وزیر ارتباطات: سرعت اینترنت را ۴۰ برابر می‌کنیم
کاربران: شما 100 برابرش هم بکنی وقتی چیزی
 باز نمی‌شه، به چه دردمون می خوره؟!
کشف ۱۵ تن پسته احتکاری در جنوب شرق تهران
محتکر: می خواستم وقتی رفتم شمال غرب تهران
 عیدی بدم!
مدیرعامل یک شرکت هوایی: مردم نه با حقوق خود آشنا هستند و نه با حقوق ایرلاین
مسافران: چه عالی، پس هر کاری دلتون می خواد انجام بدین، گرون کنین، غذا رو حذف کنین، راحت باشین!
پیشنهاد تغییر ساعات شروع ادارات، دانشگاه‌ها و مدارس به دلیل تغییر نکردن ساعت رسمی در سال جدید
مردم: از «ساعت جدید یا قدیم؟» خلاص شدیم،
 افتادیم گیر «ساعت اداره یا مدرسه یا دانشگاه؟»

از وقتی شنیدم که می‌گن از هرچی بترسی سرت میاد، به‌شدت از پول زیاد و خونه خوب می‌ترسم.
 من وقتی می‌خوام علت عصبانی بودنم رو توضیح بدم، بدتر عصبانی می‌شم.
 اگه مباحث درسی رو به صورت جوک درمی‌آوردیم و واسه هم می‌فرستادیم الان همه دکترا گرفته بودیم.  
حالا الان رو نگاه نکنین که نمره گرفتن آسون شده، قدیما ورزش رو هم تجدید می‌کردن. رفیقم شهریور رفته بود مدرسه امتحان بارفیکس بده.

دانیال دایی داووداینا
 طنزپرداز

صبح یک‌ذره گرده گل رفت  تو دماغم، با صدای غرش پلنگ جنگل‌های آمازون چنان عطسه‌ای کردم که همه مثل فضانوردها تو آسمون معلق شدن. یه‌لحظه برق نگاه مامانم رو دیدم. احساس کردم یک ایده‌ای تو ذهنش شکل گرفته. موجی از شادی تو نگاهش وجود داشت،  اما اومد جلو گفت: «با این حالت صلاح نیست بری سر کار، ممکنه مریض شده باشی، بقیه هم مریض بشن». گفتم: قربونت بشم مامی‌جون، از نگاهت نفهمیدم نگرانمی. گفت: «یک مادر همیشه نگران بچه‌شه». گفتم: آخه آخر ساله، کارها زیاده...، گفت: «آخه نداره، تو که نمی‌خوای مادرت نگران باشه»؟ خلاصه گفتم چشم و الان دارم پله‌ها رو با تی‌خیس تمیز می‌کنم. بعدشم قراره برم روی پشت‌بوم رو تمیز کنم. به مامانم می‌گم آخه کی برای عید پشت بوم رو تمیز می‌کنه؟ می‌گه شاید مهمون اومد خواست بره روی پشت بوم! باشه، فرض کنیم مهمون تو عید اومد و همون‌جا هوس کرد بره رصد ستارگان روی پشت بوم، اما انباری رو دیگه درک نمی‌کنم. ما خودمون فقط حین قایم باشک یادمون میاد انباری هم داریم. مهمون به اون‌جا چی کار داره آخه؟ کاش هیچ‌وقت عطسه نکرده بودم تا تو تله تمیزکاری نمی‌افتادم، کاش...