پرونده
تعداد بازدید : 108
زندگی زیر سایه وحشت ازطالبان
گفتوگو با «سامره رضایی»، بازیگر و مستندساز افغانستانی که روایتهای تلخی از سبکزندگی مردم کشورش در این روزها دارد
نویسنده : مجید حسینزاده | روزنامهنگار
«ببخشید که چند دقیقه پشت خط من بودید، همین الان از افغانستان تماسی داشتم و داشتم با خواهرم درباره وضعیت مردم صحبت میکردم»، این جمله از «سامره رضایی» بازیگر و مستندساز افغانستانی برایم نویدبخش میشود تا بتوانم اطلاعات کمتر شنیده شدهای از او درباره تغییرات سبکزندگی مردم کشورش بعد از ماجرا های اخیر بگیرم.هر چند هنوز خیلی زود است تا بتوان برآورد دقیقی از تغییر در زندگی مردم افغانستان بعد از آمدن طالبان داشت. «رضایی»، کارشناسی ارشد رشته سینما از دانشگاه تهران دارد و دورههای بازیگری را در کلاسهای آزاد بازیگری «حمید سمندریان» گذرانده است. شاید کمتر کسی اطلاع داشته باشد که این بازیگر افغانستانی در نقش یک دختر ایرانی در سریالهای متعدد تلویزیونی از جمله، «بی صدا فریاد کن»، «ساختمان ۸۵»، «شاید برای شما اتفاق بیفتد»، «راز پدر» و... به ایفای نقش پرداخته است. همچنین او با مستند «یک بازیگر شادم»، در چند جشنواره مهم از جمله سینما حقیقت حضور داشته و جایزه بهترین فیلم را از جشنواره بینالمللی زنان افغانستان کسب کرده است. در پرونده امروز زندگیسلام، با او درباره شرایط زندگی هموطنانش زیر سایه طالبان، ماجرای فرودگاه کابل که تصاویر و ویدئوهایش در شبکه های اجتماعی پربازدید شد، وطن، رنج دوری از آن و ... گفتوگویی داشتیم که خواهید خواند.
زندگی در افغانستان، تقریبا تعطیل شدهاست
از او میخواهم طبق آخرین شنیدههایش از خواهر و دوستانش که در افغانستان هستند، از شرایط زندگی مردم در آنجا برایمان بگوید. «رضایی» اینطور سر صحبت را باز میکند: «شرایط در افغانستان بر خلاف چیزی که بعضی رسانهها میگویند، خوب و طبیعی نیست. تقریبا همه چیز تعطیل است. ادارات تعطیل هستند، بانکها تعطیل هستند، مردم نمیخواهند سر کار بروند. مثلا با خواهرم که استاد دانشگاه است و دوستانی که در آنجا دارم، وقتی صحبت میکنم، همهشان نگران آینده شرایط کاریشان هستند. شنیدند که باید بین قسمت مردها و خانمها در ادارات، پرده بکشند. مردم تصور میکنند که طالبان به چیزهایی که در رسانهها میگوید، پایبند نیست و همان افکار 20 سال پیش را دارد. تا جایی که خبر دارم، چند روز است بعضی از مردم مغازههایشان را هم باز نمیکنند چون به طالبان اعتماد ندارند. گاهی هم خبرهایی شنیده میشود که در بعضی ایالتها، طالبان کارهایی انجام داده که با ادعاهای اخیرشان مغایر است. خیلی شفاف بخواهم بگویم، زندگی الان در افغانستان تقریبا تعطیل شده است. حتی جایی برای خرید مایحتاج مردم هم باز نیست.»
پنتاگون دروغ میگوید که روزی 10 هزار نفر را از افغانستان خارج میکند
ویدئوهای منتشر شده از فرودگاه افغانستان، دل هر انسانی را به درد میآورد. تصاویر والدینی که فرزندشان را به زور میخواهند وارد فرودگاه کنند، شرایط دور کردن مردم از باند فرودگاه با بالگرد و ... را حتما دیدهاید. از این مستندساز افغانستانی درباره شرایط فرودگاه آنجا میپرسم که میگوید: «اوضاع فرودگاه که این چند روز، خواهرم و چند نفر از دوستهای نزدیکم رفته بودند، به شدت وحشتناک است و بر خلاف چیزی که پنتاگون میگوید که ما روزی 9 هزار نفر، 10 هزار نفر را از آنجا خارج میکنیم، اصلا به این شکل نیست، اصلا. دوستان من در صف بودند، حتی کسانی که گرین کارتآمریکا داشتند، ایمیل داشتند از سفارتخانه ها، آنقدر شلوغ و خطرناک است که نتوانستند از کشور خارج شوند. این را هم بگویم که فرودگاه آنجا با فرودگاههای ایران فرق میکند. آنجا شما باید سه تا در بزرگ را رد کنید تا به ورودی فرودگاه برسید. درهای زیادی آنجا وجود دارد و افراد زیادی پشت هر کدام از آنها میمانند. الان که هم تیراندازی میشود، هم گاز اشکآور میزنند و هم به شدت ازدحام است. بیرون فرودگاه، طالبان است و از داخل آمریکاییها به سمت مردم تیراندازی میکنند. تیر هوایی هم نمیزنند، ظاهرا دستور دارند که به سمت پاها شلیک کنند. یک سری بچههای یک ساله یا دو ساله، کشته میشوند، گم میشوند، زیر دست و پا له میشوند. پروازهای ایران هم که بسته است و حتی کسانی که روادید ایران را دارند، نمیتوانند به این جا بیایند، مرز زمینی هم که خیلی خطرناک است و معمولا طالبان هم اجازه خروج نمیدهد. همچنین دوستان من که پرواز به آمریکا داشتند، قبول نکردند که بروند چون به آنها گفتند 2 یا 3 ماه باید در قطر باشید، آنجا یک تعداد زیادی را در یک سوله گذاشتند که امکانات بهداشتیاش خیلی کم است.»
