گفت و گو
تعداد بازدید : 36
بعداز شهرت مغرور نشدم
«امیررضا فرامرزی»، هنرپیشه 14ساله سریال «صبح آخرین روز» درباره حضور یک نوجوان در دنیای بازیگری می گوید
نویسنده : صادق جهانی|روزنامهنگار
مدتی است که سریال «صبح آخرین روز» از شبکه دو سیما درحال پخش است و حضور بازیگران کودک و نوجوان هم در آن به چشم میخورد. «امیررضا فرامرزی» یکی از نوجوانان خوشآتیه سینما و تلویزیون ازجمله هنرپیشههای این مجموعه است که پیش از این، سریال «بچه مهندس4» را در شبهای ماه مبارک رمضان روی آنتن داشت. او متولد شهرستان «کوهرنگ» چهارمحالوبختیاری است و اولینبار در هفتسالگی جلوی دوربین فیلم «اسکیباز» قرار گرفت و با درخششی که از خود نشان داد، جوایز مختلفی ازجمله پروانه زرین بهترین بازیگر کودک را از آن خود کرد. در جوانه اینهفته گپوگفت من با امیررضا را می خوانید.
بازیگری را چطور شروع کردی؟
از بچگی عاشق تماشای فیلموسریال بودم و علاقهام به بازیگری روزبهروز بیشتر میشد اما راهی نبود که بتوانم وارد این عرصه شوم. اواخر سال 93 آقای «فریدون نجفی»، کارگردان «اسکیباز» به شهرمان آمد و از حدود 700 کودک در مدارس مختلف کوهرنگ تست گرفت و من را انتخاب کرد. برای بازی در آن فیلم، سه پروانه زرین و سه دیپلم افتخار کسب کردم. بعد از آن، یعنی سال 96 در فیلم کوتاه «چهارشنبهسوری» بهکارگردانی آقای «رضا موری» بازی کردم و بهترین بازیگر کودک جشنواره فیلم نیجریه شدم. چند روز پیش هم فیلمبرداری یکی دیگر از کارهای سینماییام بهنام «بلوط»، ساخته آقای «مرتضی رحیمی» به پایان رسید که 40روز در اوج گرمای خوزستان فیلمبرداری کردیم و قرار است در جشنواره فیلم کودکونوجوان اکران شود.
اولین باری که جلوی دوربین قرارگرفتی، چه حسوحالی داشتی؟
تقریبا 35روز سختی را به جان خریدم تا بتوانم خودی نشان دهم و وارد این عرصه شوم. گاهی وسط کار کم میآوردم ولی چون علاقه زیادی داشتم، سختیها را تحمل کردم و خداراشکر تا الان نتیجه خوبی از زحماتم گرفتهام. راستش اصلا فکر نمیکردم که بازی در سینما سخت باشد. اوایل فکر میکردم برای ساخت یک فیلم دوساعته که پخش میشود، به اندازه همان دو ساعت وقت میگذارند و نمیدانستم پروژهها زمان زیادی میبرد.
از نقشهایی که بازی کردی کدامشان به شخصیت خودت نزدیکتر بود؟
همه کارهایم را دوست دارم و هر کدام سختیوشیرینی خاص خودش را داشت اما نقشم در سریال «از سرنوشت» را بیشتر دوست دارم. این سریال دو نقش اصلی و مکمل داشت بهاسمهای «هاشم» و «سهراب». داستان سریال، دوستی بین هاشم (من) و سهراب را روایت میکرد. هاشم کسی بود که رفیقش را دوست داشت و به او خیلی اهمیت میداد. این نقش به شخصیت واقعی خودم شبیهتر و نزدیکتر بود. در سریال «بچهمهندس» هم وقتی فیلمنامه کار را خواندم، دیدم که میتوانم خودم را با شخصیت «امیر» تطبیق دهم.
از حسوحال مشهورشدن و برنامهات برای آینده بگو.
تمام تلاشم را میکنم تا سوپراستار سینمای ایران شوم و بتوانم دل مردم کشورم را بهدست آورم. باید بگویم که بابت شهرتم، هیچگاه مغرور نشدم. بهتر بگویم بین خودم و دوستانم که محصل هستند، فرقی قائل نیستم. من فقط جلوی دوربین میروم و بازی میکنم، تفاوت بین من و آنها همین است. هیچوقت نسبت به همسنوسالانم احساس برتری نداشتم.
دوستداری با کدام هنرپیشه بازی کنی؟
خیلی دوست دارم روزی با آقای «شهاب حسینی» بازی کنم. بازی با ایشان از آرزوهای بچگیام بودهاست. آنقدر بازی ایشان در فیلم «حوض نقاشی» زیبا بود که تحتتأثیر قرار گرفتم و گریه کردم. غیر از این، خیلی دوست دارم یک کارگردان نقش یک «پسر پولدار» را به من پیشنهاد دهد.