جان داداش!
حاجیتان خیلی یَله، جان داداش!
اسمش هم داش ممله، جان داداش!
نِمِشه پیدا برازندهتر از
او توی کل قَله، جان داداش
ولی نِمدنُم چی شد که یک دفعه
دلش افتاد تو تله؟ جان داداش!
عاشق دختری رفت که روسریش
گلگلی و مخمله، جان داداش
یک شبی به خواستگاری رفتم و
عروس هم گفت که بله، جان داداش
نه زدم چک نه چنه، عروس آمد
یعنی ای محتمله، جان داداش؟!
خلاصه عروسی و بعد اویم
نوبت ماهعسله، جان داداش
ولی چی ماهعسلی؟ آخ چی بُگم؟
قضیهاش مفصله، جان داداش
شب اولی مو فهمیدم که چی؟
که عروسم کچله، جان داداش
فهمیدم چشم چپش مصنوعیه!
پای راستش هم شَله، جان داداش
پروتز کرده تمام صورتش
دماغهاش هم عمله، جان داداش
نِمِشه چیزی بگیش، باباش توی
سازمان ملله، جان داداش!
راست مِگن که کار شیطونه، نباست
مو مِکردُم عجله، جان داداش!
مجید رحمانی صانع
پشت صحنه تصادف پراید و مازراتی!
پرایدی باخبر شد که گران شد
بهایش همبها با نرخ جان شد
چنان بر قیمتش افزوده آمد
که مرز هر خیال و وهم رد کرد
گرفتش جو و با تیریپ لاتی
به ناگه تاخت سوی مازراتی
چو آن بیچاره را برداشت یابو
لگد زد، تازه زد بر پشت یارو
زدش نعره: منم هفتاد میلیون
برو ای درب و داغونتر ز فرغون!
شدم من هم ز اهل بخیه امروز
چه پالاندوز این دوران، چه کتدوز
از این پس میدهم در جاده جولان
ز کس دیگر نخواهم برد فرمان
بخندید آن گرانماشین بر او سخت
به او گفت ای شده یک عمر بدبخت!
تو سی میلیون گران گشتی به هفته
به نرخ من دو سه میلیارد رفته
شده بدبخت عالم! کار تو زار
ندارد گریهکردن سود ای یار
رود رانندهات محض خسارت
خودش با قوم و خویشش در اسارت!
عبدا... مقدمی
کارتونیست:حسین نقیب