آپارتمان نشینی و همسایهداری!
خانه داریم؛ منتها کوچک
مجتمع هست داخلِ شهرک
همه هستیم توی آلونک
مثل یک پول؛ داخل قلک!
مجتمع هست؛ جایتان خالی
واحد ماست واحدی عالی!
یک نفر جوجه میزند در هال!
آن یکی کرده پله را اشغال
توی پاگردشان دوتا یخچال
همسرش ریخت هر کجا آشغال
مجتمع هست؛ جایتان خالی
واحد ماست واحدی عالی!
یک نفر روز و شب کشد قلیان!
پهن کرده به نرده ها تنبان!
پله آلوده گشته چون تهران
کرد از دود، سرفه هی مامان
مجتمع هست؛ جایتان خالی
واحد ماست واحدی عالی!
یک نفر با شمایلِ ارباب
پلهها را گرفته با اسباب
دخترش گربه دارد و سنجاب
پسرش جیغ میزند در خواب
مجتمع هست؛ جایتان خالی
واحد ماست واحدی عالی!
گرچه در خانههای بس تنگیم
باز با مشکلات میجنگیم
توی آداب گرچه میلنگیم
ما به دنبال کسب فرهنگیم
مجتمع هست؛ جایتان خالی
واحد ماست واحدی عالی!
امیرحسین خوش حال
ازدواج به سبک نوین
ازدواج این روزها یک سنت تاریخی است
چون ملاک زندگی هم خانه هم ماشین شده
تا تفاهم میشود حاصل، ز بخت بد طرف
عازم تایلند یا هندوستان یا چین شده!
سازگاری کم شده در بین زوجین و هنوز
مهریه این روزها همچون دیه سنگین شده
این که تقّی میخورد بر توق از هم خستهاند
هی جدایی بر همه تحمیل یا تلقین شده
در فضاهای مجازی واقعیت گم شده
«همسری» روی شریک زندگی بدبین شده
عاشقیها هم دگر صرفی ندارد چون دگر
شارژ خط پارتنر یک صنعت روتین شده
خسرو و شیرین و لایو و استوریِ عاشقی
آن طرف فرهاد با گل محو در شیرین شده
کل احساساتمان قربانی یک اتفاق
غرق در فکری که: وای آیا پیامم سین شده؟!
بهار نژند