قند
به من میگفت آقازادهای در مجلسی دیشب
خبر داری ز احوالم که چون و چند دارم من؟
دو تا آپارتمان لوکس در بالای یک برج و
دو تا ویلای خوشگل هم توی دربند دارم من
به غیر از پورشه و بیاِمدبلیویی که میدانی
هواپیمای شخصی، یازده فروند دارم من
به غیر از خانم اصلی که الان هست در منزل
نمیدانی که پنهانی سه تا پیوند دارم من!
خبر داری ز موجودی من در بانکها اینجا
نمیدانی چقدر اما توی تایلند دارم من
خلاصه شاد و خوشبختم ز الطاف ژن خوبم!
از این رو دایما بر روی لب لبخند دارم من
ز من پرسید در آخر «بگو داری تو هم؟» گفتم:
«از اینهایی که گفتی نه، بهجایش قند دارم من!»
مجید رحمانی صانع
کارمندانه
منم یک کارمند خوب و خاص و
بدهکار و کمی هم آس و پاس و
مدیری نیستم من کارمندم
مداوم غرق قرض و التماس و
شبیه تخممرغم بس که خوردم
خوراکیهای اینجوری و خاص و
چه باید کرد با خرج و مخارج
بدون پول و اندک اسکناس و
حقوقم میشود واریز آخر
سه سال بعد با صد التماس و
نمیدانم ژنم بد بوده آیا
که کردم من ز جدم اقتباس و
شدم اینگونه بی پول و عجیب است
که لنگم! لنگ شلوار و لباس و
اگر سخت است اینسان زندگانی
نکردم هرگز اما اختلاس و
به خود میبالم از این نوع رفتار
از این طرز نگاه و این قیاس و....
بهار نژند