افغانستان کشوری جوان
با مردمی آگاه است
از او درباره حادثه تلخ و دلخراش پرتشدن چند نفر از هواپیمایی میپرسم که در حال خروج از افغانستان بوده است و اینکه چرا به هرقیمتی یک عده حاضرند از آن جا بروند. میگوید: «افغانستان هم اکنون، کشور جوانی است که بیشترشان تحصیل کرده و آگاه و با دنیا از طریق فضایمجازی در ارتباط هستند. این افراد نمیخواهند به گذشته برگردند و از جنگ خسته شدند. الان مردم افغانستان میدانند که کشورهای غربی و آمریکایی، چین، روسیه و ... با طالبان مذاکراتی داشتهاند و این گمراه و گیجشان کرده است. مردم بهت زده و شوکهاند. اشرف غنی هم باید پاسخگو باشد چون به نظر میرسد که دولت، خودش همه چیز را به طالبان واگذار کرد. الان مردم بیاعتماد شدهاند چون احساس میکنند که رئیسجمهورشان پشتشان را خالی کرده است. الان کشور ما، رئیس جمهور ندارد، دولت ندارد و مردم حق دارند به هر طریقی برای خروج از افغانستان تلاش کنند. بعضی از همان افرادی که شما مثال زدید و ویدئوهای مرگ دلخراششان در شبکههای اجتماعی جهان پربازدید شد، فکر میکنند اگر در افغانستان بمانند، قطعا در جنگهای داخلی یا ... کشته میشوند، خیلیها خانهها و زندگیشان را رها کردند و خودشان را به کابل رساندند و در پارک ها میخوابند. بنابراین آویزان شدن از هواپیما اگر یک درصد امیدواری داشته باشد، برای اینها راه نجات محسوب میشود. چه بخواهیم قبول کنیم چه نه، تقریبا همه مردم افغانستان در یک وحشت و نگرانی به سر میبرند. درست است که آنها(طالبان) مدعی شدند که میخواهند چهره خوبی از خودشان نشان بدهند و گفتند همه را عفو میکنیم اما بعضی مردم جنایتهای آنها را فراموش نکردند و نمی توانند آن ها را ببخشند.»
مردم نگران فرزندان و اقتصاد هستند
از او میپرسم به طور مشخص، مردم اکنون بیشتر نگران چه مسائلی هستند و تصوراتشان از زندگی زیر سایه طالبان چگونه است که اینطور پاسخ میدهد: «بعضی مردم افغانستان فکر میکنند با آمدن طالبان، فرزندانشان از ادامه تحصیل محروم خواهند شد. ظاهرا گفتند که استاد دخترها باید از پسرها جدا شود در صورتی که اصلا زیرساختهای این اتفاق، فراهم نیست. درباره اقتصاد هم شرایط بد است. حساب ارزی دولت افغانستان بسته شده و خیلی از بازرگانها، کشور را ترک کردند و مردم نگران پیش رفتن وضعیت کشور به سمت قحطی بیسابقه هستند. آینده خیلی مبهم و نگرانکنندهای تا جایی که من با مردم افغانستان صحبت میکنم به عنوان شاهدان عینی که بهترین مرجع هستند، به وجود آمده است.»
