایی داشت؛ میرفتی یک گوشه دنج، ساین شاینی چیزی سفارش میدادی، از همونا که روش چتر داشت، فاز فلسفی میگرفتی، آروم میرفتی، آروم میاومدی و حالی عوض میکردی. خیلیهم که فاز داشتی بهجای ساین شاین میگفتی کاپوچینو برات بیارن. منوها هم کلاً 7 تا چیز بیشتر نداشت. اما الان کافه رفتن شده پردردسر. از قیمتها و آپشنهای هر قهوه که یکی مخصوص 9 صبحه و تا سفارشت آماده بشه شده 9 و نیم که بگذریم، میرسیم به قیمت نداشتن منوها و اسامی عجیب و بازم از اینام که بگذریم در نهایت رفتارهای بقیه خیلی عجیب شده. فکر کن تو حال خودت نشستی و داری قهوه با کیک میخوری، یهو یکی میاد از گوشه کیکت میخوره و بقیه براش دست میزنن، خوب که غار تنهایی آدم رو ویران کردن می گن: «ببخشین جرئت ، حقیقت بازی میکردیم، ناراحت که نشدین»؟ باز تا می ری تو حال خودت یکی نعره میزنه لطفاً دکتر منو نجات بده. یهبار اون قدر طرف جدی میگفت که نزدیک بود زنگ بزنم اورژانس اما فهمیدم دارن مافیا بازی میکنن. بعد دوباره می گی این دفعه دیگه فاز میگیرم که آهنگ پخش و در حد اختتامیه المپیک نورپردازی و نورافشانی انجام می شه و یهو یکی دستش رو میگیره جلوی دهنش که مثلاً غافلگیر شده و تازه میفهمی جشن تولده. بعدشم که اون قدر عکس با فلش می گیرن که کافه از ورزشگاه آزادی روشنتر می شه. تهشم می گن می شه از ما عکس بگیری؟ 20 دقیقه که از اونا عکس بگیری و بخوای بشینی از نوشیدنیت لذت ببری یکهو مسئول کافه میاد می گه: «ببخشین حداکثر زمان میزبانی ما با یک سفارش نیم ساعته، یا یه چیزی سفارش بدین یا اجازه بدین بقیه بشینن» و تمام.