- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
امروز در تقویم جهانی روز عصای سفید است. حدود 100 سال پیش، عکاسی انگلیسی بهنام «جیمز بیگز» براثر یک حادثه، بیناییاش را از دست میدهد. جیمز خیلی زود میفهمد اگرچه این اتفاق زندگیاش را دگرگون کرده است ولی باید خودش را با آن وفق بدهد. پس بهعنوان اولین قدم، چوبدستیهای پیادهرویاش را رنگ سفید میزند تا شبها که از خانه بیرون میرود رانندهها او را ببینند. این اقدام ساده بهزودی فراگیر میشود و راه خودش را در زندگی نابینایان بسیاری در سراسر جهان باز میکند. حالا عصای سفید تکامل پیدا کرده است و نابیناها امکانات بیشتری برای بهتر زندگی کردن دارند ولی هنوز اطلاعات نادرستی درباره نابینایی وجود دارد که گاهی برای آنها مشکلزا و ناراحتکننده میشود. امروز افسانهها و واقعیتها را درباره نابینایی با هم مرور میکنیم.
نادرست نابینا یعنی کسی که همهچیز را سیاه میبیند.
درست بسیاری از افراد نابینا درصدی از بینایی دارند. پس وقتی کسی به شما میگوید نابیناست اما چیزهایی را در اطرافش تشخیص میدهد یا قادر به درک نور است، نباید تعجب کنید. درواقع موضوع به علت نابینایی برمیگردد؛ بعضی بیماریها بر بینایی مرکزی تأثیر میگذارند و بعضی دیگر بر دید محیطی و همه افراد نابینا مثل هم نیستند.
نادرست افراد نابینا برای زندگی به دیگران وابستهاند.
درست افراد نابینا تقریبا همه کارها را میتوانند
به طور مستقل انجام دهند و فقط شیوهشان متفاوت است. آنها در تشکیل خانواده، شغل، ورزش، مسافرت و هر کار دیگری مشکلی ندارند چراکه از طریق آموزش، توان بخشی و تجربه میتوانند مهارتهای لازم را بهدست آورند.
نادرست افراد نابینا در دیگر حواس پنجگانه قدرت ویژهای دارند.
درست ماجرا در این باره کمی پیچیده است. افراد نابینا یاد میگیرند که از دیگر حواس خود برای درک محیط پیرامون استفاده کنند مثلا با گوش دادن به صدای خودروها بهخوبی جهتیابی کنند. همچنین مغز کسانی که از بدو تولد نابینا هستند، از قسمت مربوط به بینایی به نفع حس شنوایی استفاده میکند که باعث حساسیت شنیداری بیشتر در آنها میشود اما همیشه اینطور نیست. درواقع مسئله بیشتر تمرین و تقویت حواس پنجگانه است تا داشتن قدرتهای ویژه.
نادرست افراد نابینا نمیتوانند از فناوری استفاده کنند.
درست افراد نابینا میتوانند از رایانه، تلفن همراه و دیگر فناوریها استفاده کنند. درواقع نابینایان نه تنها از فناوری دور نیستند بلکه نرمافزارها و امکانات زیادی وجود دارد که به آنها کمک میکند بهطور مستقل و باکیفیت بهتری زندگی کنند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
این جا با هم زبان تمرین می کنیم . به ما بگوییدیاد گرفتن چه چیزهایی در زبان انگلیسی برای تان سخت است تا راه آسان تر کردنش را با هم پیدا کنیم .
