مشاوره فردی
تعداد بازدید : 54
15 سال است که افسردگی مزمن دارم
نویسنده : رضا زیبایی | روانشناس عمومی
از اوایل نوجوانی علایم افسردگی و استرس به صورت خفیف را داشتم. بعد از گذشت چند سال که علایم بدتر شدند و به روان پزشک مراجعه کردم، بیماریام را افسردگی مزمن تشخیص دادند و تا الان که 15 سال گذشته، به طور کامل بهبود نیافته ام. استرس باعث بیکاری من شده؛ یعنی استرس دارم که سر کار بروم. به خاطر وضعیت مالی با همسرم درگیرم. میخواهم بدانم این بیکاری من به خاطر تنبلی است که اطرافیان میگویند یا به خاطر این بیماری است. به این جواب نیاز دارم. لطفا راهنمایی ام کنید.
مخاطب گرامی، با توجه به اینکه بیش از 15 سال داروی افسردگی مصرف میکردید و بهبودی حاصل نشده، میتواند مبین وجود عوامل محیطی تشدید کننده ناکامی و افسردگی باشد. از سویی وجود سبک شخصیتی و نوع نگرشهای شما هم میتواند یکی دیگر از علل مقاومت شما به درمان دارویی باشد که در مجموع اگر هر دو عامل محیطی و شخصیتی همچنان وجود داشته باشد، شما باید برای کم کردن تاثیر آنها و در نهایت بیاثر کردن شان تحت نظر متخصص، مهارتهای رفتاری، موقعیتی و شناختی لازم را فرا گیرید تا حداقل سازگاری بیشتری با محیط افسرده کننده و از سویی شناخت و کنترل کارآمدتری در مدیریت نگرش خود داشته باشید.
شاید یکی از والدینتان دچار اختلالات روانشناختی است
برای روشن شدن مطلب مثلا اگر سالها با والدی زندگی کرده اید که دچار اختلالات جدی روان شناختی است، میتواند عامل جدی در بهبود نیافتن شما باشد. از جمله این اختلالات، اضطراب منتشر، افسردگی و انزوا، وسواس فکری و عملی، کنترلگری بیمارگونه و وسواسی، اعتیاد به مخدر یا مسکر همراه با رفتارهای بزهکارانه، وجود اختلالات شخصیتی از جمله اختلال شخصیت خودشیفته و مواردی از این قبیل است. زندگی مستمر فرد سالم با فرد دچار اختلالات روانی به اصطلاح منجر به عارضه جنون اشتراکی خواهد شد بدین معنی که فرد سالم ابتدا در زمانهای بودن با فرد بیمار به ابراز علایم شبیه خود وی دست خواهد زد و به تدریج این تکرار وی را هم بیمار خواهد کرد. بنابراین اگر این فرض درباره شما صدق میکند، باید برای رفع آن اقدام کنید که با توجه به متاهل بودن شما این امکان بیشتر فراهم است. البته این امر نیاز به دریافت مشاوره و کمک گرفتن از فرد خبره دارد چرا که والد متاسفانه دچار مشکل به راحتی اجازه جدا شدن و استقلال را به شما نخواهد داد و ممکن است با حذف یا محرومیت یا حتی تهدید مانع این کار شود.
از کاه، کوه نسازید
موضوع دیگری که به عنوان عامل به آن اشاره شد، سبک زندگی شخصیتی شماست. به زبان ساده فردی که از کاه ،کوه می سازد به شدت مستعد انواع افسردگیها و اضطرابهاست ، برعکس فردی که تعادل بین ناکامی و غمگینی بعد از آن را رعایت میکند. اگر برای مثال قرار باشد برای یک تزریق ساده چهار نفر دست و پای شما را بگیرند بدین معناست که ذهن شما این گزش مورچه را نیش عقرب میپندارد و همین موضوع درباره دیگر پدیدههای روزمره هم اعمال میشود که نتیجه تحمل فشار کاذب و مضاعف است. رواندرمان به شما کمک خواهد کرد چگونه ذهنتان را مدیریت کنید تا از تعبیر و تفسیرهای افراطی، وسواسی و بیمارگونه به تدریج رها شوید.
پاسخی به این سوال که تنبل هستید یا افسرده؟
درباره این که افسردگی شما باعث نرفتن به سرکار میشود یا تنبلی، اگر تشخیص دقیق شما افسردگی است بله یکی از علایم اصلی این اختلال، آشفتگی و افت کارکرد کلی زندگی از جمله شغل و تحصیل و روابط بین فردی است که به ظاهر مشابه تنبلی است. تنبلی وقتی وجود دارد که شما بقیه امور زندگی را به طور نسبی انجام میدهید ولی میلی به کار کردن ندارید اما اگر در همه امور زندگی دچار افت شدید و جدی هستید، بی میلی به کار هم در همان زمره علایم افسردگی قرار میگیرد. در مجموع شما نیاز دارید تا علل روان شناختی و محیطی ادامهدار شدن افسردگیتان به دقت بررسی و در راهبردهای مناسب، درمانی اتخاذ شود تا با درمان افسردگی میل شما به کار هم برگردد.