مهاجران افغانستانی هم نگران هستند
«یک مسئله نگرانکننده دیگر هم درباره خود من و مهاجران افغانستانی وجود دارد که کمتر به آن توجه میشود»، رضایی با این مقدمه میافزاید: «من که این جا (ایران) زندگی میکنم، گذرنامه افغانستانی دارم، ما که تابعیت ایران نداریم. گذرنامه من یک ماه دیگر بیشتر اعتبار ندارد. خیلیها گذرنامه شان را در چند وقت اخیر به کنسولگریها تحویل دادند برای گرفتن روادید، تمدید و ... اما الان همه چیز به هم ریخته و گفته میشود طالبان همه اسناد قبلی را از بین خواهد برد. الان نه دولتی شکل گرفته، نه حکومتی که بخواهد گذرنامههای ما را تمدید کند یا برگرداند و یک سرگردانی درباره اسناد هم در کشور ما به وجود آمده است. مثلا کسی که بچهاش تازه متولد شده با دردسر مواجه شده و از این قبیل مسائل. اتفاقات اخیر، تاثیر مستقیمی روی زندگی مهاجران داشته و خواهد داشت.»
فیلمساز شدم تا به مضامین اجتماعی بپردازم
از او درباره دلایل فیلمساز شدنش هم میپرسم که میگوید: «ابتدا برخلاف خواسته پدر و مادرم میخواستم بازیگر شوم. از آن جا که به عنوان دختر یک زوج مهاجر افغانستانی فعالیت کردن در عرصه بازیگری بسیار سخت است، تصمیم گرفتم درس فیلم سازی بخوانم. در واقع به خاطر خود سینما
فیلم ساز نشدم، سینما را بهترین راه برای پرداختن به مضامین اجتماعی یافتم. در این بین، مستند «من یک بازیگر شادم» را ساختم که موضوعاش درباره دختران مهاجر در ایران است که رویای بازیگری دارند. الان نگاهها به مردم افغانستان خیلی بهتر شده ولی آن زمان یعنی حدود هشت سال پیش که مستند را ساختم، متاسفانه نگاههای تبعیضآمیز نژادی وجود داشت و ما در مستند میدیدیم که این دخترها چه سختیهایی را برای رسیدن به اهدافشان پشت سر میگذاشتند. خیلی ها میگفتند بعد از دیدن این مستند، نگاهشان به افغانستانیها را تغییر خواهند داد. »
یک هفته است در یک کابوس وحشتناک به سر میبرم
از او درباره احساسش به وطن میپرسم، به خصوص بابت اتفاقهایی که به تازگی برای افغانستان افتاده است. می گوید: «یک هفته است که در یک کابوس وحشتناک به سر میبرم. شاید با خودتان بگویید که من از افغانستان دور هستم پس مشکلی نیست اما همین مسئله، من را بیشتر آزار میدهد. هر خانواده مهاجر افغانستانی که در ایران زندگی میکند، حتما چند فامیل و آشنا یا دوست در آنجا دارد و همین باعث میشود که به شدت نگران باشد. من در ایران به دنیا آمدم اما از وقتی که یادم هست، درباره افغانستان بیشتر از هر چیزی، خبرهای جنگ به گوش میرسد. مشکل زمانی بیشتر میشود که دشمن اصلی افغانستان هم مشخص نیست. ببینید، در ماجرای فلسطین، دشمن، رژیم غاصب صهیونیستی است و مشخص است اما در افغانستان ما چندین دشمن داریم که تفرقه میاندازند، نفرتپراکنی می کنند و اتحاد را از بین می برند. این کار ما را سخت کرده است.»
وحدت خوبی بین مردم ایرانوافغانستان شکل گرفته است
«رضایی» در بخش پایانی صحبتهایش درباره نگرش ایرانیها به افغانستانیها میگوید: «من فکر میکنم که تغییرات مثبت زیادی در نگرش ایرانیها به افغانستانیها به وجود آمده است. آن چه مورد ایران را ویژه و جالب توجه میکند، موفقیت این کشور در میزبانی از انبوه مهاجران افغانستانی با عزت و احترام حتی با وجود محدودیتهاست. زمانی که دهه 70، من به مدرسه میرفتم خیلی وقتها ما را جدا میکردند، میگفتند دانشآموزان افاغنه و ... که ناراحتکننده بود. الان خوشبختانه اصلا این موضوعات نیست، مثلا بچههای برادرم که مدرسه میروند تا جایی که من میدانم، هیچ تبعیضی مشاهده نمیشود. با آشنایی بیشتر مردم ایران با فرهنگ افغانستانیها، اشتراکهای فرهنگیمان بیشتر مشهود شده و همین باعث وحدت خوبی بین مردم این دو کشور همسایه شده است. درباره همین اتفاقاتی که به تازگی برای افغانستان رخ داد، مردم ایران خیلی همدردی کردند، من روزانه چندین تماس از سمت ایرانیها دارم که ما حاضر به کمک هستیم، مثلا خانهای داریم و حاضریم در اختیار پناهندهها قرار بدهیم اگر به ایران آمدند و ... . خیلی مثبت و تاثیرگذار بود، نشان داد که مردم ایران در شرایط سخت مثل یک خانواده برای مردم افغانستان دل میسوزانند و امیدوارم شاهد همبستگی بهتر و بیشتر باشیم.»