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
قطر، کشوری عربی در خاورمیانه و در بخش جنوبی خلیجفارس واقع شدهاست. نخستین تصویری که از این کشور به ذهن خطور میکند احتمالا سرزمینی کویری و خشک است اما واقعیت چیز دیگری است. قطر در همه زمینهها همگام با دنیای مدرن و پیشرفته قدم برمیدارد، بهویژه در حوزه گردشگری. ازجمله مکانهای دیدنی منحصربهفرد این کشور خشک و کمبارش، مرکز تفریحی «ویلاجیو» است که برای طراحیاش از ونیز الهام گرفته شده و همه جزئیات این شهر با دقت بالا در آن شبیهسازی شدهاست. «ویلاجیو» با ۳۶۰هزار متر مربع مساحت، بیش از 220 فروشگاه دارد و داخل آن یک کانال پرآب همانند شهر ونیز طراحی شده است که امکان قایقسواری در آن وجود دارد. گردشگران میتوانند سوار بر گوندولاهای معروف ونیزی طول کانال آب را طی کنند و از زیبایی پیرامون لذت ببرند. گوندولا بهوسیله یک پاروزن که ته قایق می ایستد و پارویی تکی را درون آب فشار میدهد، به حرکت درمیآید. روزانه بهطور متوسط ۵۰هزار نفر از این مرکز تفریحی زیبا بازدید میکنند. این پروژه ابتدا بهعنوان یک مرکز ورزشی ساخته شد اما در ادامه به یک ایده تفریحی-سرگرمی تبدیل و در سال 2006 بهطور رسمی افتتاح شد. در ویلاجیو همچون ونیز پلهای زیبا از روی کانالها عبور کردهاند و نیمکتهای چوبی کنار کانال آب و چراغهای خیابانی ونیزی زیر آسمان مصنوعی این مرکز، فضا را برای گردشگران دلنشینتر کردهاست. از دیگر ویژگیهای برجسته ویلاجیو، زمین سربسته اسکیت روی یخ، آن هم در کشوری همیشهگرم است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
وقتی نوجوان هستیم، در کنار دوستانمان حس بهتری داریم، کاملتر هستیم، بیشتر از هر وقت دیگری خودمان هستیم و لذت زندگی را بهتر تجربه میکنیم. با توجه به این نکات، وقتی دوستی ما را رها میکند، رفاقت را بههم میزند و بهاصطلاح ما را طرد میکند، حالمان میتواند بهشدت خراب شود. در این مطلب میخواهیم نکاتی را مرور کنیم که در روزهای تلخ و تار بههم خوردن رابطهای صمیمانه بهتر است درنظر داشتهباشیم.
این 2بخش مهم را دریابید
در روزهای دشوار بعد از بههم خوردن رابطهای صمیمانه لازم است از دو نظر به وضعیت خودتان توجه داشتهباشید: آن چه احساس میکنید و آن چه درباره اش فکر میکنید. رابطه بین این دو بخش، متقابل است. برای همین هم تغییر در یک بخش باعث تغییر در بخش دیگر میشود. اما در این دو بخش چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم؟
احساسات را جدی بگیرید
بسیاری از افراد در روزهای ابتدایی بعد از ترک شدن بین عصبانیت، تمایل برای انتقام، غم، سرزنش خود و ناامیدی تا دلتنگی برای آن فرد و... درحال نوسان هستند. برای مدیریت بهتر این احساسات به چند نکته توجه کنیم:
احساسات خود را همانطور که هستند ببینید. در پی فشار آوردن به خودتان که «نباید این طور حس کنم»، نباشید.
برای کنارآمدن بهتر با این احساسات از دو روش کمک بگیرید: با فرد قابل اعتماد و رازداری درباره آنها صحبت کنید و احساسات خودتان را روی کاغذ بیاورید. نوشتن باعث میشود تا احساسات روشنتر شوند و کمتر آزاردهنده باشند.
روی افکارتان دقیق شوید
در این روزها برخی افکار چون: «همهاش تقصیر منه»، «هیچکس حال من رو نمیفهمه» «من کلا آدم جذابی نیستم»، «من بهدردنخور هستم» و... ممکن است زیاد به ذهن شما برسد. توجه به برخی نکات در این زمینه کمککننده است:
غالب نوجوانان تجربه طرد و کنارگذاشته شدن را دارند. گاهی طرد از سوی یک دوست است، گاهی کنار گذاشته شدن از تیم ورزشی و گاهی رد شدن در یک مسابقه مهم. اگر توجه کنیم که افراد زیادی تجربه مشابه (البته نه قطعا همانند) ما را دارند، کمتر احساس تنهایی میکنیم و همین هم فشار را کم میکند.
