یگ جای خوب برِم...
بیا و دستاتِ بده، با هم قدمقدم برِم
با عجله کجا مِری؟ پیاده شو با هم برِم!
مِخی برِم با طیاره؟ نه یَره او خطر درِه
اگر که خواستی با شتر، نخواستی با بَلم برم
اگر که خواستی ایوری با هم برِم به «طرقبه»
نخواستی هم از او وری به «کن»، «اوشون» «فشم» برم
باید بری اجازهته بیگیری اول از بابات
مویم مُرُم اجازهمه بیگیرُم از ننهم، برم
با ای که نه نمیاری تو کار نامزدت ولی
اگر یه وقتی گفتی نه، تورِه مُدُم قسم برم
اوشون فشم بهانه بود، یَگجه دلُم روانه بود
دلم مخواد که دوتّایی، پیاده تا «حرم» برم...
مجید رحمانی صانع
*****
مسکن
برای قیمت بالا مُسکن
برای درد بیدرمان مُسکن
ز ترس ارزش زور و زر و ارز
سفارش میشود هرشب مُسکن
اگر قسمت نشد مسکن از آنت
چه غم داری اگر داری مُسکن؟
نه در سوله نه در انبار و تحریم
فراوان است و بی منت مُسکن
بهصرفه، بیگرانی، بی غل و غش
انیس و یاور دیرین مُسکن
حساب بانکیام با عجز گوید:
مُسکن، وا مُسکن، وا مُسکن!
اگر گوشت و برنج و رب نداری
تناول کن ناهار نان و مُسکن
بگفتم گفتنیها را و اکنون
فقط یک نکته گویم از مُسکن
چو یارای رقابت نیست در تو
رفاقت خوب باشد با مُسکن!
شیما اثنی عشری