عباراتی که کلماتی چون «همه»، «همیشه»، «هیچوقت»، «کلاً» و... دارند در روانشناسی بهعنوان عبارات غیرمنطقی درنظر گرفته میشوند. در افکاری که به ذهنتان میرسد، دقیق شوید و این جملات را پیدا کنید. یکی از راههایی که میتواند تأثیر این جملات اشتباه و غیرمنطقی را کم کند، پیدا کردن دلایل و شواهد علیه آنهاست. موفقیتها، تعریف و تمجیدها و خلاصه لحظاتی را که حس کردهبودید کارتان درست است، مرور کنید. این کار کمک میکند عبارات غیرمنطقی را بهتر به چالش بکشید.
در اینروزهای تلخ به خودتان یادآوری کنید که آینده میتواند متفاوت باشد و شما بزرگتر، توانمندتر و آگاهتر خواهیدشد.
تجربه کسب کردن را دستکم نگیرید
گاهی همین اتفاقات میتواند کمک کند تا نقاط ضعفمان را بهتر بشناسیم. متوجه شویم کجاها باید مرزهایمان را بهتر مشخص کنیم یا مهارتهای ارتباطی خودمان را تقویت کنیم.
این تجربه کسب کردن را دستکم نگیرید اما درعین حال خیلی هم زود سراغش نروید که میتواند مانع تجربه کامل احساسات و شناخت افکارتان شود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
جوانه، چرا پاییز اینقدر طرفدار داره؟ دلمون گرفت از این هوا، از زود تاریک شدن، اصلا شما یک مزیت پاییز رو بگو.
اولا خدماتی که این فصل زیبا به ادبیات فارسی به ویژه ادبیات عاشقانه و کپشننویسی اینستاگرامی کرده، باباطاهرعریان نکرده. اصلا پاییز، شاعرپرور سرخورده. بعدشم فقط این نیست. پاییز زیباست چون با یک هودی که میپوشی راحت 20کیلو وزنت کمتر معلوم میشه. آیا این کمچیزیه؟
جوانه عزیز، پاییز شده و من احساس میکنم باید شاعر بشم، چی کار کنم؟
بله شاهد از غیب رسید، دیدین گفتم پاییز زمینه افزایش سرانه شاعران کشور رو فراهم میکنه؟ خب برای شاعر شدن شما به یک عدد پاییز، کمی نظاره کردن به برگ درختان و درنهایت یک کپشن ساده که هی با سه نقطه و اینترزدن الکی گشادش کنین، نیاز دارین. تبریک میگم، شما شاعر شدین. محض محکمکاری یک عکس لیوان چای هم کنار کپشن بذارین، تمومه کار.
جوانه جون تو به این خوبی تا حالا دروغ هم گفتی؟
بله متأسفانه. هربار که جمله «شرایط سایت را با دقت خواندم و قبول دارم» رو تیک زدم، الکی بوده ماجرا.
جوانه زودباش بگو این فکر و خیالهای عجیب و منفی در طول روز کجا هستن که شب دقیقا موقع خواب میان سراغ آدم؟
در طول روز که شما مشغول تماشای فیلم، فوتبال و کشتی و سریال هستین افکار هم با شما در حال تفریح و گردش هستن، منتها برخلاف شما اونها شب نیاز به خواب ندارن و طبیعتا نمیذارن شما هم بخوابین که نتیجهاش میشه اینکه نصف شب براتون سوال پیش میاد چرا پنگوئنها زانو
ندارن؟
جوانه متأسفانه امروز فهمیدم نمیتونم کشتیگیر بشم، چون شیر مادر که نخوردم و با شیر خشک بزرگ شدم، پدرم هم حوصله نداشت هی نون بستهای به ما میداد بخوریم.
خب شما کشتیگیر شو، اگه قهرمان شدی میگیم استاد عامل بگن پیراشکی مادر و پیتزای پدر حلالت.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
صدای باد را میشنیدم که بر پنجره اتاقم میکوبید. انگار خبر مهمی برایم داشت. با تمام وجود میخواستم در را بگشایم و از باد عجول بپرسم چه خبر شده ولی مادرم از این کارم خوشش نمیآمد. روی زمین، کنار پنجره نشستم و به آسمان خیره شدم. ابرهای سفید و خاکستری در دوردستها به چشم میخوردند. میشنیدم که باد مرا به سوی خود میخواند. دیگر تاب نیاوردم. با همان لباس نازک تابستانی از خانه بیرون دویدم و باد دست نوازشش را بر موهایم کشید. قلب و تنم را با سرمای وجودش لرزاند و فورا رهایم کرد. راه افتاد میان شاخههای درختان، آوایی دلنشین سرداد و رقصید. آسمان، خوب میدانست تا آمدنش چیزی نماندهاست. با لبخندی شیرین بر گوشه لب، باد را مأمور کردهبود تا خبر رسیدنش را به مردمان شهر بدهد. روحم آمدنش را احساس کرد. بله، اشتباه نمیکردم؛ او آنجا بود. هنگامی که درختان همچون مادرانی دلسوز کودکان سبز و زردشان را درآغوش نگه داشتهبودند، او با دامن دنبالهدارش از راه رسید. آه! چقدر جدایی برای درختان مادر آزاردهنده بود. او آمدهبود و کودکان سبز و زرد درختان را با خود میبرد. عجیب آنکه برگها به استقبالش میرفتند و مادرانشان را تنها میگذاشتند. چقدر دوست داشتم تنه سردشان را درآغوش بگیرم و بهشان بگویم روزی دوباره سبز خواهندشد. ای کاش میتوانستم با درآغوش کشیدنشان غم قلبهایشان را کاهش دهم. اگر آسمان با نگاه حکیمانهاش به من یادآوری نمیکرد که هیچ راهی جز صبوری و نگریستن نیست، حالا درآغوش درختها به درددلشان گوش سپردهبودم. پاییز با هیاهو بر تخت سلطنتش نشست و حاکمیتش را آغاز کرد. پرندهها همراه باد نغمههای پاییزی سرمیدادند و من به تابستان مینگریستم که چطور رختش را جمع میکند و جایش را به پاییز میدهد. باد غم و دلتنگی را با خود برد و پاییز با آوای باران و شادی آغاز شد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مرجان دهقان | عکاس
«عاطفه اکبری» در فراخوان اینستاگرام صفحه جوانه، عکسی از طبیعت برایمان فرستادهاست. در این عکس درختانی را میبینیم که آفتاب از بینشان رخنه کرده و فضایی بین نور و سایه ساختهاست. نور، زبان عکاسی است و تا نباشد، عکسی هم ثبت نمیشود. گاهی اما خودش سوژه اصلی قاب است. مثل عکس عاطفه که بازی نور و سایه را به تصویر کشیدهاست.
کیفیت نور
نور علاوهبر مرئی و مستعد کردن سوژه برای عکاسی، کارکردهای دیگری هم دارد. نشان دادن حجم، عمق و حالت دادن به عکس ازجمله مهمترین این کارکردهاست. فضایی که نور از روبهرو در قاب میسازد با نور جانبی، پشت، بالا یا پایین کیفیت یکسانی ندارد. این فضا همان محرکی است که عکاس را به ثبت قابی وامیدارد. درواقع عکاس بیشتر از سوژه، تحتتأثیر فضایی است که سوژه را احاطه کردهاست. چه بسا فارغ از این فضا، رغبتی هم برای ثبت عکس نباشد. عکس عاطفه گرای دقیقی به مخاطب نمیدهد تا بفهمد چرا این نور ازنظر عکاس ثبتکردنی بودهاست. عاطفه لازم دارد تا بیشتر روی اتمسفر فضایی تمرکز کند که او را مجذوب کردهاست. وقتی دلیل ملموس برانگیخته شدن در این فضا را بداند، میتواند زاویه قویتری برای شات زدن پیدا کند.
سمبلهای عکاسی
عکاسی لزوما ارائه المثنایی از واقعیت نیست. موقعیتی که در دنیای واقعی برایتان میخکوبکننده است، باید اول به زبان عکس درآید و بعد ثبتش کنید. واقعیت در عکاسی به کمک سمبلها نشان داده میشود. ناآگاهی از این اصل، مانعی جدی بر سر راه ارائه موثر عکس است. بهطور مثال نورهایی که پایین و سمت چپ قاب عاطفه میبینیم، نقطه قوت کارش است. انگار چشمهای از نور روی تخته سنگها روان است. کمک گرفتن از سایه و نیمسایه، این وجه عکس را میتواند بیشتر توی چشم بیاورد. سمبلها عاطفه را به انتقال نگاهش نزدیکتر میکنند. همانند صداها و واژههایی که در گفتوگو و متن برای رساندن مفاهیم خاصی بهکار میروند. همانگونه که هیچکس نمیتواند بدون تسلط و احاطه بر معانی و موارد استفاده کلمات، نویسنده خوبی باشد، توانمندی یک عکاس هم به فراگیری نحوه استفاده از سمبلهای عکاسی بستگی دارد. سمبلهای اصلی عکاسی نور، رنگ، کنتراست، سیاه و سفید خالص، پرسپکتیو، وضوح و عدموضوح است. استفاده ماهرانه و به جا از این سمبلها، واقعیت را بهطرز موثری درقالب تصویر بیان میکند. اصول این شیوه بیان ، بیشباهت به اصول ترجمه از زبانی به زبان دیگر نیست. ترجمه تحتاللفظی یک متن اثری نارسا، سنگین و غیرقابل هضم ارائه میدهد اما اگر مترجم خودش را از قیدوبند ترجمه لفظبهلفظ آزاد کند، میتواند در القای روح و معنای متن اصلی به خواننده موفق باشد. از عاطفه میخواهم تا دوباره خودش را در محیطی تصور کند که عکس گرفتهاست. چهچیزی در آن محیط او را وسوسه کرد تا عکسی بگیرد؟ آیا وقتی این قاب را میبیند، همان احساس در او ایجاد میشود؟ کدام سمبل عکاسی درخدمت انتقال نگاهش است؟
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
من کیام؟
ساعد نیکذات هستم، متولد مرداد۱۳۴۲ در بندر بوشهر و دارای مدرک درجه یک هنر. من در خانوادهای بزرگ شدم که به هنر علاقه داشتند. پدرم شعر میگفت و تئاتر کار میکرد و مشوق من در انجام فعالیتهای هنری بود. سال 47 پدرم یک پروژکتور خرید و روی دیوار گچی خانهمان فیلم پویانمایی پخش کرد. از همان موقع دنیای تصویر درهای خود را بهسوی من باز کرد و تاامروز ادامه داشته است. حرفه من هم اکنون مدیریت فیلمبرداری فیلمهای سینمایی است و درکنار آن تدریس عکاسی و فیلمبرداری هم انجام میدهم.
چطور وارد حرفه فیلمبرداری شدم؟
ابتدا در «انجمن سینمای جوانان ایران» دورههایی را گذراندم و کارم را با ساخت فیلم کوتاه آغاز کردم. برای دو فیلم کوتاه «آرزو» و «دوباره بر خاک» در جشنوارههای بینالمللی جایزه گرفتم. سپس در سال 72 بهعنوان دستیار اول و برنامهریز در کنار «ابوالفضل جلیلی» وارد سینمای حرفهای شدم. در سال 76 فیلم «زمانی برای مستی اسبها» را بهعنوان فیلمبردار مستقل کار کردم که در جشنواره کن 2000 جایزه دوربین طلایی را برای سینمای ایران بهارمغان آورد.
یک فیلمبردار باید چه ویژگیها و مهارتهایی داشتهباشد؟
فیلمبردار باید مشاهدهگر خوبی باشد و تنها به دیدن کفایت نکند. برخلاف تصورات برخی افراد ورود بهحرفههای هنری آسان نیست و نیاز به دانشهای عمومی و تخصصی دارد. برای مثال یک فیلمبردار باید فیزیک کاربردی نور را بداند، عکاسی بلد باشد، طراحی نور و نورپردازی را بهدرستی انجام دهد و درکنار آن علاوهبر بالا بردن دانش تئوری و تجربه عملی خلاقیت هم داشتهباشد.
مدیر فیلمبرداری به چه کسی گفته میشود؟
مدیر فیلمبرداری به کسی گفته میشود که وظیفه تبدیل واژههای فیلمنامه را بهتصویر برعهده دارد. انتخاب نوع دوربین، ابزار فیلمبرداری و شیوههای نورپردازی از مسئولیتهای دیگر مدیر فیلمبرداری است. در بعضی فیلمها از چند دوربین استفاده میشود، در این حالت مدیر فیلمبرداری پشت دوربین اصلی مینشیند و سایر دوربینها دراختیار دستیارهاست که مدیر فیلمبرداری آنها را کنترل میکند. خلاصه بگویم به مدیران فیلمبرداری میگویند جادوگران سینما!
شما چطور میتوانید همکار من شوید؟
هم اکنون علاقهمندان میتوانند رشته فیلمبرداری را در دانشگاهها دنبال کنند اما تحصیل بهتنهایی کافی نیست. ورود به این حرفه نیازمند تجربه عملی زیادی است که در دانشگاهها آنچنان که باید به این موضوع پرداخته نمیشود. بنابراین خودتان باید وارد عمل شوید. این روزها هیچ بهانهای برای پیشرفت نکردن پذیرفته نیست چراکه امکانات زیادی در اختیار شماست. برای مثال میتوانید با تلفن همراه خود یک فیلم بسازید و بهراحتی در شبکههای اجتماعی بهنمایش بگذارید. پیشنهاد میکنم درکنار کتابها جستوجو در اینترنت و شرکت در کارگاه های معتبر را فراموش نکنید. برای موفقیت در این حرفه باید بهروز باشید، تلاش کنید و خلاقیت داشتهباشید.
چه آیندهای پیشروی یک فیلمبردار است؟
متأسفانه چندسالی است دیگر سینما در مسیر درستی روبهجلو نمیرود و این موضوع باعث نگرانی سینماگران و سایر بخشهای هنری شدهاست. صادقانه بگویم درسایر کشورها فیلمبرداری شغل خوب و درآمدزایی است اما در ایران با دو مشکل اساسی مواجه است: یکی ورود غیرقانونی به این حرفه و دیگری وابستگی سینما به بودجه دولتی. مورد اول باعث افت کیفی و فنی فیلمبرداری و مورد دوم باعث مقطعی شدن تولید فیلم شدهاست یعنی بودجهای برای ساخت یک فیلم داده میشود و پس از آن تا چند ماه دیگر سینما راکد میماند. البته در این بین سینمای خانگی توانسته از شدت این رکود کم کند. پیشنهاد میکنم اگر به این حرفه علاقهمند هستید، درکنارش منبع درآمد دومی داشتهباشید البته فراموش نکنید راه همیشه برای کسانی که با تکیه بر تلاش، نبوغ و خلاقیت قدم برمیدارند، باز است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.